لذتِ کتاببازی
انتشار رمان «خداحافظ آنا گاوالدا» نوشتۀ آیدا گلنسایی
انتشار رمان «خداحافظ آنا گاوالدا» نوشتۀ آیدا گلنسایی
در نقاشی آب از مجموعۀ چهار عنصر جوزپه آرچیمبولدو او با سرهم سوار کردن گیاهان اقیانوسی، ماهیها، لاکپشت، خرچنگ و دیگر آبزیان عجیب چهرهای ناهموار، نامتعارف و چند تکه خلق میکند که هرچند در نظر اول با تعبیر متداول از زیبایی فرق دارد کمی هم ما را متعجب میکند. زیرا خلق پرتره با سرهم کردن موجودات گوناگون چیزی نبوده که پیشتر اتفاق افتاده باشد.
در رمان خداحافظ آنا گاوالدا هم آساره، شخصیت اصلی داستان، با «سرهم کردن» دهها نقل قول، نقاشی و قطعۀ موسیقی، که به مثابه ماهیهایی است که از اقیانوس فریادهای هنرمندان دیگر صید کرده، چهرۀ ناهموار، نامتعارف، ناهمگون و ناقص زنی را میسازد که تصویر درونی خود اوست.
این رمان دربارۀ رابطۀ خیالی آساره با دهها نویسندۀ واقعی است و احضار روح آنها به اتاقی محقر و دلگیر. دربارۀ ارتباط عاطفی با شاهکارهای نقاشی، موسیقی و خویشاوند شدن با انسانهای دیگر از طریق خواندن. دربارۀ معجزۀ ادبیات در شکستن مرزها و محدودیتهاست، نامۀ بلند قدردانی و ستایش از دستاوردهای دیگران، دستاوردهایی که چهرۀ درونی و حقیقی ما را میسازند.
در این اثر از حسادت، خیانت، تنهایی، فقر، روسپیگری و تنفروشی، شرم و سرافکندگی، طردشدگی، حقارت، تبعید، ترس، دلشکستگی و گمگشتگی انسان تنهای مدرن در اقیانوس شبکههای مجازی سخن به میان میآید و از آنچه هنر، با تمام پیکرۀ ظریفش میتواند در مقابل اینها برای ما انجام دهد.
با تشکر بیکران از استاد یگانهام دکتر محمد دهقانی که این اثر را به نشر نی معرفی کردند. از آقای جعفر همایی، مدیر توانا و مهربان نشر نی، که با خواندن، پذیرفتن و حمایت بیدریغ از این اثر درهای تازهای بر روح من گشودند. از جناب رضا رضایی نازنین و شریف که با حوصله و دقت مثالزدنی این اثر را ویرایش کردند و در ارتقای زبان آن کوشیدند، از دوست عزیز و مهربانم خانم سمیرا یحیایی که با پیشنهادات سودمند و بهجا در خلق اثری سنجیده و موجز به من یاری رساندند و از خانم معصومه موسوی که تمام وسواسها و اصلاحات چندبارۀ مرا با بزرگواری و محبت تحمل کردند.
انتشار رمان «خداحافظ آنا گاوالدا» نوشتۀ آیدا گلنسایی
بریدهای از کتاب:
باید راه بیفتید. همین حالا! پشت دریاها هیچ شهری نیست، آن شهر در قلب و درون خودتان است، درون آینهها.
خودتان را پس بگیرید از هیاهو، از شلوغیهایی که تنهاترتان کرده است. خودتان را پس بگیرید از سن، از زمان، از خاطرههای بد و کینهها، از تمام صورتها و حواسپرتیهایی که هیچگاه اجازه ندادهاند چهرهی درونیتان را خلق کنید. خانهی شما آنجاست. آنجا که فراتر از تمام واقعیتها، جنگها و تباهیها در خاک حاصلخیز یک موسیقی یا شعر شکوفه میدهید. انسان تنها همان یک لحظه است. خانه فقط همانجاست.
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
پیرامونِ ادبیات کلاسیک1 ماه پیش
از «حکیم عمر خیام» چه میدانیم؟
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
-
موسیقی بی کلام1 ماه پیش
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ…
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«دیروز خیلی دیره» نوشتۀ شهلا حائری: شفای نهفته در بازیابی خاطرات
-
شاعران ایران3 هفته پیش
دربارۀ بیژن الهی…
-
موسیقی بی کلام2 هفته پیش
و تو را به سان روزی بزرگ آواز میخوانم…
-
معرفی کتاب4 هفته پیش
گفتوگو با فروغ، شاملو، سهراب، اخوانثالث و…