و عشق، تنها عشق تو را به گرمی یک سیب میکند مأنوس
فریادی شو تا باران وگرنه مرداران
همه عشق و همه عشق و همه عشق، دگر هیچ و دگر هیچ و دگر هیچ
ماهی من فکر میکنم هرگز نبوده قلبِ من اینگونه گرم و سُرخ: احساس میکنم در بدترین دقایقِ این شامِ مرگزای چندین هزار...
در دل من چیزی است مثل یک بیشۀ نور، مثل خواب دم صبح
و سپیدهدم با دستهایت بیدار میشود…
سهم امروز ما از خوشبختی«موسیقی» و «جملهای زیبا»
به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر از شور و حرارت و احساسات سرکش دوری کنی… به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر سفر نکنی، اگر...
قلب خوب تو جواب فریاد من است…
نور خواهم خورد، دوست خواهم داشت…
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد…