قایق من چهرهام گرفته من قایقم نشسته به خشکی. با قایقم نشسته به خشکی فریاد میزنم: «وامانده در عذابم انداخته است در راهِ پر مخافتِ این...
ریرا ریرا…صدا میآید امشب از پشت «کاچ» که بند آب برق سیاه تابش تصویری از خراب در چشم میکشاند گویا کسی است که میخواند… اما...
داروگ خشک آمد کشتگاه من در جوار کشت همسایه گرچه میگویند: «میگریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران» بر بساطی که بساطی نیست در...