با ما همراه باشید

اختصاصی کافه کاتارسیس

بریده‌هایی از نمایش‌نامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس»

بریده‌هایی از نمایش‌نامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس»

بریده‌هایی از نمایش‌نامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس»

سلیگمان اوپنهایمر    وقتی در نمایشگاه نقاشی الا را دیدم، که زیبایی خیره‌کننده و سرووضع ساده‌ای داشت، دو احساس متضاد در من بیدار شد: قساوت و شفقت. بی‌هیچ منطقی دلم خواست تصاحبش کنم. بعد که بیشتر شناختمش، فهمیدم اهل ممانعت و دور گرفتن از مرد است، به عطشم افزود، ولی در عین‌حال می‌دانستم که عاشقش نیستم. فقط دوست داشتم او را به چنگ بیاورم و نادیده‌اش بگیرم. شبیه دیوانه‌ای که پول هنگفتی پای یکی از نقاشی‌های میکل‌آنژ داد و آن را خرید تا فقط پاکش کند!

 

 

نوجوان شرور چهارم   … می‌دانی شماها چرا مجبورید بهترین باشید؟ چون سربارید، باید هم سگ‌دو بزنید. هر مهاجری این را می‌داند که سرزمین غریبه هرگز مادر آدم نمی‌شود، در بهترین حالتش نامادری است و اصلاً نباید پا روی دمش گذاشت. 

 

الا     مدرسه جایی است که همۀ عقاب‌ها، نهنگ‌ها، شیرها و کرگدن‌ها را می‌گیرند و یک‌مشت گوسفند تحویل جامعه می‌دهند، یک‌مشت موجود منظم که کورکورانه به قوانین گله احترام می‌گذارند!

 

رابرت اوپنهایمر   …آنچه یک مرد را شیفته می‌کند محبت آمیخته با خونسردی و بی‌اعتنایی زن‌هاست. زنی که وقتی عاشق می‌شود زیاد حرف می‌زد و دائم ابراز احساسات می‌کند، نباید دل خودش را به عشق متقابل خوش کند. 

 

ادوارد تلر    خیلی‌وقت‌ها ما به واسطۀ کارهایی که نمی‌کنیم خائنیم، نه کارهایی که می‌کنیم.

بریده‌هایی از نمایش‌نامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس»

لینک خرید کتاب با تخفیف

برترین‌ها