شاعران جهان
دربارۀ «فدریکو گارسیا لورکا»
فدریکو گارسیا لورکا اسپانیائی است. در 1898 در گراناد به دنیا آمد. پدرش خرده مالک بود و تا حدی مرفه و مادرش مدیر مدرسه بود و زنی فرهیخته. لورکا از نخستین سالهای زندگیش به موسیقی و نقاشی علاقه نشان داد. پیانو و گیتار آموخت. پیشرفت او در موسیقی چنان بود که پدر و مادر و آشنایانش او را در زمره آهنگسازان بزرگ آینده اسپانیا به حساب میآوردند. اجراهای درخشان او از آثار بتهون، دبوسی و شوپن او را زبانزد آشنایان کرده بود. در 1916 معلم پیانوی لورکا درگذشت و او چنان متأثر شد که دیگر موسیقی را پی نگرفت و به تئاتر و شعر روی آورد.
در گراناد کافه معروفی بود به نام آلامدا (Alameda) که پاتوق جوانان هنرمند به حساب میآمد. لورکا در رفت و آمد به این کافه بود که با بسیاری از هنرمندان آشناشد. در همین زمان بود که لورکا به تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه گراناد پرداخت. یکی از استادان او با مشاهده استعداد سرشار او پدر و مادر لورکا را ترغیب کرد تا او را به دانشگاهResidencia de Etudiante در مادرید بفرستند. آن دانشگاه با الگوبرداری از آکسفورد و کمبریج تأسیس شده بود و هدف آن تربیت نیروی فرهیخته با افکار لیبرالی بود.
لورکا با ارائۀ شعر خود در نشستهای ادبی این دانشگاه نام خود را بر سر زبانها انداخت و بیدرنگ در محافل معتبر ادبی مادرید پذیرفته شد. «خوان رامون خیمهنز» شاعر سرشناس آن سالها او را زیر چتر حمایت خود گرفت. لورکا در این سالها با لوئیس بونوئل، رافائل آلبرتی، سالوادور دالی آشنا شد و دوستی او با دالی سالها ادامه یافت.
نخستین مجموعه شعر او با نام «کتاب شعرها» در 1921 به چاپ رسید. این کتاب گزیدهای بود از اشعاری که لورکا از 1918 تا آن تاریخ سروده بود. کار انتخاب شعرها را برادرش فرانسیسکو با نظارت لورکا به عهده گرفت.
علاقۀ شدید لورکا به موسیقی او را با «مانائول دِ فالا» آهنگساز برجستۀ اسپانیائی و خالق قطعۀ معروف رقص آتش آشنا کرد. این آشنایی زمانی بود که فالا توجه ویژهای به موسیقی cante jondo «آواز ژرف» که از معروفترین انواع موسیقی فولکلوریک بود، پیدا کرده بود. «آواز ژرف» به نوع خاصی از موسیقی اطلاق میشود که در خارج از اسپانیا به «فلامینکو» شهرت دارد. همراهی گیتار با خواننده و ضرباهنگ تند و ضرباهنگ تند آهنگهای فلامینکو با رقصهای فولکلوریک رنگ و بوی کاملا اسپانیایی به این نوع موسیقی میدهد. در آن زمان استفادههای مبتذل و بازاری از این نوع موسیقی لورکا و فالا را بر آن داشت تا فستیوالی ترتیب دهند و با اجراهای درخشان از نوازندگان فلامینکو بار دیگر اعتبار پیشین را به آن بازگردانند.
این فستیوال که در 1927 اجرا شد، با استقبال عظیمی روبه رو شد و جوانان زیادی را که از سیطرۀ رمانتیسم در موسیقی اسپانیا ناخرسند بودند به خود جلب کرد. لورکا دومین کتاب شعر خود را با نام «آواز ژرف» که شعرهایی بود با الهام از این نوع موسیقی به چاپ رساند. اما شهرت واقعی لورکا با سومین مجموعۀ شعرش با نام «آوازهای کولی» (1928) بود که در سراسر کشورهای اسپانیائی گسترد. برخی از منتقدین لورکا این اثر را بهترین مجموعۀ شعری او میدانند. محبوبیت این کتاب چنان گسترده بود که لورکا به واسطۀ آن لقب شاعر کولی گرفت.
در 1929 لورکا برای تحصیل زبان به امریکا رفت و در نیویورک مستقر شد. نه ما در شیکاگو بود و بعد دو ماه هم در هاوانا ماند. آسمان خراشهای نیویورک، وضعیت سیاهان در این شهر، مدرنیسم حیرتانگیز آن، منبع الهام لورکا شد برای سرودن اشعاری که پس از مرگش با نام «شاعر در نیویورک» به چاپ رسید.
لورکا پس از بازگشت از امریکا توجه خود را به تئاتر معطوف کرد و چندین نمایشنامه نوشت و آنها را روی صحنه آورد. آخرین کتاب شعری او «دیوان تاماریت» است که دو سال پس از مرگ او به چاپ رسید. لورکا در این مجموعه حسرتها و ناامیدیهای خود را با برداشتی از قالبهای غزل و قصیده شعر عرب بیان میکند.
با آغاز جنگهای داخلی در اسپانیا و همکاری فاشیستها و فرانکو برای استقرار دیکتاتوری در اسپانیا، لورکا نیز مجبور شد خود را از دیدۀ گارد سویل فرانکو پنهان کند. البته او هرگز به معنی شناخته شدۀ کلمه سیاسی نبود و با هیچکدام از سازمانها و احزاب سیاسی همکاری نمیکرد. اما محبوبیت فراوان مردمیاش و آثار او در همدردی با مردم محروم کشورش و دنیا او را جزو لیست سیاه فرانکو قرار داده بود. لورکا برای دور ماندن از چشم سربازان فرانکو به گرانادا، زادگاهش، رفت و در منزل یکی از افراد فامیل مخفی شد. اما روز 17 آگوست 1936 بود که سربازان فالانژ او را دستگیر کردند و پس از دو روز بازداشت، سحرگاه 19 آگوست او را تیرباران کردند و در محلی نامعلوم به خاک سپردند. ماجرای محاکمه و اعدام او سالها در پردۀ ابهام بود تا اینکه نویسندهای با یافتن چند شاهد عینی سرانجام بسیاری از نکات تاریک را روشن کرد. بخشی از نوشتۀ یاد شده در مجلۀ ایران، شماره 1، 16 آبان 58 با ترجمۀ قاسم صنعوی چاپ شد که احمد شاملو آن را در مقدمهاش بر اشعار لورکا در مجموعۀ «همچون کوچهای بیانتها» نقل کرده است.
منبع
فدریکو گارسیا لورکا
مرغ عشق میان دندانهای تو
_ترانههای عشق و مرگ_
ترجمۀ احمد پوری
نشر چشمه
چاپ سوم
مقدمه صص9-12
مطالب مرتبط
- مرثیه برای «ایگناسیو سانچز مخیاس» اثر «فدریکو گارسیا لورکا»/ ترجمۀ «احمد شاملو»
- یادداشتی از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی دربارۀ آراگون، الوار، لورکا و سنژون پرس
- سخنرانی احمد شاملو دربارۀ تعهد در دانشکدۀ تبریز
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
تحلیل نقاشی1 ماه پیش
تغییرات سبکی و سیر تکاملی آثار پابلو پیکاسو