تحلیل شعر
تأملی بر شعر مرغ آمین نیما یوشیج
تأملی بر شعر مرغ آمین نیما یوشیج
مرغ آمین
نیما شعر نسبتاً بلند مرغ آمین را در سال 1330 یعنی هنگامی که جنبش ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق در صحنه سیاسی حضور فعال داشت سروده است.
نیما در این شعر اندیشه های رهائی جویانه خود را که آمیخته با خوش بینی و امید و افشاگری است در تمثیل مرغ آمین به رشتۀ سخن در آورده است.
عناصر تشکیل دهنده مرغ آمین عبارتند از: مرغ آمین که موجودیست سمبلیک و مردم و عناصر ضد مردم که مرغ و مردم درباره آنان گفتگو می کنند.
مرغ آمین، زبان به بیان آرزوهای مردم می گشاید وعده رهایی می دهد. و با گفتن آمین این اندیشه های رهائی بخش و آرزوهای آرمانی را پیوند می دهد و با ایجاد این پیوند از یأس خسران بار آنان (مردم) می کاهد.
درباره شخصیت مرغ آمین دکتر انور خامه ای چنین می گوید :
« در این شعر که قسمت اعظم آن گفتگویی میان مرغ آمین و خلق است. این مرغ مانند پرسناژی های اشعار دیگر نیما، یک موجود سمبولیک است. و احتمالاً مظهر پیشوایان و پیشگامان جنبش رهایی بخش جامعه است.» 1
شخصیت مرغ آمین و سازگاری او با دردهای مردم و همگامی او با رنجهایشان را نیما در آغاز شعر چنین بیان می کند.
مرغ آمین دردآلودی است کاواره بمانده
رفته تا آن سوی این بیداد خانه
بازگشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده 1
شعر از آغاز با استعاره ها و کنایه ها شروع می شود. بکارگیری بیدادخانه مفهوم کنایه آمیزی را در بر دارد که آن سرنوشت مردم کشوری را به خاطر می آورد که همه حرکت ها و جنبش هایش برای رسیدن به رهائی بی نتیجه مانده است.
و مرغ آمین نیز دردآلودی است که تمام این مسائل را می داند و مردم درد کشیده ای را که در این بیدادخانه زندگی می کنند می شناسد. و راز دردهایشان را می داند.
می شناسد آن نهان بین نهانان (گوش پنهان جهان دردمندها)
جور دیده مردمان را 2
در واقع مرغ آمین در پی رهائی است و نوبت روز گشایش را بدنبال چاره و راه گشائی می باشد.
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده3
مرغ آمین برای دستیابی بدین هدف پیوندی یگانه با مردمش دارد. پیوندی ناگسستنی و بدور از هر گونه تظاهر ، پیوندی که فکر و نوای مرغ آمین را به سرایش دردهای مردمش بر می انگیزد. فارغ و بی واهمه از عیب و ایرادی که ممکن است بر گفتار او گرفته شود.
بسته در راه گلویش او
داستان مردمش را
رشته در رشته کشیده (فارغ از هر عیب کاو را بر زبان گیرند)
بر سر منقار دارد رشته ی سردرگمش را 1
مرغ آمین نشانی از امیدهای بازیافته است که در شبی تیره به جلوه در می آید. و نور امید به آینده را در دل ها می افروزد.
در واقع مرغ « از درون استغاثه های رنجوران» و « در شبانگاهی چنینی دلتنگ می آید نمایان» و نشان پیروزی مردمی است که با سرافرازی از تنگناهای زندگی می گذرند و مرغ تمثیل آن امید تاریخی که از پس قرنها چهره خویش را نمایان ساخته است.
او نشان از روز بیدار ظفرمندی است
با نهان تنگنای زندگانی دست دارد
از عروق زخمدار این غبارآلوده ره تصویر بگرفته
از درون استغاثه های رنجوران
در شبانگاهی چنین دلتنگ می آید نمایان2
و سپس با بکارگیری شیوه ای بدیع مرغ را به مردم نشان می دهد «رنگ می گیرد» تجسم می یابد و او گرم می خندد اینک مرغ آمین برای دیوارهایشان بالهای خود را می گستراند.
می دهد پوشیده خود را برفراز بام مردم آشنائی
رنگ می بندد
شکل می گیرد
گرم می خندد
بالهای پهن خود را بر سر دیوارشان می گستراند3
و سپس با تصویری زیبا و دلنشین که نوعی ابهام کلامی را نیز به همراه دارد مرغ «از کسان احوال می جوید»
چون نشان از آتشی درد و خاکستر
می دهد از روی فهم رمز درد خلق
با زبان رمز درد خود تکان در سر
وز پی آنکه بگیرد ناله های نامه پردازان ره در گوش
از کسان احوال می جوید
چه گذشته است و چه نگذشته است 1
سرگذشته های خود را هر که با آن محرم هشیار می گوید
و بدین گونه مرغ با مردمش دمساز می شود و شرح پریشانیها و تلخکامی های آنان را از زبانشان می شنود
داستان از درد می رانند مردم
در خیال استجابتهای روزانی
مرغ آمین را بدان نامی که او هست می خوانند مردم 2
و در اینجاست که نیما کلمه آمین را که در ذهن مردم بار مذهبی و عاطفی مثبتی دارد، برای نشان دادن خوشبینی خویش به آینده بکار می گیرد.
زیر باران نواهایی که می گوید
باد رنج ناروای خلق را پایان
مرغ آمین را زبان با درد مردم می گشاید
بانک بر می دارد
مرغ آمین
آمین !
باد پایان رنجهای خلق را با جانشان در کین
و زجا بگسیخته شالوده های خلق افسای
و به نام رستگاری دست اندرکار
و جهان سرگرم از حرفش در افسون فریبش
خلق می گویند
آمین1
محتوای شعر مرغ آمین مردمی خوشبینانه و در راستای آرزوها و خواسته های مردم است.
اندیشه های طرح شده در شعر رهائی جویانه و در جهت تغییر و دگرگونی در نظام حاکم بر جامعه است که آرزوئی دیرین و مردمی است در شبی اینگونه با بیدادش آمین / رستگاری بخش ای مرغ شباهنگام ما را / و به ما بنمای راه ما به سوی عافیت گاهی / هر که را ـ ای آشنا پرور ـ ببخشا بهره ای از روزی که می جوید.1 /
و سرانجام نوید رهائی بخش مرغ است که در دل شب تیره طنین می افکند که وعده رهائی و رستگاری را به مردمی که خواهان آن اند می دهد رستگاری روی خواهد کرد.
و شب تیره، بدل با صبح روشن گشت خواهد. مرغ می گوید.2 اما مردمی که رنجها کشیده اند و فریبها خورده اند، تردیدهای خود را به زبان می آورند و هراس خود را از جهانخواره بیان می کنند و اندیشناکی خود را از آینده باز می گویند
خلق می گویند
اما آن جهانخواره
(آدمی را دشمن دیرین) جهان را خورد یکسر3
اما مرغ پاسخی مهیا و آماده را که همان آرزوی نابودی جهانخواره است به زبان می آورد.
در دل او آرزوی او محالش باد4
مرغ آمین حماسه ایست مردمی که نقاب از چهره های زشت و فریبکار ستمکاران جهانخوار بر می دارد. و محتوای انقلابی و ظلم ستیز آن نشان دهنده ی شرافت انسانی سراینده آن می باشد. که در کنج انزوای خویش در گوشه ای از تهران در سنین پیری سرنوشت خود را از سرنوشت مردمش جدا نمی داند.
مرغ امین نماد پیرمرد درد کشیده ایست. که از زبان مرغ آمین با مردمش حرف می زند. با پیروزی های آنان امیدوار و با شکستهایشان دل شکسته و غمگین می شود.
و سرانجام اندیشه های رهائی جویانه و انسانی خود را به زبان مرغ آمین جاری می سازد به مردم نوید می دهد و ستمکاران را رسوا می کند. و بیان می کند که چگونه با گسترش شور رهائی جوئی مردم در دوران اوج مبارزات ملی، انسانها خود را باز می یابند و مرغ با نوای رهائی بخش خود به سامان رسیدن تلاشهای مردم ستم دیده را اعلام می کند.
مرغ می گوید :
به سامان باز آمد خلق بی سامان
و بیابان شب هولی
که خیال روشنی می برد با غارت
و ره مقصود در آن بود گم، آمد سوی پایان
و درون تیرگیها، تنگنای خانه های ما در آن ویلان
این زمان با چشمه های روشنائی در گشوده است
و گریزانند گمراهان، کج اندازان
و سرانجام تبهکاران و مال اندوزان و ستمکاران را بدینگونه می سراید و خانه های عشرت و تبهکاری آنان را چون در و دیوار زندانهایشان شکسته ویران تصویر می کند.
مرغ آمین
در رهی کامد خود آنان را کنون پی گیر
و خراب وجوع ، آنان را ز جا برده است
و بلای جوع آنان را جا بجا خورده است
و چو شمعی در تک گوری
کورموذی چشمشان در کاسه ی سر از پریشانی1
و آنانکه چنین روزی را برای خویش تصور نمی کردند. جبران بر ویرانه ی بساط خویش می نشینند.
هر تنی ز آنان
از تحیر بر سکوی در نشسته
و سرود مرگ آنان را تکاپوهایشان (بی سود) اینک ی کشد در گوش2 و خلق همنوا با مرغ تصویر را کامل می کنند و فریاد خروش خود را در دل شب که می رود تا بگریزد و روی پنهان کنند سر می دهند.
خلق می گویند
«بادا باغشان را، در شکسته تر / هر تنی زانان ، جدا از خانمانش بر سکوی در، نشسته تر/ وز سرود مرگ آنان ، باد / بیشتر بر طاق ایوانهایشان قندیلها خاموش
در شعر مرغ آمین نیما نه تنها جهانخواره و ستمکاران را مورد هجوم قرار می دهد و آرزوی مرگ و رسوائی آنان را بزبان خلق و مرغ جاری می سازد. بلکه اندیشه های ویرانگر و بد آموزی را که باعث رکود و جهل می شوند نیز به باد انتقاد می گیرد و آرزوی نابودی هر آنچه را در ما « مردگی آموز » است بزبان مرغ جاری می سازد و آمین می گوید .
و هر آن اندیشه ، در ما مردگی آموز، ویران
«آمین ! آمین »
و خراب آید در آوار غریو لعنت بیدار محرومان
هر خیال کج که خلق خسته را با آن نخواها نیست2
و سرانجام شعر مرغ آمین با گسترش امید و خوشبینی و به اوج رسیدن آرزوهای مردمی با تصویر بسیار زیبا از آمدن صبح با شکوه پیروزی و گریز شب سیاه ظلم به پایان می رسد.
ریزش آبشار گونه کلمات جان سنجش نیما تصویری بکر و بی نظیر در پایان شعر می آفرینند و ترکیباتی چون «واریز طنین»، «صفحه مرداب» ، « صدای رودی از جا کنده» ، «بسیط خطه ی آرام» ، « جرم دیوار سحرگاهان»، « سرد دود اندود و خاموش » در ساختن فضائی مناسب برای به تجلی در آمدن صبح و گریز شب مهیا می کند.
و به واریز طنین هر دم آمین گفتن مردم
چون صدای رودی از جا کنده، اندر صفحه ی مرداب آنگه گم
مرغ آمین گوی
دور می گردد
از فراز بام
در بسیط خطه ی آرام می خواند خروس از دور
می شکافد جرم دیوار سحرگاهان
و زبر آن سرد دود اندود خاموش
هرچه، با رنگ تجلی، رنگ در پیکر می افزاید.
می گریزد شب
صبح می آید1
ویژگی های مهم مرغ آمین، هدفمندی، وحدت و هماهنگی موضوع تصویرگری و پیوند ارگانیک مفاهیم و ارتباط تنگاتنگ گفتگو کنندگان با یکدیگر است. که بر اساس یک تم اصلی، موضوع گسترش می یابد. و در واقع فرایند گسترش موضوع است که پیوند میان عناصر ذهنی و عینی تشکیل دهنده بافت های شعر را ـ که بیشتر در قالب سمبولها عرضه شده اند، امکان پذیر می کند.
شیوه ابداعی نیما در اینجا این امکان را به او داده است که علاوه بر تداوم گفتگو محوری میان شخصیتهای شعر، پیوندی کامل میان عناصر مختلف زبانی که در شعر به کار رفته اند بر قرار کند.
بطوری که حذف هیچ یک از این عناصر امکان پذیر نیست. و این خود دلیل بر وجود محتوائی واحد و پیگیر در شعر است. نیما در مرغ آمین به آنچه خود عقیده داشته است.
یعنی : منظور اساسی هنر یک چیز است. هنر می خواهد نشان بدهد، و تصویر کند زیرا دانستن تنها کافی نیست نایل شده است و تصویر روشنی از شخصیتها و موضوع و عناصر ترکیبی آن در اختیار ما قرار داده است.
خلاصه کلام مرغ آمین شعریست با سمبولیسمی غنی و زبانی نسبتاً پیچیده و ابتکاری شایسته در شعرهائی که عناصر شعری با یکدیگر سخن می گویند. و در واقع ساخت مرغ آمین براساس گسترش وصفی و تصویری گفتگوهاست در فضاهای مناسب نیما در پرداخت این شعر استادی خود را به اثبات رسانده است و شیوه ای بسیار تازه و در عین حال زیبا برای بیان مقصود ارائه نموده است
بطوری که در پاره ای از قسمتها روانی کار تازگی شیوه که با شیوائی بیان و بلاغت کلام و ایجاز در آمیخته است تحسین خواننده را بر می انگیزد.
خلق می گویند
اما آن جهانخواره
(آدمی را دشمن دیرین) جهان را خورد یکسر
مرغ می گوید.
در دل او آرزوی او محالش باد
خلق می گویند.
اما کینه های جنگ ایشان در پی مقصود / همچنان هر لحظه می کوبد بر طبلش / مرغ می گوید
زوالش باد
1– چهار چهره ص 74
1– مجموعه اشعار نیما ص 491
2– مجموعه ص 491
3– مجموعه ص 491
1– مجموعه اشعار نیما ص 491
2– مجموعه ص 492
3– مجموعه ی 492
1– مجموعه ص 492
2– مجموعه ص 492
1- مجموعه ص 493
1– مجموعه ص 493
2– مجموعه ص 493
3– مجموعه ص 493
4– مجموعه ص 493
1– مجموعه ص 495
2– مجموعه ص 495
2– مجموعه ص 496
1– مجموعه ص 497
1– دو نامه ص 35
1– مجموعه ص 493
(منبع: asemankafinet)
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند