«عشق» خود فرداست، خود همیشه است…
برای سپاسگزاری…
حال بینظیر شکفتگی؛ بهرغم مِه…
باران، موسیقی و خدایی که در این نزدیکیست…
موسیقی ما را با خود خواهد برد…
زندگی «زیبایی» و دیگر هیچ…
جادویِ لودویکو اناودی…
دیوانگی و باران و سرمستی…
برای غرقگی در یک «حس خوب»
برای «مادر» که واژۀ سپیدهدمی است…
چیز دیگری اهمیت ندارد…
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند…