با ما همراه باشید

شاعران ایران

نویسندگانی که در زمان حیات خود به شهرت می‌رسند چیزی از اصالت هنری در آثارشان مفقود است

نویسندگانی که در زمان حیات خود به شهرت می‌رسند چیزی از اصالت هنری در آثارشان مفقود است

نویسندگانی که در زمان حیات خود به شهرت می‌رسند چیزی از اصالت هنری در آثارشان مفقود است

الف) کلام مکتوب نشده دلانه است، پس از تَعَقُل و مناسبات روزمره‌اش، محفوظ می‌ماند. کلام نامکتوب وقتی به لب می‌رسد، لب را می‌سوزاند و ناقل را به وجد می‌آورد. ناقل، چون کاتب شود چیزی از دل و وَجد را از دست می‌دهد. قلم، اندیشمند است و مجرای تنگش تپش دل را سرکوب می‌کند. هر وقت در بیان، نام الهی را می‌بردم چیزی از شتاب در کلام و وجد من نسبت به او هویدا می‌شد.حال که می‌نویسم قلمم دچار لکنت شده است، بریده بریده می‌نویسد. در بریدگی تنها می‌شود و در تنهایی تلخی می‌کند و شاید به همین دلیل نام او در حلقه شیفتگانش در سینه‌ها ثبت است و در لوح سینه‌ها ثبت و مکتوب نشده است.

ب) همه چیز بر سر یک نه کوچک است؛ یک نه ریشه‌ای. ریشه‌ای که قائم به ذات خویش است و تأثیر از عَرَض‌های تحمیلی نمی‌گیرد. همچون نسبت ریشه کلمات وقتی در باب‌های دستور زبانی قرار می‌گیرند. در مواجهه و خوانش من از الهی و متونش، نمی‌دانم چه کسی ظالم و مظلوم واقع می‌شود. هرچه هست همان ظلم است که اتفاق می‌افتد. نمی‌دانم شب بیداری‌های مـن و اضطراب حاصل از قرائت اشعار الهی و گردانده‌هایش مظلوم است یا کشیدگی رنج‌ها و غریبگی‌های مؤلف آثار. اگر هولدرلین شاعری را بی‌گناه‌ترین پیشه‌ها می‌داند، مخاطب حرفه‌ای، چون ناظری‌ است که هر روز رنجی سیزیف‌وار را تجربه می‌کند و به شکنجه گاه عزیزانش می‌رود. بیداری با رنج عزیزان و عزیز عزیزان من، سپیده‌اش صبح نیست. سپیده تعریف برادرانه‌ای می‌شود بر اقامه این همه درد. الهی شاعر، مؤذن درد است و صلاه گریه و رنج را بر مخاطبش اقامه می‌کند. «نه» ای الهی به قرن خود، او را مکتوب این زمان نکرده است و تنها عدّه‌ای از حجاب‌داران این نام را سینه به سینه به نسل‌های بعدی می‌رسانند تا فرصتش. ذکر نام الهی در این متن نـام یک شخص نیست، تعریف یک کاراکتر، یک تیپ و یک فرهنگ است.تعریف از یک «نه» کوچک ولی بسیار دشوار و خُرد کننده. الهی این رفتار را از کتب فلسفی غرب فاکتور می‌گیرد تا در کمال فروتنی و عزّت به نان طفلکی خودمان ببالد تا این رفتار مدرن متون کلاسیک پارسی را خودش به تنهایی اجرا کند.
لا اُحبُ الافلین (من غروب‌کنندگان را دوست ندارم) «نه» اول الهی به پیرامون خودش و تمدن حاصل از آن بود (دلوی که از ته زخم بالا می‌آمد، تمدن ما بود.) از حال تمدن گریخت و در غربت، قریب لامکان‌های جهان شد.(حلاج، ابن عربی، حافظ، ریلکه، رمبو، جویس، هولدرلین، میشو، لورکا، الیوت و…) نه دوم را زمانی آواز داد که چون اصحاب کهف به غار تنهایی و شور و سوگ پناه برد تا در دهلیزهای قلب دوستان بماند. در آخرین نگاهش گفت: (نگاهی به آسمان مجهزم می‌سازد که سکوت کنم.).هر «نه» کوچک هزار تازیانه بر جسم روح، سوزن سوزن می‌ریزد. زخم سوزن‌ها، روح مضطرب و متورم را از تار ابریشم می‌گذراند. بشارت این است: در روز بزرگ، آنکه بیشمار سوزن خورده است می‌خندد.
اگر داده‌های بیرون و نثر ادبیات چی‌های آن زمان را کـم تأثیرترین این سوزن‌ها بدانیم، خوانش الهی از متون کلاسیک و شاعران غریب جهان، او را تجربه‌مند رنج‌های آن متون کرده و او را چله نشین ادبیات کرده است.

ج) نسخه‌ای از دفتر روزن ویـژه شعر و نقاشی بــه تاریخ 1346 مقابل من است. چند شعر از الهی – که اگر در آن سال‌ها فهم می‌شدند، می‌توانست شعر فارسی جهت دیگر بگیرد- در آن چاپ شده است. آن سال‌ها مقارن بود با شُعارزدگی و به اصطلاح اوج شعر معاصر فارسی. شاعران قلم را تفنگ می‌دیدند. تیرشان به جای برخورد به هدف، حیثیت کلمه و شعر اصیل فارسی را شهید می‌کرد. درست زمانی که الهی، اردبیلی و شجـاعی به کندوکاو معرفت اشیا و معرفت اندام معشوق، دل سپرده بودند.

حیرت من از رفتار مدرن‌ترین و مدرن‌ترین منتقد زبان فارسی دکتر براهنی است که در مهم‌ترین کتاب نقد فارسی (طلا در مس) از نادرپور بیش از هشتاد بار نام می‌برد و عنوان تصویرگری بزرگ به او می‌دهد. شاملوی بزرگ را بیش از یکصد و هفتاد بار به یاد می‌آورد و لقب نماینده واقعی شعر امروز را به او می‌دهد اما در چهار باری که اسم الهی را می‌آورد، با یک فتوای قاطع ابراز فضل می‌کند:

(الهی، بی‌شک تحت تأثیر احمدی است) و در ادامه پا بر این خَشم می‌گذارد و می‌گوید: او سوررئالیست‌تر از احمدی است، طنزش قوی‌تر، فرهنگ لغاتش غنی‌تر و بُرد تخیلش در همان آفاق سوررئالیستی بیشتر و بهتر است. احمدی را شاهین ترازو فرض می‌کند و قیاس مع‌الفارقش را ادامه می‌دهد که بعد از خواندن متوجه می‌شویم که اصلاً ارتباطی نیست و اگر احمدی معیار بـوده، پس الهی از این مختصات فراروی‌های مدرنی کرده است.

در زمانی که جریان مدرنیستی شعر فارسی بر دوش الهی است، مدرن‌ترین منتقد ما با حذف الهی در نوشته اش، جهل قُدمای خود را نسبت به هوشنگ ایرانی ادامه می‌دهد با این تفاوت که هوشنگ ایرانی تنها دیگر نبود و این الهی بود که با تعدادی از دوستانش جـریان سوررئالیستی که از مدرن‌ترین مکاتب ادبی جهان بود و هست را در ایران، ایرانی و اشراقی می‌کرد و به چاپ می‌رساند و همان زمان جناب دکتر او را ترور ادبی می‌کند.

جالب است براهنی در ص 1303 کتاب طلا در مس، در نقد جریان موج نـــو و علت نبود مخاطبی (خلق) در این شب شعرها می‌نویسد: شعر، باید پُر تحرک و دینامیک می‌گشت، نه پراکنده و ادامه می‌دهد؛ ولی این‌ها باید بکوشند، انضباط و تشکل هنری را بر محتوای گریزپذیر خود حاکم کنند و به انتقال شعر و ایجاد ارتباط با خواننده و شنونده ای شعر توجه بیشتری کنند؛ البته براهنی در دهه هفتاد و جریانی که به سرپرستی خودش هدایت می‌شد، مدعی کشف‌هایی در شعر شد که اتفاقاً همین انتقاداتی‌ است که در (طلا در مس) نسبت به جریان شعری (موج نو) کرده بود.

لازم به ذکر است که معنا در نزد شاعران (شعر دیگر) در سطر قرار می‌گیرد، همان گونه که یک غزل در بیت؛ و روایت در عمود و ظاهر پس زده می‌شود اما شعر حجم روایت در عمود را حفظ می‌کند و با کلمات اضافی سطر را ادامه می‌دهد تا روایت مخدوش بماند و معنا براحتی به دست نیاید.

د) نام الهی مانند رفت و برگشت در فضا و کلمات پیدا و نهان است. نمی‌دانم در کجا خواندم که نویسندگانی که در دهه خود یا زمان حیات خود به شهرت می‌رسند چیزی از اصالت هنری در آثارشان مفقود است. ای کاش زمان حیات ما در چند دهه دیگر بود تا بر این گنجینه ادبی که الهی از خود و از دیگران خود بر جای نهاده چون طالبی بر دفینه‌ای مدفون حسرت‌وار می‌گشتیم تا همگی با احترام، ادبیات مخدوش مان را تصحیح می‌کردیم. الهی در حدود بیست سالگی چنان پرید که بال سوخته‌اش هنوز سوگواری را در چشم و زبان مخاطب جاری می‌کند.بدرود! در این لحظه کهکشانیم، باز، باز هم بدرود!

میل انسان به دیگری و افق‌های نامکشوف پیشرو، غیرقابل انکار است. دیگری اگر در معنا نمود پیدا کند لمس آن و دوری از آن، مدام است. جریان شعری (شعر دیگر)، دیگری ادبیات معاصر ایران است. فاصله آثار با دید مخاطب دلایل گوناگونی دارد: پرداخت نکردن منتقدان رسمی(جدی) ادبیات فارسی به این جریان شعری. دکتر براهنی در کتاب (طلا در مس) یا کتاب تاریخ تحلیلی شعر معاصر فارسی یا ورود نکردن یا چند سطر گذرا. در صورتی که امروزه و فارغ از علاقه یا عدم علاقه قیاس که می‌شود شعر شاعران مورد نظر در قیاس کسان دیگر بسیار درخشان‌تر است.

یکی از آسیب‌های وارده به نقد ایران مؤلف بودن ناقدین بوده و هست. خواست یا مطلوب ناقدین اکثراً یا به‌صورت عیان یا به‌صورت پنهان در طریقه برخوردشان با آثار سایر شاعران قابل دید و بررسی است. امروزه به کتاب های نقد و تفسیر شعر معاصر نگاه که می‌کنم نمی‌توانم بپذیرم این غیبت شاعران (شعر دیگر) و شعرهای درخشان‌شان غیرعمدی بوده. عاشقانه‌های بهرام اردبیلی، رفتار بکر پرویز اسلام‌پور در زبان، تصاویر درخشان محمود شجاعی و شعر منحصر به فرد بیژن الهی. در ندیده شدن این کسان و آثارشان یک پنهانکاری بزرگی صورت گرفته است.

بعد از دهه هفتاد و شعر موسوم به آن دهه که توانست تیراژ سه هزار نسخه دفتر شعرها را به پانصد و سیصد نسخه در امروز برساند از فرط رواج ناشعر و افراط در تئوری‌زدگی، مخاطب امروز رجوع به جریان‌های اصیل کرده است. شعر دهه هفتاد ادعای این را داشت که شعر را میان مردم آورده است با طنز و زبانی عاری از تکلف، اما نتیجه وضعیت اسفبار شعر امروز است و تیراژ و علاقه مخاطبین.

این رجوع به شعر شاعران شعر دیگر لذت کشف دارد؛ هم برای کسانی که شعر این شاعران را نخوانده و ندیده بودند و هم برای ارتباط برقرار کردن با ذهن تصویرگرای ایرانی و سلیقه مبتنی بر قرن‌های گذشته. البته عده‌ای نگران هم شده‌اند چون کتاب الهی به چاپ چهارم رسیده و هر چاپ سه هزار نسخه‌. این اتفاق برای کسانی که سال‌ها دست به انکار زده‌اند گران تمام شده و مدتی است در مصاحبه دست به تخریب و انوار می‌زنند. اما تاریخ کار خودش را بدرستی انجام می‌دهد. درست و دقیق چون هوشنگ بادیه‌نشین که نوشت: ای تاریخ، ما را به یاد داشته باش!

نویسنده: بهنود بهادری

منبع iran-newspaper

نویسندگانی که در زمان حیات خود به شهرت می‌رسند چیزی از اصالت هنری در آثارشان مفقود است

مطالب بیشتر

  1. آنچه از بیژن الهی به یادگار ماند
  2. دربارۀ آنچه می‌ماند، شرح سی شعر از هلدرلین
  3. تأملی در اشعار هوشنگ آزادی‌ور
  4. فیلمی دربارۀ هوشنگ آزادی‌ور و شعر دیگر
  5. سروده‌هایی از مجموعۀ دیدن اثر بیژن الهی
  6. چند عاشقانه از بیژن الهی
  7. شعرهای سکرآور بیژن الهی
  8. خاطرات مسعود کیمیایی از بیژن الهی
  9. دربارۀ بیژن الهی و اشعاری از او
  10. شعر بیژن الهی، راز و نیاز و سکوت همراه با درون‌کاوی شعر او
  11. اشعاری از بیژن الهی
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها