با ما همراه باشید

اختصاصی کافه کاتارسیس

رمان «ترس و لرز» اثر آملی نوتومب: خودشیفتگی و رنج ژاپنی به روایت راهبۀ دستشویی‌ها!

رمان «ترس و لرز» اثر آملی نوتومب: خودشیفتگی و رنج ژاپنی به روایت راهبۀ دستشویی‌ها!

رمان «ترس و لرز» اثر آملی نوتومب: خودشیفتگی و رنج ژاپنی به روایت راهبۀ دستشویی‌ها!

آیدا گلنسایی: آملی دختر بلژیکی تحصیل‌کرده‌ای است که بنا به شغل پدرش، که دیپلمات است، کودکی‌اش را در ژاپن می‌گذراند و خاطرات خوش آن دوره هرگز از ذهنش نمی‌رود. همین مسئله باعث می‌شود که او برای به دست آوردن شغلی در یکی از شرکت‌های بزرگ ژاپنی سخت تلاش کند و موفق شود. اما در بدو ورود او به آن‌جا همۀ چیزهایی که کسب کرده بود، حتا تسلطش به زبان ژاپنی، عیب به شمار می‌آید و باعث سقوطش می‌شود! در مقدمۀ مترجم دربارۀ این اثر آمده است: «درون‌مایۀ اصلی این رمان تقابل فرهنگ‌هاست و نویسنده بدون این‌که بخواهد فرهنگی را نفی کند یا از فرهنگ دیگری دفاع کند، تنها با تصویر کردن این دو، به سوءتفاهم‌هایی می‌پردازد که ناشی از عدم درک دیگری است.»

رمان «ترس و لرز» اثر آملی نوتومب: خودشیفتگی و رنج ژاپنی به روایت راهبۀ دستشویی‌ها!

غرب به روایت شرق

نیکوس کازانتزاکیس در سفرنامۀ چین و ژاپن، که حدود هشتادسال پیش نوشته شده است، با نگاهی شیفته‌وار و شاعرانه فرهنگ ژاپن را تصویر می‌کند. از نظر او ژاپن کشوری اصیل با آیین‌های جالب و حکمتی شگفت است که به غرب نگاه محتاطانه‌ای دارد. در این سفرنامه تقابل غرب و شرق با زبان سراسر صلح و آشتی‌جویانه‌ای توصیف شده است: «انسان سپید لذت والای خود را در این می‌یابد که با جهان خارج بجنگد و به همان اندازه خویش را بر نیروهای طبیعی مسلط کند و آن‌ها را به فرمان خود درآورد. شرقی لذت والایش را در این می‌یابد که در جهان خویش غرق شود و حرکت فردی‌اش را با حرکت جهان هماهنگ کند.» اما در رمان ترس و لرز می‌بینیم که نگاه و زبان شرقی‌ نسبت به غربی به هیچ‌وجه شاعرانه نیست و برعکس، خودبرتربینی و تافتۀ جدابافته بودن و مخصوصاً توهین و اهانت به دیگران در زبان و رفتارشان موج می‌زند. کارکنان شرکت یومیموتو دربارۀ یکی از هم‌تایان هلندی‌‌شان چنین می‌گویند: «این سفیدپوست‌ها متوجه نیستند که بوی لاش مرده می‌دهند؟

اگر حالی‌شان می‌کردیم که بوی گند می‌دهند، می‌توانستیم در غرب بازار فوق‌العاده‌ای برای اسپری زیربغل پیدا کنیم!

شاید بتوانیم کمک‌شان کنیم کم‌تر بو دهند، ولی نمی‌توانیم مانع عرق کردن‌شان شویم. این خصوصیت نژادی‌شان است.

حتی زن‌های زیبای‌شان هم عرق می‌کنند.

همه از خوشی در پوست نمی‌گنجیدند و حتی به خاطرشان خطور نمی‌کرد که ممکن است این حرف‌ها مرا برنجاند. از این جهت احساس غرور می‌کردم، چون شاید به نظر آن‌ها من به نژاد سفیدپوست تعلق نداشتم. ولی خیلی زود عقلم سر جا آمد: اگر این حرف‌ها را در حضور من می‌زدند، به این دلیل ساده بود که اصلاً داخل آدم به شمار نمی‌آمدم.»

به‌طور خلاصه از نظر ژاپنی‌ها غربی بودن یعنی بی‌نزاکت بودن، فردگرا بودن، خودخواه بودن، منافع خود را بالاتر از منافع شرکت و جامعه قرار دادن، گستاخ بودن، خودرأی بودن، ابراز عقیده کردن.

رمان «ترس و لرز» اثر آملی نوتومب: خودشیفتگی و رنج ژاپنی به روایت راهبۀ دستشویی‌ها!

شرق به روایت غرب

در یک شرکت ژاپنی هرکسی هستید باشید، کار شما با قهوه‌ آوردن برای دیگران آغاز می‌شود و شغل آبدارچی. شاید این راهی است برای کشتن «من» و «فردگرایی» و قربانی کردن خود برای شرکت و کشور. فرهنگ ژاپن فرهنگ شرم و قربانی است، فرهنگ نادیده گرفتن خود و تقدیس خودکشی. از درخشان‌ترین بخش‌های این رمان جایی است که نوتومب با دلسوزی و شفقت واقعی به زن ژاپنی، و حتی به رئیس شکنجه‌گر خود فوبوکی، نگاه می‌کند و دردهای او را برمی‌شمارد: «اگر باید زن ژاپنی را تحسین کرد، و حتماً هم باید این کار را کرد، به خاطر این است که خودش را نمی‌کشد. از همان بدو کودکی بر ضد همۀ آرمان‌هایش توطئه می‌شود. در درون مغزش گچ می‌ریزند: «اگر در سن بیست‌وپنج‌سالگی هنوز شوهر نکرده باشی، باید از این بابت از خجالت آب شوی.»، «اگر بخندی، بی‌شخصیتی.»، «اگر چهره‌ات احساسی را بروز دهد، جلف هستی.»، «اگر اسمی از موهای تنت به زبان آوری، مستهجن هستی.»، «اگر پسری در ملأعام گونه‌ات را ببوسد، فاحشه‌ای.»، «اگر با اشتها غذا بخوری، حیوانی.»، «اگر از خواب لذت ببری، گاوی.»، و غیره…»

در این اثر معنای شرم در شرق با نگاه انتقادی زیر ذره‌بین می‌رود. به‌عنوان مثال ژاپنی‌ها از استعفا و عرق بدن شرمسار می‌شوند، از دیر ازدواج کردن و کامل نبودن! خواندن این رمان آدم را یاد جملۀ نجات‌بخش نیچه در کتاب حکمت شادان می‌اندازد که گفت: «نشان آزادی به دست آمده چیست؟ دیگر از خود شرمسار نبودن.» طبق این تعریف مردم ژاپن عمیقاً بردۀ شرم و خجالت‌اند و تمام عمر غل‌های سنگین آن را بر روح حس می‌کنند، یا بدتر، آن‌ها حتی احساس بردگی را نیز از دست می‌دهند و با زنجیرها یکی می‌شوند. (شبیه گوریل پشمالو در نمایش‌نامۀ یوجین اونیل آن‌ها از مقام انسان تنزل کرده‌ و به چیزی جز انسان بدل شده‌اند). آن‌ها نه وجودی مستقل و قابل احترام بلکه فقط برگی هستند از درخت که افتادن‌شان کوچک‌ترین تأثیر و اهمیتی ندارد. نیکوس کازانتزاکیس در سفرنامۀ چین و ژاپن با همان زبان والا و کلمات شاعرانه خاطرنشان کرده که ذهن انسان غربی، که کوچک‌ترین آشنایی با هزارتوی روح ژاپنی ندارد، در آن گم خواهد شد. این گم‌گشتگی و حیرانی دقیقا همان چیزی است که در رمان ترس و لرز می‌بینیم. 

 

متانت در تحمل رنج‌ها

در این رمان نوتومب هرگز برای خود دل نمی‌سوزاند و در تلۀ ترحم‌طلبی نمی‌افتد. او به شوخی و خنده مسلح است و وقتی به‌جای صعود مدام سقوط می‌کند، با چنین عباراتی به استقبال شغل جدید خود یعنی توالت‌شویی می‌رود: «وقتی بچه بودم، می‌خواستم خدا شوم. اما خیلی زود فهمیدم که آرزویم محال است و کوتاه آمدم و قانع شدم مسیح شوم. به‌زودی متوجه شدم که این هم عملی نیست. پس تصمیم گرفتم وقتی بزرگ شدم «شهید» شوم. بزرگ که شدم، با خود گفتم نباید تا این حد بزرگ‌بین باشم و درنتیجه مترجم شرکتی ژاپنی شدم. افسوس، از سرم زیادی بود و یک درجه پایین آمدم و حسابدار شدم. ولی تنزل شغلی‌ام دیگر تمامی نداشت. و درنتیجه به هیچی رسیدم. متأسفانه _البته باید حدس می‌زدم_ هیچی هم برای من زیادی بود و این بود که آخرین سمتم شد نظافتچی دستشویی. این سیر تنزلی از مقام ربوبیت به دستشویی هیجان‌انگیز بود.»

نیچه در حکمت شادان نجابت را اندکی دیوانگی داشتن معنی کرده و عظمت انسان را در متانت نشان دادن در تحمل رنج و دردها دانسته است، طبق این تعریف آملی رمان ترس و لرز هم متین است و هم نجیب ولی در شرکت یومیموتو او عقب‌ماندۀ ذهنی فرض می‌شود!

 

ستایش پرشور زیبایی

در بعضی قسمت‌های رمان قلم آملی چنان شاعرانه می‌شود و زیبایی‌ها را وصف می‌کند که ما فراموش می‌کنیم در شرکتی هستیم که شکنجۀ روحی و تحقیر آدم‌ها برای‌شان تفریح است و زورگویی مافوق و عقده خالی کردن سر دیگران، امری طبیعی و مرسوم! میلان کوندرا در کتاب وصیت خیانت‌شده ارزش رمان‌های کافکا را در پنجره‌هایی می‌داند که او گاه در وسط زشتی‌ها و خفقان می‌گشاید و روح مخاطب را به پرواز درمی‌آورد.

آملی هم به چنین کاری دست می‌زند و روایت بی‌نهایت شاعرانه‌ای به دست می‌دهد از محیطی بی‌نهایت غیرشاعرانه! او دربارۀ فوبوکی، رئیس خود و زنی که به‌رغم بدجنسی و حسادت زیبا و تحسین‌برانگیز است، تأملات دلنشینی دارد و حتی اسم و فامیلی او را با نگاه معنی‌یابی برای ما ترجمه می‌کند:

«معلوم بود که در نظر آقای سایتو آدم به‌دردنخور و ناخوشایندی هستم. ولی این‌ها اصلاً برایم اهمیتی نداشت. از داشتن چنین همکاری در پوست نمی‌گنجیدم. به‌نظرم، دوستی فوبوکی دلیلی کافی برای گذراندن روزی ده ساعت در شرکت بود. پوست سفید و مهتابی‌اش همان بود که تانیزاکی خیلی خوب وصفش کرده است. علی‌رغم قد غیرمتعارفش، چهره‌اش نمونۀ مجسم زیبایی ژاپنی بود. انسان را به یاد «میخک‌های ژاپن باستان» می‌انداخت، مظهر دختر اصیل زمان‌های گذشته، و این چهره بر روی این قامت رعنا می‌بایست سرور دنیا شود… فوبوکی یعنی طوفان برف… خیلی عالی است که آدم اسمش این باشد.»

و

«از فکر درختان بیچاره که رئیسم از بین می‌برد تا مرا تنبیه کند دلم می‌خواست بزنم زیر گریه. جنگل‌های ژاپنی کودکی‌ام را مجسم می‌کردم: درختان چنار، کاج، درخت مقدس چین که همۀ آن‌ها فقط برای تنبیه موجود ناقابلی مثل من باید نابود می‌شدند. و یادم آمد که نام خانوادگی فوبوکی به معنای «جنگل» بود.»

 

بریده‌هایی از این رمان

رمان «ترس و لرز» اثر آملی نوتومب: خودشیفتگی و رنج ژاپنی به روایت راهبۀ دستشویی‌ها!

 

«یاد سخنان آندره موروا افتادم که گفت: «زیاد از خودتان بد نگویید، مردم باور می‌کنند.»

 

«آدم وقتی کاری تا این حد پیش‌پاافتاده انجام می‌دهد، شرافتش در گرو سکوت است. درواقع، اگر نظافتچی مستراح زیاد حرف بزند، این شبهه پیش می‌آید که از کارش خیلی هم راضی است و واقعاً فکر می‌کند جایش آنجاست…«برنانوس» دربارۀ ابتذال دردناک شر و بدی صحبت می‌کند. نظافتچی مبال، پیش‌پاافتادگی دردناک فضولات بشر را می‌شناسد که علی‌رغم تنوعش همواره یک‌چیز است. سکوتش بازگوکنندۀ درد و ادبار اوست. او راهب دستشویی‌هاست.»

 

«من بیشتر از آن‌ها رنج نمی‌کشیدم. فقط رنج من از نوع پست‌تری بود. و این دلیل نمی‌شد به موفقیت سایرین رشک برم. وضعیت آن‌ها همان‌قدر اسفبار بود که وضعیت من. حسابدارهایی که روزی ده ساعت صرف رونویسی اعداد و ارقام می‌کردند، از نظر من قربانی‌های معصوم، الاهه‌هایی بی‌شکوه و بی‌رمز و راز بودند. تا بوده چنین بوده که انسان‌های ساده، زندگی‌شان را فدای واقعیت‌هایی کردند که از آن‌ها هیچ سردرنمی‌آوردند، با این فرق که اقلاً پیش از این دلیلی عرفانی برای این فدا کردن فرض می‌کردند.اما امروز حتی دیگر نمی‌توانستند خود را فریب دهند. عمرشان بیهوده تلف می‌شد.»

 

«هر غیرژاپنی که بخواهد خود را با ژاپن وفق دهد شرافتش در گرو احترام به مقررات و آداب و رسوم است. قابل‌توجه است که عکس این موضوع صادق نیست و ژاپنی‌ها که تا این حد نسبت به رعایت مقررات‌شان توسط بیگانگان حساس‌اند، خود را موظف نمی‌دانند در مورد سایر ملل همین رفتار را در پیش گیرند.»

رمان «ترس و لرز» اثر آملی نوتومب: خودشیفتگی و رنج ژاپنی به روایت راهبۀ دستشویی‌ها!

کوتاه کلام

رمان «ترس و لرز» اثر آملی نوتومب: خودشیفتگی و رنج ژاپنی به روایت راهبۀ دستشویی‌ها!

آملی نوتومب

رمان ترس و لرز با طنز دلنشین و نگاه مشفقانه اما انتقادی تضاد و تقابل دو فرهنگ شرق و غرب را به تصویر می‌کشد. در این اثر  وقار و تحمل، چگونگی به کارگرفتن سلاح شوخ‌طبعی در موقعیت‌های دشوار و نحوۀ نگاه هوشمندانه به بحران‌ها تعلیم می‌شود. درواقع تجارب نوتومب به ما می‌آموزد برای جلادها و افرادی که تحقیرمان می‌کنند دل بسوزانیم، روح‌مان را چنان وسعت دهیم که زیبایی‌ آن‌ها را ببینیم، رنج‌های‌شان و محیطی را که در آن رشد کرده‌اند، اجباری که با آن روبه‌رو بوده‌اند و دلیلی که گاه سنگدلانه رفتار می‌کنند. می‌توان گفت همان‌طور که پل گوگن در نقاشی مسیح زرد به روایتی کاملاً شخصی از مسیح دست یافت، نوتومب هم در این رمان به آرزویش رسید و به‌نوعی مسیح و شهید شد!

 در این کتاب چهرۀ زن سرگشته‌ای را می‌بینیم که مجبور است نظام باورها و ارزش‌هایش را وارونه کند، به پست‌ترین شغل‌ها تن دهد تا بتواند فرهنگ ژاپن را درک کند، درکی که به شفقت می‌انجامد و به ما کمک می‌کند با رنج‌ها و زندگی دردناک و خشونت‌بار مردم به‌ظاهر موفق ژاپن آشنا شویم و با آن همدلی کنیم. درواقع ناهمواری‌ها و زشتی‌هایی که در این رمان تصویر شده درون ما را از کینه و دشمنی مملو نمی‌کند، بلکه یاد جملۀ نیکوس کازانتزاکیس می‌اندازد که گفت: «انسان موجودی است با رنج جاودانه».

رمان «ترس و لرز» اثر آملی نوتومب: خودشیفتگی و رنج ژاپنی به روایت راهبۀ دستشویی‌ها!

 

برترین‌ها