با ما همراه باشید

تحلیل شعر

«در جدال آئینه و تصویر»؛ احمد شاملو

یادداشتی بر «در جدال آئینه و تصویر»؛ احمد شاملو

نکته‌ای که در فهم این شعر توجه به آن ضروری می‌نماید  تفاوت لفظ آدم با انسان به مثابه‌ی دو مفهوم فلسفی متفاوت است.

آدم در شعر شاملو در  اکثر موارد  در معنای بودن و انسان در معنای شدن فرض می‌شود.

شاملو شاعر آدم نیست، اتفاقا منتقد مردم خواب‌آلوده است.

او همه جا استادان خشم را می‌ستاید. زیرا آنها تلاش می‌کنند به قدر همت خود به زندگی معنا دهند.

در شعر بالا هم می‌بینیم دست انسان از هرزابه‌ها می‌تواند برکه بسازد.

یعنی در ابتدا به توصیف انسان، دستکارها، بزرگی او و به شرح و بسط مفهوم طبیعت ثانوی می‌پردازد. طبیعت ثانوی؟

شاملو از طبیعت اول یعنی بهشت رسته است و معتقد است: انسان سرچشمه‌ی دریاهاست.

طبیعت در شعر او به انسان برمی‌گردد نه به بهشت و آسمان.

او در شعر «پس آنگاه زمین» به عشق زمین ِ مادر رو می‌آورد و عدالتِ آسمانِ پدر را وا می‌نهد.

پس در بندهای اول صحبت از انسان است. انسانی نه مترادف آدم که برابر با ابرانسان نیچه.

اما در قسمت دوم روی صحبت شاملو با مردم عادی و آدمیان است. خواب آلودگان.

آنها که افتخار می‌کنند سیاسی نمی‌اندیشند. آنها که دچار «سندروم باکستر» هستند

و فکر می‌کنند اگر خودشان را بسازند و کاملا به محیط بی‌توجه باشند هیچ آسیبی نمی‌بینند.

خطاب شاملو به آنهاست که به آگاهی طبقاتی نمی‌رسند، که طبقه‌ای برای خود تعریف نمی‌کنند.

آنها که از سرِ ترس می‌سازند و این سازگاری فضیلتی برایشان نیست که رذیلتی است.

در این قسمت‌ها شاملو مقابلِ آدمهاست زیرا او انسان را دوست دارد.

این شعر مرا یاد جمله‌ای از «حکمت شادان» اثر «فریدریش نیچه» می‌اندازد:

« من از روحهای محدود بیزارم

در این روح‌ها هیچ چیز خوب و حتی هیچ چیزِ بد وجود ندارد»

دقیقا این شعر شاملو ضمن توصیف مقام ابرانسان در نقد روحهای محدود است.

مطالب مرتبط

  1. یادداشتی از احمد شاملو و ع.پاشایی بر شعر از زخم قلب آمان جان
  2. وجه اشتراک احمد شاملو و برتولت برشت؛ یادداشتی از آیدا گلنسایی
  3. پس آن‌گاه زمین؛ شعری از احمد شاملو
  4. به تو بگویم، نگاه کن، دیگر تنها نیستم و سرچشمه

برترین‌ها