نویسندگان/ مترجمانِ ایران
شعر و داستان شغل بیژن نجدی نبود
خیلی سخت است که فردی بین شاعر بودن یا نویسنده بودن بیژن نجدی یکی را انتخاب کند؛ چراکه اگر تعداد کتابهای نجدی در حوزه داستان را ملاک قرار بدهیم و بخواهیم او را داستاننویس بهتری مطرح کنیم؛ یاد متنهای شاعرانه او میافتیم و میتوانیم بگوییم که سطر به سطر داستانهایش از بخشعمدهای از سه هزار عنوان کتاب شعری که در سال منتشر میشود، شعرتر است. بیژن نجدی شاعر است اما بدون شک او تاثیر زیادی در داستاننویسی پست مدرن داشته است و با نگاه متفاوت به داستان امروز تغییرات قابل لمسی را ایجاد کرده است. داستانهای او به معنای واقعی کلمه قصه است و وقتی با یکی از این قصهها ارتباط برقرار میکنیم، خودمان را جای شخصیتهای داستان میبینیم و مشکلات، سختیها و دردهای کارکترها را با پوست و گوشتمان لمس میکنیم.
نجدی تا پیش از مرگ تنها کتاب «یوزپلنگانی که با من دویدهاند»، را منتشر کرده بود که این کتاب این روزها به چاپ 31ام رسیده است. تمامی آثار نجدی بهغیر از اثر نامبرده بعد از فوت او و توسط همسرش، پروانه محسنی آزاد و در نشر مرکز منتشر شده است. همسر زندهیاد نجدی:
نجدی اصراری برای کتاب چاپ کردن نداشت
پروانه محسنی آزاد با اشاره به دیدگاه خاص نجدی درباره چاپ آثارش گفت: بعد از فوت بیژن نجدی آثار زیادی از او بهجای مانده بود به همین دلیل وظیفه داشتم تا همهی آنها را جمعآوری، ویرایش و منتشر کنم. آثار را به نشر مرکز سپردم تا تمامی آثار در یک نشر منتشر شود. بیژن برخلاف جوانان امروزی، علاقه چندانی به کتاب چاپ کردن نداشت و باید تقدیر کنم از شمس لنگرودی که در آن روزگار دست او را گرفت و وادارش کرد کتابی چاپ کند.
گردآورنده آثار بیژن نجدی درباره دلایل عدم انتشار نامههای بیژن نجدی گفت: البته این موضوع به این معنا نیست که نجدی در این نامههای به مسائل عشق و عاشقی و قربانصدقه رفتن پرداخته است، بلکه به دلیل حفظ حریم شخصی است. نجدی در این نامهها بیشتر به مسایل ادبی و فلسفی پرداخته و بیشتر پیرنگهای داستانهایش در این نامهها بیان شده است.
محسنیآزاد معتقد است که نویسندگی و شاعری در زندگی نجدی جریان داشت و در اینباره گفت: خیلی از دوستان بیژن نجدی از من سوال میکنند که به اعتقاد تو بیژن شاعر بود یا نویسنده؟ و من در جواب به آنها میگویم که او یک معلم ریاضی بود و هنر برای او شغل محسوب نمیشد؛ چراکه شعر و داستان در متن زندگی او قرار داشت و شاید بههمین دلیل است که عدهای معتقدند که داستانهای او نیز شعرگونه است.
همسر بیژن نجدی ادامه داد: شاید عدهای معتقد باشند که بیژن نجدی در این سالها به حق خود نرسیده است اما من از آنها سوال میکنم که چه نوع حقی؟ او برای دل خودش مینوشت و علاقهای به دیدهشدن و مطرحکردن خود در جامعه نداشت. با این حال به عقیده من و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان حوزه ادبیات، بیژن نجدی 50 سال از زمانه خودش جلوتر بود و نگاه کاملی به جامعه داشت.
گردآورنده آثار بیژن نجدی در بخش پایانی صحبتهایش گفت: با توجه به اینکه برخی انتقاد می کنند که چیزی درباره بیژن نجدی نمیدانند بنا دارم خاطراتم را از زندگی با وی منتشر کنم.»
صحبتهای همسر بیژن نجدی زنگ خطری برای جامعهای است که کتاب چاپ کردن برایش حکم کارت ویزیت را دارد و این روزها همه در تلاش هستند تا آثار درجه پنج و شش خود را در قالب کتاب منتشر کنند. اگر به صحبتهای مطرح شده شک دارید به قسمتی از داستان «سهشنبه خیس» توجه داشته باشید که به چه شکل برخی شاعرنماهای این روزها را به سخره میگیرد.
«سهشنبه خیس بود. ملیحه زیر چتر آبی و در چادری که روی سرتاسر لاغریش ریخته شده بود، از کوچه ای میگذشت که همان پیچ وخمِ خوابها و کابوس او را داشت. باران با صدای ناودان و چتر و آسفالت، میبارید. پشت پنجرههای دو طرفِ کوچه، پردهای از گرمای بخاریها آویزان بود و هوا بوی هیزم و نفت سوخته میداد. ملیحه سرش را تا چشمهای آرایش نکردهاش در چادر فرو برده بود و کنار نفس نفس کشیدن و صدای پاشنهی کفشهایش تقریباً میدوید. پاییز خودش را به آبیِ چتر میزد، چادر را از تن ملیحه دور میکرد و چتر را از دستهای او میکشید. پیراهن نفتالینزده و اتو نشدهی ملیحه از چادر بیرون زده، پر از برگ نارنج بود و باران و بوی نفتالین بر پوست بیستوچهار سالهی او میرسید، پوستی که کف دست هیچ مردی، هرگز روی آن راه نرفته بود.»
محسنیآزاد: خیلی از دوستان بیژن نجدی از من سوال میکنند که به اعتقاد تو بیژن شاعر بود یا نویسنده؟ و من در جواب به آنها میگویم که او یک معلم ریاضی بود و هنر برای او شغل محسوب نمیشد؛ چراکه شعر و داستان در متن زندگی او قرار داشت.
شعر و داستان شغل بیژن نجدی نبود
نجدی نویسندهای است که همیشه در جستجوی بهترینهاست
دکتر لیلا کردبچه، شاعر معاصر که در همایش ملی «ادبیات معاصر» مقالهای درباره بیژن نجدی منتشر کرده بود، با اشاره به همین مقاله گفت: نجدی از جمله نویسندگانی است که بر این گفته گوستاو فلوبر مبنیبر اینکه برای بیان هرچیزی، تنها یک جمله یا عبارت است که بهترین است، صحه میگذارد و حقیقت این امر را میتوان با بررسی ویرایشهای مختلف داستانهای او که در کتاب «داستانهای ناتمام» گردآمدهاند، دریافت. نجدی نویسندهای است که همیشه در جستجوی بهترینهاست؛ بهترین نحو، بهترین ساختار، بهترین جملهبندی و بهترین تصاویر برای ادای مقصود. به همین دلیل است که تصاویر او اغلب بکرند و تشبیهات او نیز شامل تشبیهات پیشپاافتاده و دمدستی نمیشوند. این شاعر ادامه داد: نجدی با کاربرد ساختاری شاعرانه، فضایی معلق میان شعر و داستان ایجاد کرده و زیربنای ساختاری اغلب تصویر را در داستانهایش، برپایه شگردی ادبی و صنعتی بدیعی قرار داده که حاکی از اشراف نویسنده بر آرایههای ادبی، و توانایی او در استفادۀ مؤثر از این آرایههاست؛ آرایههایی که چهبسا در اشعار زیادی عقیم مانده، و چنانکه بایسته و شایسته است به ایفای نقش نپرداختهاند. بررسی تصاویر شاعرانه در داستانهای بیژن نجدی، کارایی و توانمندی آرایهها و صنایع و فنون ادبی را که تا به امروز در حوزه شعر فعال و کارا بودهاند، در حوزه نثر نیز به اثبات میرسد و نشان میدهد که برای ساخت تصاویر و فضایی شاعرانه، لزوماً نباید در پی راههای تازه و بدیع بود، بلکه از مسیرهای پیش پیموده قدما نیز میشود به مقاصدی نو رسید و نتایجی مطلوب حاصل کرد.
شاعر «آواز کرگدن» با اشاره به دید بیژن نجدی گفت: دید تازه بیژن نجدی به طبیعت، انسانها و اشیاء اطرافش بهنحو برجستهای با تجربههای شخصی او همراه بوده و منجر به ایجاد تصاویری شده که از ذهنیت متجدد او خبر میدهند. او نویسندهای جستوجوگر است که در ورای نگاهی که به پیرامونش دارد، به کشف ارتباطهایی میان عناصر میپردازد که از نظرها پنهان ماندهاند. درواقع در داستانهای نجدی، میان تصاویر واقعی و تصاویری که در ذهن مؤلف ایجاد شدهاند، نمیتوان فاصلهی چندانی یافت و ذهن مؤلف برای ساخت تصاویر، دخلوتصرّفی در واقعیت و حقیقت امور نکرده، بلکه در پررنگتر نشان دادن زوایای مختلف تصاویری کوشیده که میتوان گفت مقابل چشم همه حضور دارند، اما کمتر به آنها توجه میشود.
او ادامه داد: تصاویر شاعرانه داستانهای بیژن نجدی، اساساً در چند گروه ساختاری فیاض مجتهدی: بیژن نجدی قصههای بکر و جذابی دارد و بیشتر داستانهایش در یک دنیای عجیب و غریب رخ میدهد اما با همه این نکات اقتباس از آثار او کار بسیار سخت و دشواری است؛ چراکه ویژگی آثار او به شکلی است که تنها در فضای داستان جذاب است و به تصویر کشیدن آن از لذت کار میکاهد
خاص جای میگیرند؛ یا تصاویری هستند که زیرساخت تشبیهی دارند، مانند تصاویری که برمبنای تشبیه، استعاره، تشخیص، و حسامیزی ساخته شدهاند، یا تصاویری هستند با زیرساخت توصیفی، و یا تصاویری که با تغییرات نحوی در ساختار ترکیبات اضافی ایجاد شدهاند، و درکنار اینها، تعدادی از تصاویر شاعرانه هم هستند که برمبنای ضاد و اغراق شکل گرفتهاند.
کردبچه در بخش پایانی صحبتهایش با اشاره به قسمتهایی از داستانهای نجدی عنوان کرد: با همه این تفاسیر زیباترین تصاویر داستانهای بیژن نجدی تصاویری هستند که برمبنای تغییر مقیاس سنجش شکل گرفتهاند، آنجاکه میگوید: «با هر تنفس ما، صفحهای از تقویم دیواری میافتاد»، «بهاندازه خاک شدن یک سیگار نگاهش کردم»، «یکی از بالشها بهاندازه ساعتها خوابیدن گود بود»، «روز به لحظهای رسیده بود که همه تردید دارند چراغ اتاقشان را روشن کنند یا نکنند»، «شقیقه چپش تا زیر چشم، بهاندازه خاطره سیاهشده یک مشت، خونمرده بود).
از داستان و شعر که بگذریم در سالهای اخیر چندین فیلم بر اساس داستانهای بیژن نجدی ساخته شده است که «مانیکور» ساخته آرمان فیاض مجتهدی، جدیدترین اثر تولیدی است. فیاض مجتهدی معتقد است که طی چندین بار بازنویسی، فیلم کمی از داستان بیژن نجدی دور شده است و شاید به همین دلیل نتوان آن را اقتباس کاملی از داستان «مانیکور» نجدی دانست. او در همین باره در گفتوگو با ایبنا گفت: متاسفانه فیلم نهایی از داستان خیلی دور شده است؛ چراکه برای ساخت این فیلم وسواس زیادی به خرج دادم و بیش از 40 بار آن را بازنویسی کردم و هر بار فیلم از داستان فاصله گرفت. اگر از همنام بودن فیلم و داستان فاکتور بگیریم شاید تنها ابتدای داستان شبیه به هم باشد.
این فیلمساز جوان ادامه داد: در داستان نجدی مردی قصد خاکسپاری همسرش را دارد که اهالی روستا به دلیل داشتن لاک اجازه خاکسپاری نمیدهند اما در فیلم مردم روستا به دلایل دیگری اجازه خاکسپاری را از مرد میگیرند و داستان جور دیگری رقم میخورد.
برگزیده سیوچهارمین دوره جشنواره فیلم کوتاه تهران در توضیح دلایل اقتباس از اثر بیژن نجدی گفت: به اعتقاد من بیژن نجدی قصههای بکر و جذابی دارد و بیشتر داستانهایش در یک دنیای عجیب و غریب رخ میدهد اما با همه این نکات اقتباس از آثار او کار بسیار سخت و دشواری است؛ چراکه ویژگی آثار او به شکلی است که تنها در فضای داستان جذاب است و به تصویر کشیدن آن از لذت کار میکاهد.
فیاضمجتهدی با اشاره به خاص بودن آثار نجدی عنوان کرد: اسم «مانیکور» به موفقیت فیلم من کمک شایانی کرد و من این نام را مدیون بیژن نجدی هستم. نجدی چندین سال پیش چنین نام مدرن و خوبی را برای داستانش انتخاب کرده و توانستم از این نام استفاده کنم. برخلاف معنی امروزی کلمه «مانیکور» در گذشته مانیکور کردن به معنی لاک زدن بوده و او به این دلیل نام را انتخاب کرده است. در پایان باید بگویم که به اعتقاد من بیژن نجدی گنجینهی دست نخورده ادبیات است.
منبع ایبنا
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند