نویسندگان/ مترجمانِ ایران
چرا در ایران صنف نویسندگان وجود ندارد؟
چرا در ایران صنف نویسندگان وجود ندارد؟
از توهین تاثربرانگیز و عجیب مهمانهای «خندوانه» و مجری برنامه به نویسندگان مدت طولانی نگذشته و باز هم این سوال مهم را در صدر نگرانیها و موضوعات مبهم و معماگونه اهل ادب قرار داده که راستی چرا نویسندگی در جامعه ما یک شغل محسوب نمیشود و هویتی این چنین شکننده دارد.
اتفاقی که همیشه اهالی فرهنگ و ادب را متاسف و رنجیده خاطر کرده و حالا وقتی دستمایه شوخی افراد غیرفرهنگی هم میشود این نگرانی را جدیتر میکند که چرا هیچ کاری برای آگاهی رسانی و هویت بخشی به آن در متن جامعه نکردهایم. این تازه بخشی از ماجراست. شاید اگر از همین مردمی که هر روز در خیابان ها تردد میکنند سؤال کنید که تعریف و تصورشان از یک نویسنده چیست اولین چیزی که به ذهنشان میآید یک آدم گوشه گیر با یک عینک بزرگ است که گوشه اتاقی ساکت که تا سقفش کتاب رفته، نشسته و لابه لای کاغذها مشغول نوشتن است اما این تصور فانتزی و سینمایی از نویسندگان از زمین تا آسمان با واقعیت فاصله دارد، حداقل شاید در سرزمین ما.
نویسندگان و شاعران هم آدمیانی هستند از جنس همین مردم که با نکته بینی و ظرافت خاصی دنیای پیرامونشان را رصد میکنند و دغدغههایشان از فرهنگ و سیاست گرفته تا مسائل مدنی و اجتماعی چه بسا از مردم معمولی هم بیشتر باشد اما در کنار رسالت درونیشان به نوشتن باید به فکر نان شب هم باشند. اینها کسانی هستند که به تعبیر ابراهیم گلستان «رنج اندیشه دارند» اما چقدر در جامعه برای آسودگی خاطرشان گامهای موثر برداشته شده است؟
شاید قسمت دردناکتر از تصور عمومی، نگرانیها و دلمشغولیهای نویسندگان از میزان بیتوجهی و به رسمیت نشناختن این حرفه توسط متولیان امر باشد. اتفاقی که محدود به ده سال و بیست سال گذشته نیست و تا بوده همین بوده است.
با ابراهیم حسن بیگی عضو هیئت مؤسس انجمن قلم ایران و عضو هیئت امنا و هیئت مدیره بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان درباره مشکلات نویسندگان و اینکه چرا اساساً نویسندگی به عنوان یک شغل پذیرفته نشده به گفتوگو نشسیتم که در ادامه میخوانید.
حسن بیگی در ابتدای سخنان خود در پاسخ به همین پرسش که جایگاه نویسندگی کجاست میگوید: سالهاست برای ما هم این سؤال مطرح است که واقعاً چرا نویسندگی به عنوان یک شغل به حساب نمیآید. مشاغل مختلفی در جامعه وجود دارد که در قالب صنوف مدیریت میشوند و مشکلاتشان نیز از طریق همین صنوف حل و فصل میشود و اشتغال آنها هم براساس همان قوانینی که موجود است تعریف میشود.
نبود صنف نویسندگان را باید در سیاستهای کلان فرهنگی جستوجو کرد
او ادامه میدهد: اما اینکه چرا حوزه نویسندگی صنف و جایگاه خاصی ندارد در واقع علتش به سیاستهای کلان فرهنگی دولت برمیگردد. همان مواردی که در مجلس سیاستگذاری میشود و به قانون در میآید. چه در گذشته و چه ۴۲ سال پس از انقلاب ما شاهد حرکتی که نشان علاقهمندی مدیران کشور مبنی بر این که نویسندگی و شاعری جزو مشاغل محسوب میشود نبودهایم.
به گفته این نویسنده؛ ما همیشه مطالبهگر بودهایم و خواستیم هر دولت و وزیر فرهنگ و ارشادی که سر کار میآید یک تعریف مشخصی از شغل نویسندگی داشته باشد و نویسندگی به عنوان حرفه از مزایایی برخوردار باشد تا کار خلاقیت آثار هنری آسیب نبیند.
وی با اشاره به این که نویسندگان روزی ۸ تا ۱۲ ساعت برای امرار معاش کار میکنند و اگر فرصتی هم بود دو سه ساعتی به کار دل مشغولند میگوید: این وضعیت ماست در حالی که نباید اینگونه باشد! اما اگر در کشورهای پیشرفته میبینید نویسندگی شغل میشود و درآمدهای کلانی برای آنها دارد و یک نویسنده با ۵ رمان جزو ثروتمندان آن کشور محسوب میشود به دلیل این است که سرانه مطالعه در آنها بالاست، همچنین زبان مشترک انگلیسی، فرانسه و یا اسپانیایی که بین چندین کشور مشترک است بعنوان یک امتیاز باعث میشود خوانندگان کتاب بیشتر شود.
مشکل اصلی ما پایین بودن سرانه مطالعه است
حسن بیگی تاکید میکند: اما سرانه پایین مطالعه در جامعه نشان میدهد که نویسندگان نمیتوانند بنویسند و پولی دربیاوند؛ حتی اگر خواست اولیه ما به عنوان یک شغل یا حرفه برآورده شود نویسندگی از آن شغلهای کم درآمد است که ممکن است حتی فرد مجبور شود غروبها در آژانس کار کند و درآمدی نخواهد داشت زیرا مردم ما اهل کتاب، مطالعه و ارزش گذاری به قلم نیستند.
وی در پاسخ به این پرسش که نبود صنف برای حمایت و پیگیری مطالبات نویسندگان تا چه حد این قشر را با مخاطرات شغلی روبرو کرده است، میگوید: وجود یک صنف برای نویسندگان بسیار ضروری است. حتی برای مسائل جانبی مانند بیمه، بازنشستگی و نیازمندیهای مختلف و … بیشتر جنبه یک سازمان پیشتیبانی کننده را پیدا میکند، در حالی که در وضعیت فعلی اگر نویسندهای دچار بیماری شود هیچ ارگان و نهادی برای حمایت از او وجود ندارد.
به گفته این نویسنده؛ البته انجمنهای مختلفی مانند انجمن قلم، کودک و نوجوان و … داریم که فعالیت میکنند اما هیچ کدام به آن معنا صنفی نیستند که بتوانند از بودجه و خدمات دولتی برای دفاع از صنف استفاده کنند. در واقع بیشتر انجمنهای فرهنگی هستند که جشنواره یا دورهمیهای تخصصی برگزار میکنند و متاسفانه صنف به معنای واقعی در ایران وجود ندارد.
این عضو انجمن قلم یادآورمیشود؛ اگر هم وجود داشت فقط میتوانست جنبه حمایتی از زندگی شخصی نویسنده را داشته باشد اما آن چیزی که برای ما اهمیت دارد بحث سرانه مطالعه است. یعنی اگر آنقدر که مردم علاقمند به فوتبال هستند به مطالعه علاقمند بودند و همانقدر که برای تماشای فوتبال وقت میگذارند برای خواندن هم زمان میگذاشتند سرانه مطالعه بالا میرفت و ما نویسندگان هم مشکلی برای مسائل مالی پیدا نمیکردیم، زیرا کار ما به اندازه کافی مشتری پیدا میکرد و دیگر لازم نبود نویسندگان کار دیگری انجام دهند و در اوقات فراغت داستان بنویسند.
حمایت از نویسندگان نیازمند یک عزم ملی است
حسن بیگی در واکنش به اینکه آیا وزارت ارشاد پیگیر ایجاد یک صنف برای نویسندگان هست یا خیر، میگوید: بحث حمایتی یک مسئله است که شاید موردی ورود کند و یا گاهی از یک تشکلی هم حمایت کند. در واقع اینها حکم مسکن و درمان موقت را دارند و راه حل اساسی نیستند. وزارت ارشاد به عنوان نماینده دولت، صدا و سیما بعنوان رسانه ملی، مطبوعات، آموزش و پرورش و وزارت علوم همه باید ورود کنند و این نیازمند یک عزم ملی است که به یک سری راهکار و برنامههایی برسیم که سرانه مطالعه را بالا ببریم.
وی با طرح این پرسش که این یک سوال مهم است که چه کنیم مردم به کتاب علاقمند شوند، میگوید: جواب فعلاً نامشخص است. ممکن است راهکارهایی پیشنهاد داده شود اما باید کسی باشد که این راهکارها را عملی کند. ما از ارشاد متوقعیم که آن هم به تنهایی نمیتواند. از صدا و سیما توقع داریم که طبیعتاً به تنهایی نمیتواند کاری از پیش ببرد. از آموزش و پرورش توقع داریم و مکررا میگوییم سیستم آموزشی شما به گونهای است که وقت دانش آموزان را با کتابهای درسی پر کردید و ضروری است کتابهای غیردرسی را وارد سیستم آموزشی کنید. شما ببینید که منزویترین مکانهای یک مدرسه کتابخانه آن است که خاک میخورد. این بی برنامگی و نبود سخت افزار و کتابهای آموزشی و کتابخانه مزید بر علت است و هیچ کدام از اینها اقدامی انجام نمیدهند که سرانه مطالعه را بالا ببرند.
وی ادامه میدهد: همیشه در چنین ایامی مسئولان فرهنگی ابزار تأسف میکنند که سرانه مطالعه پایین است اما ما نیازمند این هستیم که نهاد یا ارگانی همت کند که در یک بازه زمانی ۱۰ ساله این برنامهها را در کشور اجرا کند و این تعداد نهاد و وزارتخانه باید نسبت به کارهای وگذار شده جوابگو باشند و در انتها ببینیم با چند درصد افزایش سرانه مطالعه روبرو شدهایم. بالاخره باید این علاقمندی را در مردم ایجاد کرد اما در عین حال که پیشنهادات زیادی وجود دارد اما متاسفانه هیچ اقدامی نمیشود.
وی در پاسخ به اینکه کرونا تا چه حد توانسته در الگو و سبک کتابخوانی مردم تاثیرگذار باشد، میگوید: البته که توانسته تاثیرگذار باشد و برخی از اوقات مردم در این ایام صرف کتاب خواندن شده است، اما مسئله این است که چقدر کتاب در اختیارشان بوده و چه برنامه ریزی برای این دوران صورت گرفته است؟ اتفاقاً تازه پس از کرونا بود که متوجه اهمیت کتابهای دیجیتال و فضای مجازی شدیم و این افزایش سرانه مطالعه هم در کتابهای دیجیتالی بوده است.
منبع: qudsonline
مطالب بیشتر
2. غلامحسین یوسفی چشمهای روشن
3. دکتر دهقانی: به بیهقی پدر نثر فارسی نگوییم
4. کارگاه نگارش و ویرایش براساس نوشتههای مجتبی مینوی
5. نجف دریابندری از نگاه مجتبی مینوی
چرا در ایران صنف نویسندگان وجود ندارد؟
چرا در ایران صنف نویسندگان وجود ندارد؟
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب3 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی4 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند