اختصاصی کافه کاتارسیس
شعری برای «تزار»؛ یکی از مخوفترین بمبهای هستهای جهان
شعری برای «تزار»؛ یکی از مخوفترین بمبهای هستهای جهان
شعری برای «تزار»؛ یکی از مخوفترین بمبهای هستهای جهان
باد آورده
نشسته است ترکِ تاریکی و
دارد دور میشود
نور فقط یک احتمال است
و زمین حدس تصادفی آن رمز
که گاوصندوق فاجعه را گشوده است.
آیا او که روبان روزها را میبُرد
رودخانهای افتتاح خواهد کرد؟
خیرهام به خیابانی که خودش را به شب میفروشد
و ستارهها که دستمزدی اندکند
کوچه با کت و شلوار کهنهای
تکیه داده است به فراموشی چراغ
چه کاری از دست کوچ برمیآید
برای درختهایی که در خطرند؟
کاش تبر برادری کند!
به جنگل پنهان شده پشت شاخ و برگهاش بگویید
از ریشه بیرون افتادیم
بگویید مارگریتها
تنها اعتراضی نارنجی بودند
علیه خشونت جهان
بگویید این گهواره رگ خواب ما را نمیداند
دیگر چه سود دعا برای باران
با چتری که در چهرههایمان پیداست؟
کاش قلابی
مرا از این قصهی قلابی بالا میکشید
از این آشپزخانهی به هم ریخته
و کسی که نیست تا میزی بچیند و تِی بکشد
خاموشی ریخته روی کاشیها را
از بهار بغ کرده گوشهی باغچه و
خلأیی که خوشه داده است
آیا ماهی که با تمام گودالها گرم گرفته
نمیداند ماهیهای من به آب رفتن عادت دارند؟
باید عجله کرد و تا تماشای تراژدی دوید
فانوس نفسهای آخرش را میکشد
تاریکی فوت میکند
فرفرهای در فضا میچرخد
خورشید بادآورده است
باد میبرد دریا را
آب از آب تکان نمیخورد
منبع
مجموعه شعر کافه کاتارسیس
آیدا گلنسایی
نشر آنسو
«بادآورده» شعر و صدا: آیدا گلنسایی
-
نویسندگان/ مترجمانِ ایران5 روز پیش
تجارب دکتر «نسرین شکیبیممتاز» از تدریس ادبیات فارسی در کشور ژاپن
-
کودک و نوجوان3 هفته پیش
پرهام طاهرخانی و «ناطور دشت» نوشتۀ سلینجر
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 هفته پیش
«پاییز فلوبر» نوشتۀ آلکساندر پوستل: مراسم تدفین و احیای نبوغ
-
گفتوگو1 ماه پیش
مناظرۀ دیدنی «اسلاوی ژیژک» و «جردن پترسون»
-
تحلیل داستان و نمایشنامه1 ماه پیش
نگاهی به کتاب «قرن من» نوشتۀ گونتر گراس
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
فلسفهای مهربانتر از موفقیت!
-
موسیقی بی کلام3 هفته پیش
دوستت دارم بیآنکه بخواهمت…
-
موسیقی بی کلام1 ماه پیش
خوش به حال روزگار…