شعر جهان
شعرهایی از «فرناندو په سوا»
20
زندگیام چقدر میارزد؟ در پایان (ندانم چه پایانی)
یکی میگوید: «من 300 هزار دلار پول درآوردم»
یکی دیگر: «من از 3 هزار روز رضایتبخش لذت بردم»
بااینحال دیگری میگوید:
«من وجدانی آسوده داشتم و همین کافیست»
و من، اگر کسی پرسید چه کردم در زندگی،
خواهم گفت: «هیچ مگر نگاه کردن به چیزها
برای همین هم کائنات توی جیبم است!»
و اگر خود خدا بپرسد: «و چه دیدی تو در چیزها؟»
جواب خواهم داد:
«فقط خود چیزها را.
این همه آن چیزیست که در آنها نهادهای.»
و خدا، که با وجود تمام اینها زرنگ است، از من
یک جور قدیس تازه خواهد ساخت.
ص72
21
حقیقت حیرتانگیز چیزها
کشف روزانهی من است
هرچیزی همانچیزیست که هست
و شرح آن به دیگری سخت است
که این چطور شادم میکند
و که چطور کافیست برای من
برای کامل بودن فقط کافیست که وجود داشته باشی
من شعرهای بسیاری نوشتهام
بیشک شعرهای بیشتری هم خواهم نوشت
و هر شعر من همین را میگوید
و هر شعر من متفاوت است
چرا که هرچیزی که وجود دارد
شکل متفاوتیست از گفتن همین
ص73
منبع
کمی بزرگتر از تمام کائنات
فرناندو په سوا
مترجم:
احسان مهتدی
مطالب مرتبط
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…