کافهکاتارسیس «هشتساله» شد هشتسال پیش بود که کافهکاتارسیس در فضای مجازی چشم به جهان گشود. هدف از تأسیس این سایت ساده بود: میخواستیم زندگی شگفتی و...
بازگشت دوبارۀ «مارینا ایوانونا تسوهتایوا» از گور دستهجمعی آیدا گلنسایی: مطالعه کردن من هیچ طرح قبلی و برنامهای ندارد. «به دلم میافتد» کتابی را بردارم و...
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ «خشمی که فضیلت است.» آیدا گلنسایی: اریک امانوئل اشمیت در نمایشنامۀ خیانت اینشتین مینویسد: «در زندگیام سه حقارت...
انتشار نمایشنامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس» نوشتۀ آیدا گلنسایی آیدا گلنسایی: زندگی رابرت اوپنهایمر، پدر بمب اتم، را میتوان در سطری از احمد شاملو خلاصه...
در دست انتشار: نمایشنامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس» نوشتۀ آیدا گلنسایی «هرچه تسلط ما دانشمندهای عقل کل بر طبیعت بیشتر شد، تسلط دولت بر افکار...
دیو جغرافی و دستهای دکتر زملوایس نوشتۀ نغمه ثمینی: جدال حافظه با فراموشی آیدا گلنسایی: خدیجه مصدق و دکتر زملوایس دو قربانی بزرگاند. اولی قربانیِ جامعۀ...
خداحافظ آقای ابراهیم گلستان… بخشیهایی از رمان «خداحافظ آنا گاوالدا» به یاد ابراهیم گلستان: شمع که روشن شد در تاریکی آشپزخانه «او» را در صندلی مقابل...
نمایشنامۀ «آشپزخانه و متعلقات» نوشتۀ انیِس ژاوی و ژانپیر بَکری: تنهایی انسان مدرن در جهان دستاوردمحور آیدا گلنسایی: ساده شروع میشود. ژاک و مارتین دوستهای ده...
چگونه «ابله» باشیم؟ آیدا گلنسایی: امانوئل کانت، فیلسوف آلمانی، معتقد است که بزرگترین خواستۀ انسان آن است که بداند برای انسان شدن چه باید بکند. این...
دو شعر از آیدا گلنسایی با صدای عبدالحمید ضیایی منبع
کاش تبر برادری کند… باد آورده
نهاینکه بلد نبود سیلاب گلآلود را…. یک بازی تازه نه اینکه بلد نبود سیلاب گلآلود را یا فکرش قد نمیداد به باتلاق سیاست اطلسیهای ساده و...