نویسندگان/ مترجمانِ ایران
عشق باوقارِ «سیمین دانشور» به «جلال آل احمد»
به نظر من نگاه جلال و سیمین به مقوله عشق کاملا با هم فرق داشته، سیمین نگاهی رمانتیک و با وقار به عشق داشته همچنان که در کتاب «غروب جلال» میخوانیم اما نگاه جلال چون رئال و واقعگرایانه بود، حتی به عشق هم نگاه بُرندهای داشت، همچنانکه در کتاب «سنگی بر گوری» میخوانیم همه پنهانهای زندگی مشترک را مینویسد بدون اینکه فکر کند شاید اینها همسرش را اذیت کند…
جلال و سیمین زندگی مشترک را با تعلقخاطری عمیق نسبت به هم آغاز کردند، حتما میدانید آنها در اتوبوسی که از شیراز به تهران میآمد با هم آشنا شدند و خیلی زود سرانجام این دیدار به ازدواج ختم شد. این دلدادگی در نامههایی که بین جلال و سیمین در آغاز ازدواج و سفر خانم دانشور به آمریکا برای تحصیل دانشگاه استنفورد رد و بدل شده قابل ردیابی است. میتوان گفت در میان روشنفکران و عادات معمول و متعارف بین آنها، آلاحمد و دانشور از مصادیق وفاداری به یکدیگر هستند. علیرغم اینکه بعد از مرگ جلال فشارها و ذهنیتسازیها تلاش میکرد از خانم دانشور حرفهایی بگیرند در نقد جلال اما ارتباط عاطفی آنها هرگز مخدوش نشد حتی بعد از فوت جلال. سیمین خانم 40 سال بعد از فوت همسرش در خانهای زیست که جلال برایش ساخته بود و تا پایان عمر انگشتر نامزدی خودش و جلال را به دست داشت. با همه اینها سیمین و جلال در کنار هم زندگی میکردند اما هیچکدام هویت فکری خود را فراموش نکرده بودند. جلال بشدت خلق و خوی تند و کوبنده و صریح داشت اما سیمینخانم، اصالتا شیرازی بود با همه خصلتهایی که مردم این شهر دارند. به نوعی این زوج عاشق، اخلاق و رفتار یکدیگر را تعدیل میکردند. خانم دانشور بر عکس جلال بسیار آرام و تا حدی طناز و متمایل به سکوت بود و ترجیح میداد سرش به کار خودش باشد. جلال و سیمین مکمل هم بودند و در عینحال از یکدیگر تاثیر میگرفتند.
سنگی بر گوری وقتی نوشته و منتشر شد، تاثیری بر روحیه سیمین دانشور داشت؟
این کتاب در سال 60 منتشر شد و مسبب نشر آن «شمس آلاحمد» بود. خانم دانشور درباره انتشار این کتاب تقریبا متناقض صحبت میکرد؛ گاهی میگفت خودم این کتاب را برای انتشار در اختیار شمس گذاشتم و گاهی هم میگفت نباید این کتاب منتشر میشد چون برخی از جنبههای خصوصی زندگی ما را بازگو کرده است. سیمینخانم بعد از انتشار این کتاب دچار احساسی دوگانه شد. این را هم بگویم کار جلال با این کتاب هنوز تمام نشده بود چون جاهایی نوشته است که باید آن را بازنویسی و بخشهایی از کتاب را تعدیل یا حذف میکرده اما این کتاب در غیاب جلال منتشر شد و نظرات مختلفی را برانگیخت. هر چند گروهی بر این باورند این کتاب فقط روایت زندگی خصوصی جلال نیست بلکه نقد اجتماعی ایران است.
جلال و سیمین هر دو در نوشتههایشان به موضوع بچهدار نشدنشان واکنش نشان دادهاند. به نظرتان چرا این موضوع اینقدر این دو نفر را آزار میداد که در نوشتههایشان بازتاب پیدا کرده است؟
سرکار خانم! شما هم اگر بچهدار نمیشدید، الان حال این دو نفر را داشتید! اما چون از دور، دستی بر آتش دارید، نمیتوانید حال آنها را درک کنید. واقعا غم بچهدار نشدن آنقدر عمیق است که حتی در سوره کوثر، خداوند پیامبر (ص) را دلداری میدهد چون بیعقبگی یک جور امتیاز منفی برای مرد بهشمار میآید و چون مشکل از جلال بود نه از سیمین خانم این مساله ذهن و تا حدی قلم آنها را درگیر خود کرده بود، هر چند هر دو آدمهای عاقل و بسیار متین بودند و نگذاشتند زندگی مشترک آنها را تحت تأثیر قرار دهد اما بههرحال عوارض را نمیتوان نادیده گرفت آن هم در زندگی دو نویسنده که حساسیتهای خاص خود را دارند.
ابراهیم گلستان بارها در گفتوگوهایش عنوان کرده «سیمین در کنار جلال حیف شد!» به نظرتان منظور گلستان از این حیف شدن، چیست؟
آقای گلستان نسبت به جلال دید منفی دارد و به او حسادت میکند. اگر بهترین اثر سیمینخانم را «سووشون» بدانیم، یوسف قصه، جلال است که شباهتهای زیادی به او دارد و زری داستان، خود سیمین است. جلال آلاحمد بعد از 50 سال که از مرگش میگذرد همچنان در بین مردم زنده است و به عنوان شخصیتی قوی در عرصه فرهنگ، سیاست و ادبیات ایران نقشآفرینی میکند اما آقای گلستان 40 سال است از عرصه فرهنگ ایران حذف شده و فقط گاهی افاضاتی میکند که جسته و گریخته منتشر میشود. حسادت او به جلال باعث میشود هرجا فرصت پیدا کند مستقیم و غیرمستقیم به جلال حمله میکند. و گرنه سیمینخانم در کنار جلال نگاه اجتماعی و سیاسیاش تکمیل شد چون جلال با شخصیتهای مهم اجتماعی و سیاسی آن دوران حشر و نشر داشت و از دیدگاههای آنها برای نوشتن داستانها و مقالاتش استفاده میکرد.
(منبع: جام جم)
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند