لذتِ کتاببازی
پنجمین سالگرد پرواز «مریم میرزاخانی» و «مرثیه»ای برای او
پنجمین سالگرد پرواز «مریم میرزاخانی» و «مرثیه»ای برای او
مرثیه
صدای هق هق هندسهی ریمانی
صدای ضجهی ریاضیاتی
که چیزی جز یک ریاضت محض نبود
و سوگواری انتگرال
اعداد دیوانه،
چقدر دور خودتان میگردید
وقتی ساحل به سبک خود
نهنگ را حل کرد
و صورتِ مسئله
بیپاسخی آن سیب را
به اساطیر پس داد؟
دیگر چیزی مرا نمیترساند
نه رفتار خشک بیابان با بوتههاش
نه کوتاهیِ آسمان
نه مراسم تدفین درختهای حیات
خورشیدم
تو را چه به نشخوار خاموشی؟
تو که خواهر آبشارهای بیشماری بودی
طبیعی است که مرا نمیشناسی
مگر چه نسبتی میتوان داشت
با شکوفههای توت
و فامیل چه کسی است
برف و آفتاب؟
از دریچه کوچه پیداست
و کودکان
_ این خط فاصلههای بین حوادث_
تاب بستهاند بر دو تاریکی
دیگر چیزی مرا نمیترساند
حتی ارواح ملافه به سر سرگردان
خورشیدم
شک به ریشههایم رسید
دیگر پشت کدام صورتک
کم آوردنم را کتمان کنم
و باز مزرعهای باشم
که تا سررسیدن داس
دست به هیچ کار احمقانهای نمیزند
چگونه تحمل کنم
زمختی زمانی را
که مقابلم ریشهایش را
شانه میکشد و میگوید:
منظوری نداشته است از گذشتن
کاش این روشنایی فروکش میکرد
وقتی درد
تمام مدت درد
تو را به شکل کهکشانهای ریز و درشتی درمیآورد
لبخند را از صورتم بیرون میریزم
شکست عاطفی خورده است شب
که متحد شده است با خاموشی
و دیگر حتی به ماه، نگاه هم نمیکند
ستارهها این احساس را
به آسمان میدادند
که مصون است از سقوط
پس چرا ثروت حکم آزادیش را صادر نکرد
و صبح وثیقه نگذاشت
تا بیرون بیاوردش از زوال
خورشیدم کجایی که جهان بی تو
جعبهی سیاه بازمانده از آخرین پرواز است
نفتِ نفرت میریزم بر بیتفاوتی فردا
و گوش میگذارم بر گذشته
تا شیهههای آن اسب وحشی برگشته به دشت را بشنوم
خورشیدم تمام سطوح خمیدهاند
و به ستوه آمدهاند مختصاتهای اُقلیدُسی
و گلدان آنقدر گریه میکند
که من مجبور شدم به او بگویم
مرگ گلسر سپیدی است
که به گیرایی تو اضافه میکند
این مرثیه دستانم را صمیمانه میفشارد
و میپرسد:
آیا کسی که زندگی را
از مرگ حتمی نجات دادهاست
خواهد مُرد
و آیا زنگِ زخمها
تو را از خواب بیدار کرده است؟
منبع
کافه کاتارسیس
نشر آنسو
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
پیرامونِ ادبیات کلاسیک1 ماه پیش
از «حکیم عمر خیام» چه میدانیم؟
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
-
موسیقی بی کلام1 ماه پیش
من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ…
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«دیروز خیلی دیره» نوشتۀ شهلا حائری: شفای نهفته در بازیابی خاطرات
-
شاعران ایران3 هفته پیش
دربارۀ بیژن الهی…
-
موسیقی بی کلام2 هفته پیش
و تو را به سان روزی بزرگ آواز میخوانم…
-
معرفی کتاب4 هفته پیش
گفتوگو با فروغ، شاملو، سهراب، اخوانثالث و…