مولوی خوانی
تحلیل روانکاوانۀ داستان کنیزک و پادشاه
تحلیل روانکاوانۀ داستان کنیزک و پادشاه
(دکتر محمد دهقانی)
یکی از شاخههای نقد ادبی، نقد روانشناختی و مهم ترین زیرمجموعۀ نقد روانشناختی، نقد روانکاوانه است. در روانشناسی و روانکاوی، برخلاف علم بلاغت، وجه زیبایی شناختی ادبیات چندان اهمیتی ندارد. آنچه مهم است معنای نهفته در متن است که از ناخودآگاه یا ضمیر ناهشیار شاعر یا نویسنده سرچشمه میگیرد و روانکاو میکوشد آن را با استفاده از ابزارها و مفاهیم نظری روانشناسی کشف کند. بنابراین، نقد روانکاوانه ابزاری برای تفسیر متن است و تفسیر خود یکی از بخشهای مهم نقد ادبی محسوب میشود.
در سالهای اخیر رسالهها و مقالههای فراوانی با دعوی نقد روانکاوانه نوشته شدهاست که اغلب آنها متأسفانه نه چارچوب نظری درستی دارند و نه تفسیرهای آنها از متون ادبی، معقول و متناسب با نظریههای روانکاوی است.
در این مقاله، نویسنده کوشیدهاست ضمن تحلیل داستان پادشاه و کنیزک مثنوی بر اساس نظریۀ روانکاوی فروید، نمونه ای معتدل از نقد روانشناختی بهدست دهد.
توجه به جنبه هاى روان شناختى ادبیات، تاریخى طولانى دارد و دست کم از روزگار ارسطو وجود داشته است. ارسطو معتقد بود که خواندن یا تماشاى تراژدى موجب کاتارسیس (تصفیه و تهذیب احساسات و عواطف مخاطبان) مى شود. بنابر این براى تراژدى به وضوح
تأثیرى روان شناختى قائل بود. از سوى دیگر، بلاغت هم از دیدگاه ارسطو و پیروان او مبنایى روان شناختى داشت. در بلاغت ارسطویى که بلاغت قدیم عربى و فارسى هم به شدت از آن متأثر است، نوشتن کنشى آگاهانه با هدفى روشن و برآمده از قصد و نیت نویسنده است. ازاین رو، در نقد ادبى قدیم که بر بلاغت سنتى تکیه داشت هدف اصلى کشف قصد و نیت شاعر یا نویسنده بود.
در پایان قرن نوزدهم که روان شناسى کم کم از فلسفه جدا شد، آثار ادبى نه تنها الهام بخش این رشته شدند و بزرگ ترین پایه گذار آن، یعنى زیگموند فروید، براى بیان مفاهیم روان شناختى بسیار از آن ها بهره گرفت بلکه ادبیات از جنبه هاى مختلف نظر روان شناسان را جلب کرد و مورد تجزیه و تحلیل روان شناختى قرار گرفت. از سوى دیگر، عدۀ معتنابهى از شاعران و نویسندگان هم به خلق آثارى پرداختند که متکى بر آراى روان شناسان بود. مکتب هاى ادبى اى چون رمانتیسم، امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم و سورئالیسم با روان شناسى و به ویژه مکتب روان کاوى فروید هم خوانى داشتند و از آن بهره مى گرفتند و بسیارى از مدعیات آن را تأیید مى کردند.
به این ترتیب، روان شناسى به زودى به جریان فهم و تفسیر متون ادبى راه یافت و شاخۀ جدیدى از نقد ادبى به نام نقد روان شناختى پدید آمد.
نقد روان شناختى، برخلاف نقد ادبى متعارف، که کارش بررسى زیبایى شناختى و سنجش ارزش ادبى متون است،
اثر ادبى را از دیدگاه زیبایى شناختى نمى نگرد و فقط به جنبه هاى روان شناختى اثر اهمیت مى دهد و دست کم به نُه موضوع توجه دارد:
1. انگیزۀ مؤلف (تأثیر امیال و آرزوها و عواطف و تجربه هاى آگاهانه یا ناآگاهانۀ شاعر و نویسنده در ایجاد اثر ادبى)؛
2. انگیزۀ خواننده؛
3. انگیزۀ شخصیت هاى داستانى؛
4. ارتباط متن ادبى با زندگى نویسنده یا شاعر؛
5. ماهیت خلاقیت ادبى و فرایند آن؛
6. واکنش روان شناختى خوانندگان در قبال متن ادبى؛
7. تفسیر مضامین و نمادهاى اثر براى کشف معانى نهفتۀ آن (و چنان که مى دانیم تفسیر متن یکى از مهم ترین مراحل فرایند نقد است)؛ 8. رابطۀ میان نویسندگان مختلف در یک سنت ادبى؛
9. نقش زبان در ساختار ضمیر هشیار و ناهشیار.
توجه به ضمیر ناهشیار یا ناخودآگاه محور نقد روان شناختى است. پیش از فروید، البته فیلسوفانى چون شوپنهاور و نیچه به امیال و نیروهاى ناخودآگاهى که در پس رفتار و گفتار انسان نهفته اند توجه داشتند اما فروید بود که ضمیر ناهشیار را اساس بررسى علمى خود دربارۀ روان انسان قرار داد و روان شناسى خود را بر آن بنا کرد.
از دیدگاه فروید، تفکر و رفتار انسان نه متأثر از عقل و ارادۀ او بلکه برخاسته از امیال و سائق هاى جسمانى است. آن چه تفکر و سرانجام رفتار ما را پدید مى آورد قد و وزن و جنس و نژاد و قومیت و منزلت اجتماعى است که جملگى از ویژگى هاى جسم اند. زبان هم که نمودار ما فى الضمیر است خود متأثر از همین ویژگى ها و نیروهاى ناهشیار و به همین دلیل پر از ابهام و تیرگى است. کار روانکاو این است که تا حد امکان پرده هاى ابهام را از اثر ادبى کنار بزند و به انگیزه هاى ناهشیار مؤلف دست یابد.
فروید در تحلیل آثار ادبى از همان شیوه اى بهره مى گیرد که براى تعبیر خواب و رؤیا به کار مى برد. یعنى آثار ادبى را مانند رؤیا نوعى فرافکنى امیال و آرزوهاى واپس رانده مى داند و مى کوشد که با تحلیل متن ادبى این امیال و آرزوهاى سرکوفته را برملا کند.
مطالب بیشتر به همین قلم
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
تحلیل نقاشی1 ماه پیش
تغییرات سبکی و سیر تکاملی آثار پابلو پیکاسو