تحلیل شعر
بررسی موضع ادبیات در مقابل بیماریهای واگیردار
بررسی موضع ادبیات در مقابل بیماریهای واگیردار
این روزها هر جا که مینشینیم یا هر جا که در فضای مجازی سرک میکشیم، بحث درباره ویروس کرونا و شیوع و عوارض آن در کشور داغ است و هر کسی از دید خود درباره این اتفاق صحبت میکند.شاید برای شما هم سوال باشد ادبیات چه موضعی درباره بیماریهای واگیردار دارد. در بسیاری از داستانهای مدرن، نویسندگان به موضوعاتی مانند طاعون و وبا پرداختهاند و بیماریهای واگیردار هر دوره به نوعی در ادبیات جهان بخصوص ادبیات مدرن انعکاس داشتهاند، اما بررسی ادبیات کلاسیک ما نشان میدهد که اشعار زیادی درباره این موضوع وجود ندارد و اگر به آن پرداخته شده نیز تنها در قالب یک نماد یا صرفا یک عنصر منفی بوده است. برای مثال مولانا در مثنوی به وبا، بیماری همهگیر آن دوره اشاره دارد و علت این بیماری را زنا مطرح میکند: «ابر بر ناید پی منع زکات/ وز زنا افتد وبا اندر جهات» کامیار عابدی، پژوهشگر ادبی در قالب یادداشتی به چرایی این موضوع پرداخته که در ادامه میخوانید:
نیما چندین و چندجا در ضمن آثار تحلیلی خویش گفته است که شعر کهن فارسی شعری است سوبژکتیو، نه اوبژکتیو. به نظر می رسد در کلیت حق با اوست. یعنی غلبۀ ذهنیت در شعر قدیم بیش تر است تا عینیت. هرچند باید توجه کرد که شعر فارسی با تمرکز بر عینیت آغاز شد. اما این عینیت اغلب تحت شعاع توصیف طبیعت، حالت های عاشقانه، و مدح امیران و پادشاهان قرار داشت. از این رو، وصف زندگی عادی و متعارف، و بیان رنج ها و غم های معمول حتی در همین دوره هم کمیاب است. البته موارد استثنایی مانند سخن منظوم انوری در«نامه اهل خراسان به برِ خاقان»، یا شکواییۀ منثور امام محمد غزالی به سلطان وقت دربارۀ رنج های مردم را نباید از یاد برد.
با ورود عرفان، شعر بیش از پیش به سوی جهان ذهنی پیش رفت.با آن که در هر دورۀ ادبی تلاش هایی برای ورود به فضایی ملموس تر در شعر انجام گرفته، اما چنین تلاش هایی اغلب در حوزۀ امور معنوی بود نه زمینی. بنابراین، با آن که گنجینۀ شعر کهن فارسی بسیار غنی است اما با تلاش های شاعران دورۀ مشروطه و سپس کوشش های خود نیماست که شعر فارسی از این لحاظ تکانی خورد. با آن یک مفهوم هایی مانند آزادی، وطن، قانون و غیره به شعر راه پیدا کرد و با این یک، مفهوم انسان و نگاه انسانی. در چهارچوب نوسنت گرایی و نوگرایی، شعر ایران در سدۀ بیستم به تجربه هایی دیگر رسید. در این تجربه، شاعران مشروطه مانند اشرف الدین و عارف و بهار و فرخی و عشقی از رنج و فقر و بیماری مردم شکوِه ها بر لب داشته و اصلاح امور معیشتی را از حاکمان و دولتمردان خواستار شده اند. به طبع، بخشی از اشاره های این شاعران مربوط به بهداشت عمومی و بیماری های واگیردار بوده است. در مثل، بهار به رعایت نشدن بهداشت در حمام های عمومی ایران در اواخر دورۀ قاجار به صراحت اشاره کرده است. با رشد روزنامه نگاری، به طبع، وظیفۀ نقد اجتماعی بیش تر بر دوش روزنامهنگاران قرار گرفت تا شاعران. بااین همه، در شعر نیما و شاگردان نیما نگاه همدلانه و انسانی بسیار برجسته است.«آی آدم ها»ی شاعر یوش در دورۀ ما از جمله شعرهایی است که طنین بسیار یافته است. اما حتی در شعرهای نمادین او نیز این نکته به نحوی پوشیده تر دیده می شود:
«دست بردار ز روی دیوار
شب قورُق باشد بیمارستان
اگر از خواب برآید بیمار
کرد خواهد کاری کارستان!»
اسماعیل شاهرودی، از شاگردان نیما، شاید با الهام از این شعر کوشیده تا نور امیدی دیگر و وسیع تر را در ذهن و دل مخاطبان برانگیزد:
«دست بردار ز پیشانی خویش
چین ز رخساره بینداز به دور
ابرها می گذرند از سرِ شهر
شهر می مانَد و فریاد غرور
باز هم دست من و تو، تو و من
حلقه می بندد بر گردن دوست
باز می آید خندان خندان
آن که چشمان تو اینک سوی اوست
بررسی موضع ادبیات در مقابل بیماریهای واگیردار
باز از هرگذری می گذرند
سایه ها صف به صف و دست به دست
باز می ریزد تن بر سرِ موج
مرغ مستانۀ توفان سرمست
نعره می پیچد در جنگل ، باز
هر صدای دگری می میرد
می خزد در تهِ گور، اسکلتی
کاروان راه ز سر می گیرد!»
در دورۀ متاخر نیز ، که پرچم شعر ایران بر دستان یک بانوی شاعر، سیمین بهبهانی، قرار داشت، بازتاب های اجتماعی با زبان آوری و اعتماد خاصی در چهارچوب غزلِ نو جاری و ساری می شد. به عنوان مثال، در شعر پرشهرت «دوباره می سازمت وطن ،اگرچه با خشت جان خویش» از جمله بر این نکتۀ پراهمیت تاکید شده است که:
«دوباره یک روز روشنا، سیاهی از خانه می رود
به شعر خود رنگ می زنم ز آبی آسمان خویش!»
آری سیاهی گرچه با هزینه های زیاد، سرانجام، از فضای خانه، شهر و کشورمان رخت برمی بندد!
20 اسفند 1398
کامیار عابدی
منبع: ایبنا
بررسی موضع ادبیات در مقابل بیماریهای واگیردار
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»