بریدههایی از کتاب «زیبا مثل ماگنولیا» دربارۀ زندگی و آثار فریدا کالو فریدا نخستین دیدار با همسر آیندهاش را اینگونه به یاد میآورد: آشنایی ما زمانی...
نگاهی به رمانِ «هیچ دوستی به جز کوهستان» نوشتۀ بهروز بوچانی آیدا گلنسایی: «هیچ دوستی به جز کوهستان» روایت دردآلود و دلهرهآور خودتبعیدیِ انسانهایی ست که...
نگاهی به نمایشنامۀ «بانویی از تاکنا» نوشتۀ ماریو بارگاس یوسا آیدا گلنسایی: مامانی پیرزنی حدوداً صدساله است که از دیرباز با دخترخاله (مادر بزرگ کارمن) و...
رمانی نامهنگارانه دربارۀ همسر اول دیهگو ریورا، نقاش مکزیکی آیدا گلنسایی: النا پونیاتوسکا، روزنامهنگار و نویسندۀ مکزیکی_فرانسوی، تحت تأثیر کتابِ «زندگی شگفتانگیز دیهگو ریورا» اثر برترام...
نامهات رسید، دختر! آیدا گلنسایی: وقتی دیشب ساناز ساعی دیباور، دوست مهربانم، به من خبر داد که در اینستاگرام به شکلی کاملاً اتفاقی چشمش به پیامی...
دیدار گوستاو فلوبر، مارینا تسوهتایوا و اُلگا توکارچوک در جهنم! آیدا گلنسایی: گوستاو فلوبر در نامهای[1] مینویسد: «اصلاً کنجکاو نیستم که بدانم اخبار چه میگوید؛...
بازگشت دوبارۀ «مارینا ایوانونا تسوهتایوا» از گور دستهجمعی آیدا گلنسایی: مطالعه کردن من هیچ طرح قبلی و برنامهای ندارد. «به دلم میافتد» کتابی را بردارم و...
نامهای سرگشاده به «ادوارد هرش»، کسی که میخواست دوباره دل ببازیم و… ! آیدا گلنسایی: سال 1399 بود که کتاب شب آخر با سیلویا پلات به...
دل باختن دوباره به شعر، با کتاب «شب آخر با سیلویا پلات» / (بخش اول) آیدا گلنسایی: شب آخر با سیلویا پلات عنوان مجموعه مقالاتی است...