شعر امروز
سرودههایی از فریدون مشیری
سرودههایی از فریدون مشیری
از میان رهگذران، مات
می گذرم از میان رهگذران مات
مینگرم در نگاه رهگذران کور
این همه اندوه در وجودم و من لال
این همه غوغاست در کنارم و من دور
دیگر در قلب من نه عشق نه احساس
دیگر در جان من نه شور نه فریاد
دشتم اما در او نه ناله مجنون
کوهم اما در او نه تیشه فرهاد
هیچ نه انگیزهای که هیچ پوچم
هیچ نه اندیشهای که سنگ چوبم
همسفر قصههای تلخ غریبم
رهگذر کوچههای تنگ غروبم
آن همه خورشیدها که در من میسوخت
چشمۀ اندوه شد ز چشم ترم ریخت
کاخ امیدی که برده بودم تا ماه
آه که آوار غم شد و به سرم ریخت
زورق سرگشتهام که در دل امواج
هیچ نبیند نه ناخدا نه خدا را
موج ملالم که در سکوت و سیاهی
میکشم این جان از امید جدا را
میگذرم از میان رهگذران مات
میشمرم میلههای پنجرهها را
مینگرم در نگاه رهگذران کور
میشنوم قیل و قال زنجرهها را
سرودههایی از فریدون مشیری
آغوش
بر قله ایستادم
آغوش باز کردم
تن را به باد صبح،
جان را به آفتاب سپردم
روح یگانگی
با مهر، با سپهر،
با سنگ، با نسیم،
با آب، با گیاه،
در تار و پود من جریان یافت!
موجی لطیف، بافته از جوهر جهان،
تا عمق هفت پرده تن را ز هم شکافت.
” من “ را ز تن ربود!
” ما “ ماند،
راه یافته در جاودانگی!
منبع
گزینه اشعار فریدون مشیری
نشر مروارید
مطالب مرتبط
- شعر ارغوان سرودۀ ابتهاج با صدا و تصویر او
- مجموعه شعر گرگی در کمین/ عباس کیارستمی
- سرودهای از فرخ تمیمی
- دعای گل سرخ سرودۀ سیاوش کسرایی
- سرودههایی از بیژن الهی
- سرودههایی از قیصر امینپور
- سرودههایی از خسرو گلسرخی
- سرودههایی از احمدرضا احمدی
- سرودههایی از محمدرضا شفیعی کدکنی
- سرودههایی از نادر نادرپور
-
نویسندگان/ مترجمانِ ایران2 هفته پیش
تجارب دکتر «نسرین شکیبیممتاز» از تدریس ادبیات فارسی در کشور ژاپن
-
کودک و نوجوان1 ماه پیش
پرهام طاهرخانی و «ناطور دشت» نوشتۀ سلینجر
-
اختصاصی کافه کاتارسیس3 هفته پیش
«پاییز فلوبر» نوشتۀ آلکساندر پوستل: مراسم تدفین و احیای نبوغ
-
موسیقی بی کلام1 ماه پیش
دوستت دارم بیآنکه بخواهمت…
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
فلسفهای مهربانتر از موفقیت!
-
اختصاصی کافه کاتارسیس2 هفته پیش
«آتش از پشت شیشه» نوشتۀ شهلا حائری: روایتی ایرانی از اسطورۀ اوریدیس و اورفئوس!
-
تحلیل نقاشی1 ماه پیش
هنر مدرن از ونگوگ تا پیکاسو
-
فروغ فرخزاد2 هفته پیش
و تمام شهوت تند زمین هستم/ که تمام آبها را میکشد در خویش/ تا تمام دشتها را بارور سازد…