با ما همراه باشید

اختصاصی کافه کاتارسیس

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن ترجمۀ فاطمه مینایی

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن ترجمۀ فاطمه مینایی

 کتابی برای آموختن مقاله‌نویسی

متن گفتار فاطمه مینایی در جلسۀ نقد و بررسی کتاب مثل فیلسوف نوشتن[1]

 ترجمۀ فارسی کتاب مثل فیلسوف نوشتن: آموزش نگارش مقالۀ فلسفی، نوشتۀ ای. پی. مارتینیک نخستین بار در سال 1393 توسط انتشارات هرمس به چاپ رسید و با استقبال خوانندگان در سال 1399 به چاپ پنجم رسید. پس از انتشار چاپ اول، جلسه‌ای در مؤسسۀ شهر کتاب  برای معرفی و بررسی آن برگزار گردید[2]. متن بسط‌یافته و روزآمدشدۀ گفتار فاطمه مینایی در آن جلسه در ادامه می‌آید.

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن ترجمۀ فاطمه مینایی و لیلا مینایی

مثل فیلسوف نوشتن همانطور که از عنوانش برمی‌آید کتابی است برای آموزش نوشتن فلسفه. آیا نوشتن را می‌شود یاد داد یا نوشتن فقط بر اساس قریحه است؟ توانایی نوشتن و بیان خود به صورت مکتوب مثل هر توانایی دیگری مهارت است. درست است که استعداد اشخاص مختلف برای آموختن مهارتها و ورزیدگی در آنها متفاوت است، اما صرف‌نظر از استعداد، مهارتها اصولاً آموختنی‌اند و با آموزش و تمرین می‌توان در آنها پیشرفت کرد. حتی کسانی هم که استعداد دارند برای پرورش استعدادشان نیازمند آموزش و تمرین و ممارست برای کسب مهارت بیشترند.

فلسفه به‌طور معمول و صرف‌نظر از استثناها به‌صورت کتبی بیان می‌شود. آن موارد استثنایی هم که در اصل درس‌گفتار و مانند اینها بوده با نوشته‌شدن ماندگار و بخشی از تاریخ فلسفه شده‌است و می‌شود. فیلسوفان با خواندن آثار یکدیگر با آراء هم آشنا می‌شوند و از هم تأثیر می‌گیرند و آراء هم را نقد و بررسی می‌کنند. بنابراین می‌توان انتظار داشت که آموختن فلسفه همراه باشد با آموختن نوشتن فلسفه. اما نه فقط در فضای عمومی که حتی در گروه‌های فلسفۀ دانشگاه‌های ما معمولاً چنین آموزشی وجود ندارد. کسی که به تحقیق علاقمند است و دوست دارد بنویسد، هیچ جا راهنمایی برای این کار پیدا نمی‌کند. در دانشگاه معمولاً تحقیق و گزارش می‌خواهند ولی حتی وقتی دانشجو به مرحلۀ نوشتن رسالۀ دکتری می‌رسد آموزشی برای نوشتن ندیده‌است.

احتمالاً چند پیش‌فرض نادرست سبب شده‌است که آموزش نگارش فلسفی میان ما رایج نباشد. پیش‌فرض اول معمولاً این است که نویسندگی صرفاً قریحه لازم دارد و از هیچ لحاظ آموختنی نیست. پیش‌فرض دوم این است که اگر کسی افکار فلسفی باارزشی داشته باشد بدون اکتساب و ممارست می‌تواند آنها را به‌راحتی بیان کند. یک پیش‌فرض دیگر این است که مادۀ فلسفه «سخت» است و تلاش برای بهتر نوشتن و بیان فصیح و روشن ثمری ندارد. حاصل همۀ این پیش‌فرض‌ها این است که ما با نوشته‌های بد و ضعیف و تحصیل‌کرده‌های ناتوان از بیان دانسته‌ها روبه‌رو می‌شویم. در مجلات به‌اصطلاح «علمی-پژوهشی» مقالاتی منتشر می‌شود با اشکالات اساسی از لحاظ صورت و اسلوب نوشتن (صرف‌نظر از اینکه خیلی از این مقالات از حیث محتوا هم معایب متعدد دارند یا مطلب تأمل‌برانگیز و جالب‌توجهی ندارند).

در برخی حوزه‌های دیگر کم و بیش نیاز به آموزش نگارش نزد ما شناخته‌شده است. حتی در زمینۀ نوشتن خلاق متنهای آموزشی در دست است. در زبان فارسی آثار بسیاری منتشر شده‌است مثلاً دربارۀ آموزش فیلمنامه‌نویسی، نوشتن داستان کوتاه یا رمان، و نمایشنامه‌نویسی حتی در حد تخصصی یعنی مثلاً درباره نوشتن نمایشنامۀ رادیویی یا کمدی تلویزیونی و مانند اینها. گاهی حتی آثار معدودی در مورد نوشتن مقاله‌های علمی-‌پژوهشی در حوزۀ علوم به فارسی ترجمه شده مثلاً راهنمای نگارش و نشر مقالۀ علمی انجمن روان‌شناسی امریکا. اما برای نوشتن مقالۀ فلسفی به‌طور خاص و حتی فکری به‌طور عام پیش از ترجمۀ کتاب مثل فیلسوف نوشتن – تا جایی که اطلاع دارم- هیچ راهنمایی در زبان فارسی وجود نداشت. این کتاب کمک می‌کند که مخاطب علاقمند به فلسفه مقالۀ قابل‌قبولی بنویسد و در خلالِ تمرین درست نوشتن، در حقیقت درست فکر کردن را تمرین کند.

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن

نویسندۀ کتاب، ای. پی. مارتینیچ (Aloysius Patrick Martinich) یا مارتینیک (بنا بر ضبط کتابخانۀ ملی)، متخصص تاریخ فلسفۀ عصر جدید و فلسفۀ زبان است و مدرس و مؤلف پرکار فلسفه که در دانشگاههای مختلف امریکا و اروپا و نیز در چین تدریس کرده‌است. از کتابهای او در حوزۀ فلسفۀ زبان کتاب ارتباط و ارجاع[3] است. او همچنین کتاب هیاهوی بسیار بر سر عدم: داستان و ارجاع[4] را همراه اورم استرول نوشته‌است. موضوع این کتاب – که نام آن تلمیحی زیبا دارد به اثر مشهور شکسپیر (هیاهوی بسیار بر سر هیچ[5])- مسئله‌ای است بسیار قدیمی در فلسفه که در سنت فلسفی ما ذیل عنوانهایی مثل «شیئیت معدوم» و «اِخبار از معدوم» به آن پرداخته‌اند. علاوه بر اینها مارتینیک چند کتاب درسی معتبر را ‌همراه دیوید سوسا تدوین کرده‌است: کتاب‌راهنمایی دربارۀ فلسفۀ تحلیلی[6]، گزیده‌ای از متون فلسفۀ تحلیلی[7] و گزیده‌ای از متون فلسفۀ زبان[8]. از کارهای دیگر مارتینیک همکاری در تدوین کتاب فلسفۀ آغاز عصر جدید[9] (گزیده‌ای از متون دکارت، هابز، لایبنیتس و اسپینوزا در موضوعات مختلف فلسفه با شرح و توضیحات) و جشن‌نامۀ اورم استرول[10] است.

مارتینیک هابز شناس برجسته‌ای هم هست. او لویاتان هابز را ویراسته و منتشر کرده[11] و بخش اول کتاب دربارۀ اجسام هابز را که به‌ویژه به مسائل منطق و زبان اختصاص دارد از لاتینی به انگلیسی ترجمه و تحشیه کرده‌است[12]. به‌علاوه  چندین کتاب دربارۀ هابز به قلم او منتشر شده‌است، از جمله هابز[13]؛ دو خدای لویاتان[14]؛ اصطلاح‌نامۀ هابز[15]؛ زندگی هابز[16]؛   راهنمای انتشارات آکسفورد دربارۀ هابز[17].

کتاب مثل فیلسوف نوشتن (Philosophical Writing) ابتدا در سال 1989 منتشر شده، ویراست دومش در سال 1996 درآمده و در سال 2005 ویراست سوم آن منتشر شده است. ترجمۀ کتاب به فارسی ابتدا از روی ویراست دوم صورت گرفت، بعد از تهیۀ ویراست سوم، آن را مبنای ترجمه قرار دادیم و کل متن را بر اساس آن اصلاح کردیم و تغییر دادیم. فرق این ویراست با ویراست قبلی به جز حذف و تغییرهای موردی در سبک، این است که بخش‌هایی افزوده دارد – که در ادامه به بعضی از آنها اشاره خواهم کرد- و بعضی مثالها و نمونه‌مقاله‌ها در آن تغییر کرده است. (اخیراً ویراست چهارمی هم از نسخۀ انگلیسی منتشر شده که نشان‌دهندۀ موفقیت کتاب مثل فیلسوف نوشتن و توجه نویسندۀ آن به فراهم‌آوردن متنی به‌روز است). این کتاب به زبانهای مختلف از جمله پرتغالی و کره‌ای هم ترجمه شده‌است.

عنوان اصلی کتاب Philosophical Writing: An Introduction است. ترجمۀ این عنوان می‌شود «مقدمه‌ای بر نوشتن فلسفی» یا «مقدمات نگارش فلسفی». ولی چون این تعبیر نمی‌توانست به‌طور کامل جنبۀ آموزشی کتاب را نشان بدهد، ترجیح دادیم عنوان را آزادانه‌تر ترجمه کنیم که هم اطلاع‌بخش‌تر و هم شاید جذاب‌تر باشد. عنوان فرعی – آموزش نگارش مقالۀ فلسفی _ را هم اضافه کردیم تا موضوع کتاب در آن کاملاً مشخص شود. این کتاب چنانکه در پیش‌گفتار ترجمۀ فارسی اشاره شده آموزش نوشتن ساده‌ترین و سرراست‌ترین صورت مقالۀ فلسفی است و راهنمایی برای فراهم آوردن مقالۀ فلسفی-تحقیقی دانشجویی. استفاده از عنوان «نگارش فلسفی» به‌تنهایی ممکن بود این تصور را پیش بیاورد که کتاب بحث دربارۀ نگارش فلسفی و اقسام آن است یا از سنخ بحثهای جالب‌توجه مثلاً تئودور آدورنو است دربارۀ نسبت جدی صورت و قالب با محتوا و مضمون که چنان‌که آدورنو اشاره می‌کند با یکدیگر حتی در حوزۀ فلسفه پیوند ناگسستنی دارند[18]. این کتاب بحث دربارۀ چنان موضوعاتی نیست. کتابی است آموزشی برای نوشتن مقالۀ استاندارد آکادمیک در حوزۀ فلسفه. و البته پشتوانۀ چنین نگاه آموزشی‌ای این تصور است که به قول نیچه «آنان که می‌دانند عمیق‌اند می‌کوشند تا به‌روشنی سخن گویند. آنان که می‌خواهند عمیق بنمایند می‌کوشند مبهم باشند».

کتاب مثل فیلسوف نوشتن هشت فصل دارد و شش پیوست. در فصل اول، نویسنده کلیات بحث نوشتن مقالۀ فلسفی را روشن می‌کند. از جمله اینکه مقاله‌نویس باید نشان بدهد چقدر می‌داند. باید همۀ اصطلاحات تخصصی را تعریف کند، اطلاعات و دانش خود را دربارۀ معنای سخن فیلسوفان و استدلالهای آنها مشخص کند. علاوه بر این باید به مخاطب احترام بگذارد. احترام یعنی این که روشن و دقیق بنویسد و سرهم‌بندی‌شده و سرسری کار نکند. توصیۀ دیگر این است که از ضمیر اول‌شخص استفاده کند برای این که مسئولیت نوشتۀ خود را به عهده بگیرد. با این که در فارسی چندان با این شیوه راحت نیستیم توصیه به شجاعت فکری و مسئولیت‌پذیری توصیه‌ای است ارزشمند. توصیۀ دیگر این است که فرد به جای احساس خودش دربارۀ موضوع، نظرش را به صورت مستدل بنویسد. اینها توصیه‌های کلی است برای مرحلۀ پیش از اقدام به نوشتن.

از آنجا که رکن فلسفه استدلال است و برای نوشتن مقالۀ فلسفی باید شیوۀ استدلال‌کردن را آموخت، نویسنده در فصل دوم مروری می‌کند بر مفاهیم اساسی منطق که دانش استدلالهاست. طبق پیشنهاد او، افراد آشنا با منطق می‌توانند از این فصل به‌سرعت بگذرند. نویسنده در این فصل با ذکر نمونه‌هایی توضیح می‌دهد که استدلال خوب چگونه استدلالی است. همینطور مفاهیم استدلال معتبر (valid argument) و استدلال مؤثر  (cogent argument)را توضیح می‌دهد. بعد شرح می‌دهد که سازگاری، تضاد و تناقض، و قوی و ضعیف بودن مدعیات یعنی چه. مطالب این فصل پشتوانه‌ای است برای دانش خواننده که در نوشتن مقالۀ فلسفی به کار می‌آید.

در فصل سوم و پس از این مقدمات و تمهیدات به اصل مطلب و به بحث نوشتن نزدیک می‌شویم. در اینجا نویسنده ساختار مقالۀ فلسفی را توضیح می‌دهد. توصیۀ او دربارۀ ساختار مقالۀ فلسفی این نکتۀ ظاهراً واضح است که مقاله باید اول و وسط و آخر داشته باشد (به قول ارسطو در بوطیقا، نمایش آغاز و میانه و پایان دارد). نویسنده این توصیۀ کلی را با یک ساختار ساده تطبیق می‌دهد: حرفت را بیان کن، دلیل حرفت را بگو، نشان بده دلیلت معتبر و مقدماتت صادق است، نتیجه‌گیری و جمع‌بندی کن. یکی از راهنمایی‌های مفید نویسنده این است که مقاله‌های فلسفی حتی وقتی بسیار پیچیده‌تر از این به نظر می‌رسند در واقع صورت‌های بسط‌‌یافتۀ همین ساختارند. او یک ساختار کمی پیچیده‌تر را نشان می‌دهد که بسط ساختار سادۀ مذکور است. می توانید در صفحات 84-85 ترجمۀ فارسی راهنمای ساختار مقاله را ببینید. در آخر هم یک نمونه مقاله می‌آورد که جزء به جزء تشریح می‌کند و مطابقتش را با اصول مطرح‌شده نشان می‌دهد.

فصل چهارم فصلی است بسیار راه‌گشا. این فصل توضیح مراحل نوشتن است و به نظر خود نویسنده هم قسمت اصلی کتاب است. این فصل با این توصیۀ ساده شروع می‌شود که برای نوشتن مقالۀ خوب باید چند پیش‌نویس داشت. باید چند بار نوشت و کار را اصلاح کرد. این مطلب بدیهی را بسیاری از ما نمی‌دانیم و فکر می‌کنیم نوشتۀ خوب را می‌توان یک‌باره نوشت. حسن کار مارتینیک این است که فرض را بر این می‌گذارد که خوانندۀ کتابش می‌خواهد از صفر شروع کند و استعداد خاصی هم برای نوشتن ندارد. شما اگر هیچ تصوری از نوشتن نداشته باشید با راهنمایی او قدم به قدم پیش می‌روید. روش او برای رسیدن به نظم ذهنی هم مفید است. به خواننده نشان می‌دهد که از آشفتگی مطالب در ذهنش نترسد چون روش نظم دادن به آنها و مرتب کردنشان را آموزش می‌دهد. خواننده می‌تواند امیدوار باشد که با استفاده از این راهنمایی‌ها از همۀ مراحل سخت نوشتن می‌گذرد.

دربارۀ اولین مرحلۀ نوشتن، یعنی انتخاب موضوع، مارتینیک توصیه می‌کند که یک موضوع کلی را با دفاع از یک مدعا جزئی کنید. مثلاً این موضوع کلی را داریم: «اختیار». به جای آن بنویسید: «هیچ انسانی اختیار
ندارد» یا «هر انسانی مختار است». موضوع را جزئی کنید تا بتوانید موضعتان را با استدلال توضیح دهید.

در ادامه او چند شیوۀ نوشتن را معرفی می‌کند:

مشخص‌کردن طرح کلی فکرهای خود، استفاده از بسط پی‌درپی، یادداشت‌کردن ذهنیات. چون این قسمت از توضیحات نویسنده بدیع و راهگشاست کمی درباره‌اش توضیح می‌دهم. مشخص کردن طرح کلی یعنی مشخص کردن ساختار مقاله که نویسنده آن را در فصل پیش توضیح داده‌است. این روشی است برای افرادی که پیش از نوشتن می‌دانند چه مطالبی را می‌خواهند بگویند و چه مسیری را قرار است طی کنند. روش دیگر بسط پی در پی یا افزودن مرحله به مرحله است. در این روش ابتدا جملۀ اصلی مقاله را بیان می‌کنیم. بعد مقدماتی در اثبات آن جمله می‌آوریم. در آخر کار هم مقدمه و ورود مناسب به مطلب و نتیجۀ متناسب با مطالب را اضافه می‌کنیم. اما روش سوم یا یادداشت ذهنیات برای وقتی است که هیچ چیز دربارۀ موضوع مقاله نمی‌دانیم. این روش یعنی هر چه در ذهن دارید روی کاغذ بریزید. یکی از کمکهای جالب کتاب در این قسمت است، چون با مثالهای مناسب نشان می‌دهد که حتی وقتی هیچ مطلبی برای نوشتن نداریم چطور می‌توانیم نوشتن را شروع کنیم و با آموختن دربارۀ موضوع آن را پیش ببریم.

توضیح مفید دیگری که در این فصل آمده دربارۀ نسبت تحقیق کردن با نوشتن است. برای نوشتن بسیاری از مقالات باید تحقیق کرد. اما به نظر مارتینیک نباید پیش از شروع نوشتن، سراغ تحقیق رفت. چرا؟ چون تحقیق کردن باعث به تعویق افتادن سخت‌ترین مرحلۀ نوشتن یعنی شروع نوشتن می‌شود و به علاوه در جریان فکر کردن اختلال ایجاد می‌کند. نویسندۀ مقالۀ فلسفی علی‌الاصول اول باید فکر خودش را بنویسد بعد تحقیق کند و بر اساس تحقیقاتش فکرش را اصلاح یا تقویت کند. در واقع وقتی هنوز فکری نداریم، حتی نمی‌دانیم در تحقیق به دنبال چه بگردیم و چه سؤالهایی برایمان مطرح است. این هم یکی از مفیدترین توصیه‌های کتاب است. نشان می‌دهد که چطور بپرسیم و چطور صورت مسئله را به‌روشنی تقریر کنیم. در انتهای این فصل یک نمونه مقاله هم همراه صورت بازنویسی‌شده‌اش آمده است. نویسنده جزء به جزء اصلاحات و تغییرات مقاله را توضیح داده‌است.

در فصل پنجم چند شگرد برای نگارش تحلیلی معرفی شده‌است، مثل تعریف، تحلیل، استفاده از ذوحدین، مثال نقض، برهان خلف و استدلال دیالکتیکی. این شگردها را علاقمندان به فلسفه می‌شناسند و نمونه‌هایش را در نوشته‌های فلسفی دیده‌اند. امتیاز این فصل این است که یاد می‌دهد چطور می‌شود برای نوشتن مقاله از آنها استفاده کرد.

در فصل ششم نویسنده توصیه می‌کند چه نکاتی را از لحاظ محتوا باید در نوشتن رعایت کرد. در این توصیه‌ها حاصل تجربۀ یک معلم فلسفه را می‌بینیم. مثلاً اینکه در نوشتن مقالۀ فلسفی باید به دنبال حقیقت بود و برای خوشایند دیگران یا برای عمیق جلوه کردن خود را گرفتار مطالب نادرست نکرد.

در فصل هفتم چند توصیه از لحاظ صورت مقاله عرضه شده‌است. مثلاً اینکه مقالۀ فلسفی باید انسجام و وضوح و ایجاز داشته باشد. هر کدام اینها با ذکر مثالهایی روشن شده‌است.

فصل هشتم دربارۀ نوشتن قسمت دشوار مقاله – یعنی مقدمه – توضیحات مفیدی دارد. گاهی وقتها نوشتن مقدمه سخت است چون دقیقاً نمی‌دانیم که قرار است در صفحات بعدی چه مطالبی بنویسیم. یک راه گریز ساده که نویسنده پیشنهاد می‌کند این است که مقدمه را بعد از نوشتن کل مقاله بنویسیم. نویسنده اشکالات معمول مقدمه‌ها را هم توضیح می‌دهد، و نمونه‌های روشنگری از اشکالات نویسندگی فیلسوفان مشهور نقل می‌کند. طبق توضیح او، در مقدمۀ مقاله باید سعی کنیم از موضوع دور نیفتیم، نکتۀ عمدۀ مقاله را تحت‌الشعاع مطالب فرعی قرار ندهیم، مطالب زاید در شروع مقاله نیاوریم. اینها از جمله اشکالاتی است که می‌توان در نوشته‌های معمول خودمان به‌کرات دید و از این لحاظ مطالب این فصل می‌تواند در جامعۀ ما کارآمد باشد.

آنچه گذشت فهرستی بود از مطالب کتاب. این مطالب ممکن است در نگاه اول بدیهیات به نظر برسد ولی واقعیت این است که چنانکه در ابتدا هم اشاره کردم توانایی نوشتن از مقولۀ دانستن نیست، مهارت است و این نکته‌ای است که نباید فراموش کرد. اگر این نکته را به یاد داشته باشیم، تأیید خواهیم کرد که کتاب آقای مارتینیک کمک می‌کند این مهارت در خوانندۀ علاقمند ایجاد شود و رشد کند و به‌اصطلاح ملکه شود.

اما پیوستهای کتاب. اولین پیوست یک خلاصۀ خواندنی است از مطالب مهم کتاب به نام «جمعه شب است و من باید تا صبح شنبه مقاله‌ای بنویسم» که عنوانش به قدر کافی گویاست! از پیوستهای دیگر یک راهنمایی مفید است دربارۀ آماده شدن برای امتحان. توصیه‌های نویسنده علاوه بر آمادگی برای امتحان فلسفه، کمک می‌‌کند به تمرین چکیده‌نویسی و تشخیص اصل و فرع هر مطلب فلسفی؛ کاری که به پدید آمدن نظم ذهنی کمک می‌کند. یکی دیگر از پیوست‌ها چند صفحه‌ای است دربارۀ نحوۀ ارجاع دادن و پانویس و پی‌نوشت آوردن. در ترجمۀ این بخش نمونه‌های فارسی هم به مثالهای نویسنده اضافه شده‌است تا بتوان در مقالات فارسی از آنها استفاده کرد. از مطالب اضافه‌شده در ویراست سوم یک معرفی خوب از منابع فلسفی موجود در اینترنت است. این بخش به‌جز معرفی سایتهای معتبر فلسفی که ممکن است با گذشت زمان لازم باشد به‌روز بشود، دربردارندۀ راهنمایی‌هایی کلی است برای نحوۀ مواجهه با اطلاعات اینترنتی دربارۀ فلسفه که همیشه می‌تواند به کار بیاید، بخصوص به کار نسلی که برای تحقیق عادت به جستجو در اینترنت دارد و ممکن است درجۀ اعتبار منابع مختلف را نشناسد. نویسنده در پایان فهرستی از مفاهیم و اصطلاحات رایج فلسفی را آورده همراه با توضیح کوتاهی برای هر کدام. این بخش هم می‌تواند در نوشتن مقاله به کار بیاید چون مخاطب علاقمند به فلسفه و فکر را با زبان تخصصی فلسفه آشنا می‌کند.

بعد از مرور مطالب کتاب مثل فیلسوف نوشتن، اجازه بدهید چند ویژگی آن را به صورت مشخص‌تر بیان کنم. یکی از ویژگی‌های کتاب این است که نویسنده‌اش مطالب را با صبر و حوصله بیان می‌کند. این امر خواندن و پیش رفتن با مطالب را آسان کرده‌است. اگر کتاب مارتینیک را با برخی متنهای دیگر در همین زمینه، مثلاً با کتاب Writing Philosophy لوییس ون (Lewis Vaughn) مقایسه کنیم، این حسن کار او به چشم می‌آید. در مثل فیلسوف نوشتنِ مارتینیک مطالب و مثالها با آهنگ آرام‌تری شرح و بسط پیدا می‌کند. یعنی کتاب هر چند قرار است کتاب راهنما باشد، کتاب درسی به معنای معمول و شاید خشک کلمه نیست. خواننده می‌تواند کتاب را به عنوان کتابی خوشخوان و گویا حتی بدون معلم بخواند نه اینکه مثل یک راهنمای موجز فقط برای مراجعۀ موردی آن را باز کند (البته این هم گفتنی است که در کتاب وُن فصل مفیدی دربارۀ چگونگی خواندن متنهای فلسفی آمده‌است که خود مبحث مقدماتی بسیار مهمی است و خواننده می‌تواند به‌عنوان مکمل کتاب مارتینیک به آن فصل رجوع کند).

ویژگی دیگر کتاب مثل فیلسوف نوشتن لحن و بیان طنزآمیز نویسنده است که باز، خواندن کتاب را خوشایند می‌کند. علاوه بر این، کتاب راهنمای تفصیلی و جزئی است و در جاهایی حتی می‌تواند به حالت نوعی راهنمای کارگاهی نویسندگی نزدیک شود، طوری که خواننده می‌تواند شخصاً با کتاب پیش برود و در این فرایند و با آزمون و خطا روش کار و مهارت در آن را بیاموزد. امتیاز دیگر کتاب این است که در ادامۀ نکات آموزش داده‌شده تمرینهایی آمده‌است که اجازه می‌دهد خواننده مطالب را هضم کند و درک خود را از آنها بسنجد. یکی دیگر از محاسن مهم کتاب مثل فیلسوف نوشتن این است که نویسنده به‌خوبی به موانعِ روانی در نوشتن و خوب نوشتن توجه کرده‌است. روی ترسها و وسواسها و پیش‌داوریهای فرد انگشت گذاشته و راه اصلاح و غلبه بر آنها را به او نشان داده است. بر این مبنا راهنمایی‌های کتاب صریح و لذا مفید و کاربردی است. نویسنده اشاره کرده که این کتاب هرچند آموزش مقاله‌نویسی فلسفی است اما نکته‌های آن می‌تواند به نوشتن انواع دیگر متنهای فلسفی کمک کند. به این سخن درست او این را هم می‌شود اضافه کرد که برای خوانندۀ فارسی زبان، در حوزه‌های دیگر غیر فلسفه هم کتاب می‌تواند راهنمای خوبی باشد برای نوشتن منظم و مستدل. از آنجا که آموزش نوشتن همراه با آموزش فکر کردن است، انجام تمرینها تمرین فکر کردن هم هست.

بر اساس نقد و نظرهایی که اهل فلسفه دربارۀ کتاب مثل فیلسوف نوشتن مطرح کرده‌اند و تقریظ‌هایی که بر آن نوشته‌اند مشخص است که مارتینیک از منظر دیگر متخصصان هم در نوشتن راهنمایی برای نگارش فلسفی موفق بوده است. مثلاً یکی از آنها  (Mark Bernstein)گفته‌است: «با کتاب مثل فیلسوف نوشتن که زیبا و استادانه نوشته شده‌است این فکر خطا که هنر خوب نوشتن آموختنی نیست از میان می‌رود. مارتینیک به شیوه‌ای بسیار دلپذیر شرح داده است که دانشجویان چگونه می‌توانند مقالاتی تأثیرگذار و بهره‌مند از وضوح و صراحت بنویسند». استاد دیگری (Jo Ann Carson) نوشته‌است: «مثل فیلسوف نوشتن که خود نمونه‌ای است از روشنی، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان تفکر روشن را در نوشتار وارد کرد. رهنمودها و نمونه‌مقاله‌های جدید مراجعه به ویراست حاضر را هم برای دانشجویان و هم برای استادان ضروری می‌سازد». نظر اورم استرول  (Avrum Stroll)هم این است: «همۀ مدرسان فلسفه سعی می‌کنند به دانشجویان توضیح بدهند که چگونه مقالۀ منسجم و مستدل فلسفی بنویسند. مارتینیک این مشکل را حل کرده‌است و همۀ مراحل لازم برای تألیف مقاله‌ای موفق را شرح داده‌است. این کتاب را قویاً توصیه می‌کنم.»

البته از آنجا که گاهی در جامعۀ ما این زمینه وجود دارد که کارهای خلاقانه به‌سرعت تبدیل به قالبها و کلیشه‌های خلاقیت‌ستیز شود، در اینجا و در ادامۀ ذکر محاسن و فواید این کتاب به‌طور خاص و با تأکید بر لزوم توجه به چنین کتابهای آموزشی‌ای به‌طور عام، به این نکته هم اشاره کنم که قطعاً نه غرض نویسندۀ کتاب مثل فیلسوف نوشتن و نه مثلاً استادانی که نظر مثبتشان را دربارۀ این کتاب نقل کردم این نیست که تنها صورت نوشتن فلسفه یا حتی مقالۀ فلسفی همین است و اگر این قواعد جایی رعایت نشده باشد، الزاماً آن نوشته کم‌ارج است؛ همان‌طور که از سوی دیگر رعایت این قواعد الزاماً مطلبی سطحی یا نادرست را عمیق و صحیح نمی‌کند. چنان‌که در ابتدا هم اشاره کردم کتاب مثل فیلسوف نوشتن صرفاً آموزش صورت ساده و سرراستی از بیان فلسفی در قالب مقالۀ دانشگاهی است که بناست توانایی تقریر مطلب و خلاقیت فلسفی را تقویت کند، نه این‌که آنها را به سطح قواعدی صوری و قالبی تنزل دهد. پس این کتاب را باید به‌عنوان خشت اول برای نوشتن فلسفی دید و نه نقطۀ پایان، خشت اولی البته بسیار مستحکم و قابل دفاع.

پس از انتشار چاپ اول ترجمۀ فارسی، پروفسور مارتینیک لطف کردند و یادداشتی برای ترجمۀ فارسی نوشتند که در چاپ دوم ترجمه منتشر شد. گمان می‌کنم ذکر پیش‌گفتار ایشان برای ترجمۀ فارسی پایان مناسبی باشد برای این گفتار که منظور از آن آشنایی با کتاب مثل فیلسوف نوشتن و نویسندۀ آن بود.

«یکی از اهداف من در مقام مدرس فلسفه این بوده‌است که در نقاط مختلف  جهان تدریس کنم و از دانشجویان و همچنین دیگر استادان و مدرسان بیاموزم. برای رسیدن به چنین هدفی ارتباط مؤثر لازم است. یکی از دو راه عمده و مهمی که انسانها برای برقراری ارتباط با یکدیگر دارند نوشتن است. هر چقدر نوشته‌ای روشنی، نظم و دقت کمتری داشته باشد، احتمال توفیقش کمتر می‌شود. اما واقعیت این است که برای برقرار شدن ارتباط به چیزی بیش از این سه نیاز است.

هر انسان عادی بالغی شبکۀ پیچیده‌ای از باورها دارد که حاصل تجربه‌های اوست. شبکه‌های باور اشخاصی که تقریباً در یک زمان و یک مکان به دنیا آمده‌اند به هم شبیه است، هرچند در هر حال شبکۀ باور هر کس تفاوتهایی جزئی با همۀ شبکه‌های دیگر دارد. خوشبختانه در یک فرهنگ شبکه‌های باور اشخاص مشترکات بسیاری با یکدیگر دارد، چون بسیاری از تجربه‌های آنها یکسان است. ارتباط هنگامی ایجاد می‌شود که نویسنده (یا گوینده) قادر باشد افکارش را به نحوی بیان کند که خواننده (یا مخاطب) بتواند آنها را درون شبکۀ باورهایش جا بدهد. بنابراین، توجه نویسنده به شبکۀ باور خواننده‌اش مهم است. البته این کار فقط وقتی مفید است که آنچه به اعتقاد نویسنده باورهای مخاطب اوست موجه باشد.

اشخاص متعلق به فرهنگهای مختلف برای برقراری ارتباط گرفتاری بیشتری دارند، چون معمولاً در مناطق گوناگونی با سنتهای دینی و سیاسی و اجتماعی مختلف به دنیا آمده‌اند. خوشبختانه، انسانها می‌توانند با آموختن، شبکۀ باورهای خود را به ورای تجربه‌های بی‌واسطه‌شان گسترش دهند. تاریخ، جامعه‌شناسی، جغرافیا و دانشهای دیگر وجوه مشترک میان باورهای اشخاص گوناگون با فرهنگهای مختلف را افزایش می‌دهد. بنابراین، مادامی که نویسنده خود را به زبانی بیان کند که بتوان فهمش را از خواننده انتظار داشت، ارتباط بین اشخاصی هم که تفاوت بسیاری با یکدیگر دارند ممکن است. در این کتاب توضیحات من دربارۀ «استدلال مؤثر»، به عنوان استدلال صحیحی که به سبب نحوۀ بیان می‌توان صحیح‌بودنش را تشخیص داد به همین نکتۀ کلی ناظر است که دربارۀ ارتباط مطرح کردم. نمی‌توانیم از دیگران انتظار داشته باشیم که موضع ما را بپذیرند اگر آن را به نحوی تقریر نکرده باشیم که توقع فهمیدنش موجه و معقول باشد.

برای برقرار شدن ارتباط، مترجم در وضع خاصی قرار دارد. باید دانش خود را در زمینۀ زبان و فرهنگ نویسنده به کار بگیرد تا بفهمد او چه نوشته است و سپس فهم خود را به نحوی بیان کند که بشود از مخاطب انتظار فهمیدن داشت. از دکتر فاطمه مینایی سپاسگزارم که این مسئولیت دشوار را برای کتاب مثل فیلسوف نوشتن بر عهده گرفته‌است تا مخاطبان فارسی‌زبان با آن ارتباط برقرار کنند.»

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن ترجمۀ فاطمه مینایی و لیلا مینایی

[1] ای. پی. مارتینیک، مثل فیلسوف نوشتن: راهنمای نگارش مقالات فلسفی، ترجمۀ فاطمه مینایی و لیلا مینایی، انتشارات هرمس 1393، چاپ دوم 1395، چاپ سوم 1396، چاپ چهارم 1397، چاپ پنجم 1399.

[2] با حضور جناب آقای علی اصغر محمدخانی، آقای دکتر حسین شیخ‌رضایی و آقای دکتر مسعود صادقی.

[3] Communication and Reference: Foundations of Communication, Walter de Gruyter, 1984

[4] Much ado about Nonexistence: Fiction and Reference, Rowman and Littlefield, 2007

[5] Much ado about Nothing

[6] A Companion to Analytic Philosophy, Blackwell, 2001

[7] Analytic Philosophy: An Anthology, second edition, Wiley, 2012

[8] The Philosophy of Language: Critical Concepts in Philosophy, sixth edition, Oxford, 2013

[9] Martinich, Aloysius, Fritz Allhoff, and Anand Vaidya, Early Modern Philosophy: Essential Readings with Commentary, Blackwell, 2007

[10] Certainty and Surface in Epistemology and Philosophical Method, Essays in Honor of Avrum Stroll (Problems in Contemporary Philosophy), ed. with Michael White, The Edwin Mellen Press, 1991

[11] Leviathan, Broadview Press, 2002; revised edition with Brian Batiste, Broadview Press, 2011

[12] Thomas Hobbes, Logica: Part One of De Corpore, translated with a commentary, Abaris Books, 1981

[13]  Hobbes, Routledge, 2005

[14] The Two Gods of Leviathan, Cambridge, 1992

[15] A Hobbes Dictionary, Blackwell, 1995

[16] Hobbes: A Biography, Cambridge, 1999

[17] The Oxford Handbook of Hobbes (ed. with Kinch Hoekstra), Oxford University Press 2016

[18]  Theodor W. Adorno, “Der Essay als Form”, Noten zur Literatur, Suhrkamp 2003.

 

مطالب بیشتر

  1. پنج اقلیم حضور و نسبت ما با آن‌ها
  2. نگاهی به کتاب ابن سینا نوشتۀ دکتر محمد دهقانی
  3. آیا انسان واقعا حالش خیلی بد است؟
  4. جملاتی از برتراند راسل 
  5. انتقاداتی از فلسفۀ ارسطو

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن ترجمۀ فاطمه مینایی

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن ترجمۀ فاطمه مینایی

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن ترجمۀ فاطمه مینایی و لیلا مینایی

انتشار چاپ پنجم کتاب مثل فیلسوف نوشتن ترجمۀ فاطمه مینایی و لیلا مینایی

 

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها