تحلیل شعر
بررسی «گوهر اشک» سرودۀ پروین اعتصامی نوشتۀ کامیار عابدی
بررسی «گوهر اشک» سرودۀ پروین اعتصامی نوشتۀ کامیار عابدی
آن نشنیدید که یک قطره اشک
صبحدم از چشم یتیمی چکید
برد بسی رنج نشیب و فراز
گاه در افتاد و زمانی دوید
گاه درخشید و گهی تیره ماند
گاه نهان گشت و گهی شد پدید
عاقبت افتاد بدامان خاک
سرخ نگینی به سر راه دید
گفت، که ای، پیشه و نام تو چیست
گفت مرا با تو چه گفت و شنید
من گهر ناب و تو یک قطره آب
من ز ازل پاک، تو پست و پلید
دوست نگردند فقیر و غنی
یار نباشند شقیّ و سعید
اشک بخندید که رخ بر متاب
بی سبب، از خلق نباید رمید
داد بهر یک، هنر و پرتوی
آنکه در و گوهر و اشک آفرید
من گهر روشن گنج دلم
فارغم از زحمت قفل و کلید
پردهنشین بودم ازین پیشتر
دور جهان، پرده ز کارم کشید
برد مرا باد حوادث نوا
داد تو را، پیک سعادت نوید
من سفر دیده ز دل کردهام
کس نتوانست چنین ره بُرید
آتش آهیم، چنین آب کرد
آب شنیدید کز آتش جهید
من به نظر قطره، بمعنی یَمم
دیده ز موجم نتواند رهید
همنفسم گشت شبی آرزو
همسفرم بود، صباحی امید
تیرگی ملک تنم، رنجه کرد
رنگم از آن روی، بدینسان پرید
تاب من، از تاب تو افزونتر است
گر چه تو سرخی به نظر، من سپید
چهر من از چهرهٔ جان، یافت رنگ
نور من، از روشنی دل رسید
نکته درینجاست، که ما را فروخت
گوهری دهر و شما را خرید
کاش قضایم، چو تو برمیفراشت
کاش سپهرم، چو تو برمیگزید
تحلیلی از شعر
الف) قطعۀ «گوهر اشک» حاصل ذهنیتی اخلاقی ست. گوینده با چنین ذهنیتیست که میکوشد یک گره اجتماعی پر اهمیت، یعنی نابرابری و بیعدالتی را تحلیل و تبیین کند. راه اجرای این ذهنیّت، راه تمثیل، گفتوگو و مناظره است: «قطره اشک» و «سرخ نگین» موقعیت خود را شرح میدهند. اما پس از «رخ برتافتن» نگین از سخن گفتن با اشک، آن یک، یکان یکان، فضیلتهای خود را برمیشمارد. او در پایان، با اعتراض به «گوهری دهر»، سخن خود را با آرزوی رسیدن به جایگاه «سرخ نگین» به پایان میبرد. در همان حال، در جستوجوی شکل متعالیتری از معیارهاست.
بررسی «گوهر اشک» سرودۀ پروین اعتصامی نوشتۀ کامیار عابدی
ب) در این شعر با شاعری روبهروییم که ساختار نوع شعری قطعه را به خوبی میشناسد. چیرگیاش در این زمینه کمنظیرست. زبان شعر ساده، بیپیرایه و طبیعیست. انتخاب قافیهها حالت تصنّعی نیافته است. همآهنگیها و تناظرهای لفظی و معنایی شعر چشمگیر است: یتیم و اشک، نشیب و فراز، گاه و زمان، درخشش و تیرگی، نهان و پدید، گفت و شنید، پست و پلید، فقیر و غنی، شقیّ و سعید، دُر و گوهر، قفل و کلید، پیک و نوید، یم و موج، شب و صباح، آرزو و امید، سرخ و سپید، دل و جان، فروخت و خرید. این نکته، نشانگر توجه شاعر به هندسۀ الفاظ است. با این همه، شعر از لابه لای شهود یا ذهنیت ادبی درخور توجهی هم عبور کرده است. همۀ این نکتهها اسباب اطمینان خواننده را فراهم می آورد.
بررسی «گوهر اشک» سرودۀ پروین اعتصامی نوشتۀ کامیار عابدی
پ) شعر پروین اعتصامی شعریست در جست و جوی جهانی انسانیتر. قدرت، ستم، ریا، فقر، نادانی و نابرابری درخور نقد یا نکوهش دانسته میشود. خرد، آزادی، دانایی، برابری در محور ستایش شاعر قرار دارد. به طور خلاصه، نقد اجتماعی و کوشش برای اصلاح آن، و نه البته، انقلاب در آن، به خلاف شاعران مشروطه، بخشی پراهمیّت از درونمایۀ شعرهای وی را تشکیل میدهد. روی هم رفته، همدردی راوی با گروههای فرودست یا فرودستتر در این نقد اجتماعی برجستگی دارد:
«شنیدهاید که آسایش بزرگان چیست
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
به کاخ دهر که آلایشست بنیادش
مقیم گشتن و دامان خود نیالودن»
«برزگری پند به فرزند داد
کای پسر این پیشه پس از من تو راست
مدّت ما جمله به محنت گذشت
نوبت خون خوردن و رنج شماست»
ت) در نقد و همدردی اجتماعی در شعر پروین، دو وجه درهم آمیخته میشود: وجه عاطفی، وجه منطقی. با آن یک، حسّ مادرانه یا گاه خوهرانهای در سطرها و شعرها جریان دارد. با این یک، اندیشیدن به بنیادهای نظم و پیوندهای انسانی و اجتماعی به میان میآید. البته، گاه به حکم سرنوشت گردن مینهد. در این راه، به شعرهای جبراندیشانۀ کهن ایران، که شمارشان اندکی نیست، تأسّی میکند. اما در مواردی درخور توجّه، به نحوی نمایان، مانند فردوسی و ناصرخسرو به گوهر خرد مینگرد. با این همه، نوعی گرایش عرفانی یا هستیشناختی ملایم هم بر بخشی از سرودهها پرتو افکنده است:
«چون تن رسواست، عیبش را چه پوشم
چون بیپرواست، در کارش چه کوشم
شکستیمش که جان، مغزست و تن، پوست
کسی کاین رمز داند، اوستاد اوست»
«هجوم فتنههای آسمانی
مرا آموخت علم زندگانی
نگردد، شاخکِ بیبُن، برومند
ز تو سعی و عمل باید، ز من پند»
بررسی «گوهر اشک» سرودۀ پروین اعتصامی نوشتۀ کامیار عابدی
ث) بدین ترتیب، خواه نخواه، یکی از ویژگیهای شعر پروین، جنبۀ پندآموز بودن آن است. این پندآموزی، گاه از راه داستان و گاه از طریق تمثیل و حکایت (fable) شباهتهایی به شعرهای ابنیمین فریومدی و ژان دولافونتن مییابد. البته، جنبۀ پندآموزی، که اغلب در مجموعۀ بزرگتر ادبیات تعلیمی ( Didactic Literature) مورد توجّه و بررسی قرار میگیرد، از نوع خشک و ملالآور نیست. پیوسته شدن به این نوع ادبیات، حالتی زمانناپذیر به سرودههای وی عطا میکند. با این همه، باید توجّ داشت ادبیات تعلیمی یا به طور کلّی، توجّه به اخلاقیات در ادبیات، از وجوه بارز فرهنگ دورۀ رضاشاهی ست. پروین یکی از پُراهمیّتترین چهرههای ادب اخلاقی و تعلیمی این دوره است. محمّد حجازی هم در داستان/ روایتهای اخلاقی، اجتماعی و تعلیمی خود در دورۀ رضاشاه، نویسندۀ شاخص این دورهست. پروین به نوعی و حجازی به نوعی دیگر در پی نشان دادن راههایی برای زندگی بهتر از نظر اخلاقی هستند. البته پروین با وجود زن بودن، گاه، به مرزهای نقد قدرت هم میرسد. اما حجازی از این مرز تحاشی میکند. به نظر میآید که پروین، هم در نکتۀ اخیر، و هم در توجه به محنت و رنج فرودستان جامعه، از تأثیر ادبیات چپگرایانه و سوسیالیستی بیرون نمانده باشد.
بررسی «گوهر اشک» سرودۀ پروین اعتصامی نوشتۀ کامیار عابدی
ج) پروین دلبستۀ سبک خراسانی ست. امّا سبک خراسانی در ساختار زبانی وی تا مرزهای شیوۀ عراقی پیش میآید. گاه، کار به تلفیق این دو سبک هم کشیده است. میتوان گفت که در هر دو حال، به ویژه در قالب قطعه، گویندهای است کم مثال. در مثنویگویی هم در نظر خوانندۀ شعردوست و حتّی شعرشناس توانا جلوه میکند. نحو زبان در شعر پروین، اغلب، پیراسته و زدوده است. از کلمههای زاید یا تزیینی، که به سبب پُر کردن حفرۀ هجاها در شعر موزونِ شماری از شاعران، به ویژه شاعران ادیب، پدید میآید، در سرودههای وی کمتر نمونهای میبینیم. در یک کلام، این شاعر جوان به لحاظ زبان، دوشادوش پیران باتجربه گام برمیداشت:
«محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست، این پیراهنست، افسار نیست
گفت: مستی زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست»
«آن قصّه شنیدید که در باغ، یکی روز
از جور تبرزار بنالید سپیدار
کز من نه دگر بیخ و بُنی ماند و نه شاخی
از تیشۀ هیزم شکن و ارّۀ نجّار»
« مادر موسی، چو موسی را به نیل
درفکند از گفتۀ ربّ جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت، نگاه
گفت کای فرزند خرد بیگناه»
چ) دیدگاه پروین نسبت به زن، دیدگاهیست بینابین. براساس این دیدگاه، زن نباید در خانه محصور بماند. اما باید «گوهر»ی به نام «تعلیم و تربیت» را هم به جان بخرد. او مظهر «اُنس و شفقت» است. امّا نباید به سوی «گوهر الوان» که باید به سمت «گوهر دانش» برود. البته، پروین از نقد زن گوشه گرفتۀ عصرهای پیش تا دورۀ قاجار ابایی ندارد:
«زن در ایران، پیش ازین، گویی که ایرانی نبود
پیشهاش جز تیرهروزی و پریشانی نبود
زندگی و مرگش اندر کنج عزلت میگذشت
زن چه بود آن روزها گر زان که زندانی نبود»
با این همه به نظر می آید که بازتاب تجربههای فردی شاعر در سرودههایش بسیار اندک است. یعنی نمیتوانیم حدس بزنیم که آراء و عقاید و روح و روحیۀ وی چه مراحل و ویژگیهایی را از سر گذرانده است. شاید از جملۀ اندک بازتابها بتوان به سه بیت «زبان حال شاعر»، یا دو بیت خطابش به منتقدانش، یا شعرهای «تعزیت پدر» یا «برای سنگ مزار خود» اشاره کرد:
« ای گل، تو ز جمعیت گلزار چه دیدی
جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی»
«مرد پندارند پروین را، چه برخی زاهل فضل
این معمّاگفته نیکوتر که پروین مرد نیست»
«پدر آن تیشه که بر خاک تو زد، دست اجل
تیشهای بود که شد باعث ویرانی من»
«این که خاک سیهش بالین ست
اختر چرخ ادب، پروینست»
بررسی «گوهر اشک» سرودۀ پروین اعتصامی نوشتۀ کامیار عابدی
ح) به طور خلاصه باید گفت که محتوای اخلاقی و تعلیمی شعر پروین، از پشتوانۀ ادبی و زبان درخور اهمیّتی بهرهمند است.با آن که نه از تغزل و عشق و نه از اجتماع و سیاست، ردپاهای مستقیم یا حتی نامستقیمی در شعرهایش دیده نمیشود یا به زحمت دیده میشود، اما سرودههایش در سدۀ رنجآور بیستم میلادی، هم در میان عوام و هم در میان خواص به شهرت، اعتبار و نفوذ رسید. پروین اعتصامی به آرامی و مهربانی و سکوت زیست. امّا در آرامش و مهر و خاموشی او، افتادگی، آزادگی و طنین انسانیِ غریب و مجذوبکنندهای وجود دارد.
منبع
مقدمهای بر شعر فارسی
در سدۀ بیستم میلادی
نشرِ جهان کتاب
چاپ دوم
صص 262_268
بررسی «گوهر اشک» سرودۀ پروین اعتصامی نوشتۀ کامیار عابدی
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب3 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی4 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند