شعر امروز
مرثیهای در سوگ مریم میرزاخانی
مرثیهای در سوگ مریم میرزاخانی
(سرودۀ آیدا گلنسایی)
صدای هق هق هندسهی ریمانی
صدای ضجهی ریاضیاتی
که چیزی جز یک ریاضت محض نبود
و سوگواری انتگرال
اعداد دیوانه،
چقدر دور خودتان میگردید
وقتی ساحل به سبک خود
نهنگ را حل کرد
و صورتِ مسئله
بیپاسخی آن سیب را
به اساطیر پس داد؟
دیگر چیزی مرا نمیترساند
نه رفتار خشک بیابان با بوتههاش
نه کوتاهیِ آسمان
نه مراسم تدفین درختهای حیات
خورشیدم
تو را چه به نشخوار خاموشی؟
تو که خواهر آبشارهای بیشماری بودی
طبیعی است که مرا نمیشناسی
مگر چه نسبتی میتوان داشت
با شکوفههای توت
و فامیل چه کسی است
برف و آفتاب؟
از دریچه کوچه پیداست
و کودکان
_ این خط فاصلههای بین حوادث_
تاب بستهاند بر دو تاریکی
دیگر چیزی مرا نمیترساند
حتی ارواح ملافه به سر سرگردان
خورشیدم
شک به ریشههایم رسید
دیگر پشت کدام صورتک
کم آوردنم را کتمان کنم
و باز مزرعهای باشم
که تا سررسیدن داس
دست به هیچ کار احمقانهای نمیزند
چگونه تحمل کنم
زمختی زمانی را
که مقابلم ریشهایش را
شانه میکشد و میگوید:
منظوری نداشته است از گذشتن
کاش این روشنایی فروکش میکرد
وقتی درد
تمام مدت درد
تو را به شکل کهکشانهای ریز و درشتی درمیآورد
لبخند را از صورتم بیرون میریزم
شکست عاطفی خورده است شب
که متحد شده است با خاموشی
و دیگر حتی به ماه، نگاه هم نمیکند
ستارهها این احساس را
به آسمان میدادند
که مصون است از سقوط
پس چرا ثروت حکم آزادیش را صادر نکرد
و صبح وثیقه نگذاشت
تا بیرون بیاوردش از زوال
خورشیدم کجایی که جهان بی تو
جعبهی سیاه بازمانده از آخرین پرواز است
نفتِ نفرت میریزم بر بیتفاوتی فردا
و گوش میگذارم بر گذشته
تا شیهههای آن اسب وحشی برگشته به دشت را بشنوم
خورشیدم تمام سطوح خمیدهاند
و به ستوه آمدهاند مختصاتهای اُقلیدسی
و گلدان آنقدر گریه میکند
که من مجبور شدم به او بگویم
مرگ گلسر سپیدی است
که به گیرایی تو اضافه میکند
این مرثیه دستانم را صمیمانه میفشارد
و میپرسد:
آیا کسی که زندگی را
از مرگ حتمی نجات دادهاست
خواهد مُرد
و آیا زنگِ زخمها
تو را از خواب بیدار کرده است؟
منبع
کافه کاتارسیس
آیدا گلنسایی
نشر آن سو
ویراست دوم
دربارۀ آیدا گلنسایی
آیدا گلنسایی (متولد 1363، کرمانشاه) شاعر، نویسنده و تحلیلگر شعر، دانشآموختۀ زبان و ادبیات فارسی در سه دانشگاه تهران (مقطع لیسانس)، علامهطباطبایی (مقطع فوق لیسانس) و الزهرا در مقطع دکتراست.
او در دورۀ کارشناسی ارشد بر موضوع «حکمت خسروانی و رسالههای فارسی شیخ اشراق» پایاننامه نوشت و در دورۀ دکترا به ادبیات مقایسهای و معاصر فارسی و عربی روی آورد و بررسی اشعار «احمد شاملو» و «نزار قبانی» را از منظر روانکاوی اجتماعیِ اریک فروم و جامعهشناسیِ مبتنی بر نظریات جورج لوکاچ و لویی آلتوسر، وجهۀ همت خود قرار داد. او از فروردینِ سالِ 1397 مدیر مجلۀ هنریتحلیلی کافهکاتارسیس بوده است.
آثار او به شرح زیر است:
- مجموعه شعر کافهکاتارسیس (سال 96 نشر فصل پنجم، سال 98 نشرِ آنسو)
- مجموعه شعرِ سماع در سنگستان (نشر مروارید/ در دست انتشار)
- تا شکوفۀ سرخ یک پیراهن (تأملی در عشق، زن و کودکی در شعر شاملو)؛ (نشر مروارید/ در دستِ انتشار)
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب3 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی4 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند