«آتش از پشت شیشه» نوشتۀ شهلا حائری: روایتی ایرانی از اسطورۀ اریدیس و اورفئوس! آیدا گلنسایی: دارا شوهر مینا باید به سفری کاری برود. زن ابتدا...
بریدههایی از نمایشنامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس» سلیگمان اوپنهایمر وقتی در نمایشگاه نقاشی الا را دیدم، که زیبایی خیرهکننده و سرووضع سادهای داشت، دو احساس...
انتشار نمایشنامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس» نوشتۀ آیدا گلنسایی آیدا گلنسایی: زندگی رابرت اوپنهایمر، پدر بمب اتم، را میتوان در سطری از احمد شاملو خلاصه...
در دست انتشار: نمایشنامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس» نوشتۀ آیدا گلنسایی «هرچه تسلط ما دانشمندهای عقل کل بر طبیعت بیشتر شد، تسلط دولت بر افکار...
دیو جغرافی و دستهای دکتر زملوایس نوشتۀ نغمه ثمینی: جدال حافظه با فراموشی آیدا گلنسایی: خدیجه مصدق و دکتر زملوایس دو قربانی بزرگاند. اولی قربانیِ جامعۀ...
خداحافظ آقای ابراهیم گلستان… بخشیهایی از رمان «خداحافظ آنا گاوالدا» به یاد ابراهیم گلستان: شمع که روشن شد در تاریکی آشپزخانه «او» را در صندلی مقابل...
نمایشنامۀ «آشپزخانه و متعلقات» نوشتۀ انیِس ژاوی و ژانپیر بَکری: تنهایی انسان مدرن در جهان دستاوردمحور آیدا گلنسایی: ساده شروع میشود. ژاک و مارتین دوستهای ده...
چگونه «ابله» باشیم؟ آیدا گلنسایی: امانوئل کانت، فیلسوف آلمانی، معتقد است که بزرگترین خواستۀ انسان آن است که بداند برای انسان شدن چه باید بکند. این...
دو شعر از آیدا گلنسایی با صدای عبدالحمید ضیایی منبع
کاش تبر برادری کند… باد آورده
نهاینکه بلد نبود سیلاب گلآلود را…. یک بازی تازه نه اینکه بلد نبود سیلاب گلآلود را یا فکرش قد نمیداد به باتلاق سیاست اطلسیهای ساده و...
معرفی کوتاه «تا شکوفۀ سرخ یک پیراهن» (عشق، زن و کودکی در شعر احمد شاملو)