با ما همراه باشید

تحلیل شعر

دربارۀ «آراگون، الوار، لورکا و سن ژون پرس»

یادداشتی از دکتر «محمدرضا شفیعی کدکنی» دربارۀ «آراگون، الوار، لورکا و سن ژون پرس»

چند شاعر فرنگی

چند شاعر فرنگی در کنار هم، چه از راه ترجمه‌هایی که از شعرشان شده، چه از طریق آشنائی‌ای که بعضی از شاعران (به خصوص شاملو، هرچند مختصر) با شعرشان داشته‌اند در زمینۀ فضای شعر معاصر فارسی در سال‌های پس از مرداد 32 (و حتی قبل از آن) اثر داشته‌اند. مهم‌ترین تأثیری که این چند شاعر، به خصوص آراگون، در شعر فارسی این سال‌ها داشته‌اند، عوض کردن مفهوم عشق بوده است. عشق مقلّدان رمانتیک‌ها، عشقی فردی، انزواطلب، دور از واقعیت و محدود به منِ شاعر بود. تماسّ با شعر آراگون و الوار، یک نوع تغزل جدید را به زبان فارسی ارائه داد که در آن معشوق، در عین این که فرد معین و شناخته شده‌ای است با اسم و رسم («الیزا» در شعر آراگون و «آیدا» در شعر شاملو) کلّیت و لافردیتی دارد که با زندگی اجتماعی و رویدادهای سیاسی، وابستگی کامل دارد. می‌گویند الیزای شعر آراگون، تمام فرانسۀ بعد از جنگ دوم است، و این در حق آیدای شعر شاملو نیز در نظرگاه بعضی افراد مصداق دارد:

ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی

و به جنسیت خویش غرّه‌ای

به خاطر عشقت!

ای صبور! ای پرستار!

ای مؤمن

پیروزی تو میوۀ حقیقت توست

رگبارها و برف را

توفان و آفتاب آتش‌بیز را

به تحمل و صبر

شکستی

باش تا میوۀ غرورت برسد

ای زنی که صبحانۀ خورشید در پیراهن توست

پیروزی عشق، نصیب تو باد!

(شبانه، آیدا درخت و خنجر و خاطره، ص 58)

این‌گونه تغزل اجتماعی، دور از آه و ناله‌های رایج در مطبوعات آن سال‌ها، در شعر شاملو، تأثیر مستقیم عاشقانه‌های آراگون است. حتی اسم شعرهای آراگون، مثل«الزا در آینه»، عنوان شعرها یا کتاب‌های شعری شاملو می‌شود: «آیدا در آینه».

بعضی از شعرهای الوار، مثل هوای تازه، عنوان مجموعۀ شعر او قرار گرفته و بعضی از عناوین کتاب‌های او یادآور عنوان بعضی شعرهای شاملوست، مثلا «پایتخت رنج» که نام یکی از معروف‌ترین مجموعه‌های شعر اوست یادآور عنوان شعر پایتخت عطش شاملو است. تم‌ها و تصاویرش را در شعر سال‌های 30-35 شاملو هم می‌توان دید. شعر آزادی الوار مورد اقتباس چندین شاعر قرار گرفت که به تقلید آن شعر سرودند.

 

لورکا

شاید بیشترین تأثیر را روی شعر معاصر فارسی، داشته باشد. اگر کارهای جدید شاملو، در سه مجموعۀ اخیرش از لحاظ شکل شعرها و فضای شعری، مورد بررسی قرار گیرد، جای پای لورکا محسوس‌تر می‌شود. توجه زیاد از حدّ لورکا، به حسامیزی، که در شعر معاصر عموما دیده می‌شود و در شعر شاملو نیز فراوان است و ترکیب دو لحن مختلف در یک شعر، آوردن مصراع‌های کوتاه، به صورتِ ترجیع، حتی عنوان شبانه که ترجمۀ Nocturn در شعرهای لورکا است و در مجموعۀ شاعر در نیویورک او چندین نمونه به این عنوان وجود دارد.

 

سَن ژون پرس

با این که تا کنون چند شعر کوتاه و ناقص از سن ژون پرس به زبان فارسی ترجمه نشده است ولی تأثیر او را بر زبان شعر فارسی سال‌های حدود 40 به بعد نباید انکار کرد. این تأثیر از رهگذر آشنائی مستقیم بعضی از شاعران این سال‌ها با شعر اوست. سپهری و بعضی دیگر از همسالان او از شعر سن ژن پرس متأثرند و این تأثیر در حوزۀ زبان شعر اینان و از رهگذر سپهری، بر روی شعر غالب شاعران نسل جوان‌تر امری‌ است محسوس.

در این‌جا یادآوری این نکته ضرورت دارد که شعر، در تحلیل نهایی چیزی نیست جز هنر زبان و هنر اگر تعریف صورتگرایان روس را در باب آن بپذیریم، عبارت است از: بیگانه وانمود کردن چیزهای آشنا. این عمل بیگانه‌نمایی یا ایجاد غرابت، در شعر، از رهگذر زبان انجام می‌شود. در نخستین مراحل تاریخ اقوام، این ایجاد غرابت به وسیلۀ استفاده از وزن و قافیه ایجاد می‌شده است اما حقیقت قضیه این است که انحراف از نُرم مبتذل زبان (یعنی سطحی از زبان که در اختیار همگان هست و شعر گریز و انحراف از این سطح است) فقط محدود به استفاده از وزن و قافیه نیست. ما در بحث دیگری نشان داده‌ایم که مرز میان شعر و غیر شعر، فقط در کاربرد زبان است و نه در کاربرد و عدم کاربرد وزن و قافیه به هرحال این نکته را باید در نظر داشت که شعر فارسی، به لحاظ زبان شعر، هرازچندگاهی به حدی رسیده که دیگر شعر نبوده است. از عصر حافظ به بعد تا سبک هندی شعر نداشته‌ایم. و بعد از اوج سبک هندی، تا مشروطیت و به خصوص کارهای نیما باز شعری به آن معنی در کار نبوده است. زبان رومانتیک‌ها تا حدی کارها را به شعر نزدیک کرد ولی به زودی فوت و فن آن مورد تقلید قرار گرفت و به سطح مبتذل زبان (چیزی که در اختیار همه هست) تنزّل کرد و ضرورت داشت که در حوزۀ زبان شعر، کاری انجام شود. این کار به تأثیر مجموعۀ شعر  (لورکا، الیوت، والری) انجام شد و سهم سن ژون پرس در این بابت کمتر از دیگران نیست. تأثیر پرس بر سپهری و از سپهری بر دیگران (تأثیر دیگران به علت عدم گسترش شعرشان در میان دوستداران شعر محدود است. حال آنکه سپهری قلمرو نفوذ گسترده‌ای پیدا کرد، چون شاعر بزرگی بود.) در جهت احیای زبان شعر بود.

زبان شعر، یعنی مجموعه‌های کلمات، وقتی زیاد با یکدیگر بمانند فاسد می‌شوند، دِژِنره می‌شوند. مثل ازدواج‌های درون خانوادگی که اگر چندین نسل پشت سرِ هم با یکدیگر ازدواج کنند ممکن است فسادی در نسل حاصل شود. در مورد همنشینی کلمات هم چنین است، پس از مدتی کلمات در اثر هم‌نشینی، نه تنها فاسد بلکه عقیم می‌شوند، هیچ تأثیری در خواننده و شنونده ندارند، باید خانواده‌ای تازه‌ای را با خانواده‌های دیگری در کنار هم نشاند و ازدواج میان خانوادگی را به ازدواج برون خانوادگی بدل کرد تا فرزندان سالم به حاصل آید و به تعبیر صورت‌گرایان روسی برانگیخته شوند. در زبان فارسی کلماتی از نوع مثلا: مذهب، دین، خانواده، اجتماع، قبیله، شریعت، طایفه، یک خانواده‌اند یا یک شبکه‌اند و آنقدر در طول زمان در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند و با هم ازدواج درون‌خانوادگی داشته‌اند که همنشینی آن‌ها به هیچ‌وجه، ایجاد زبان شعری نمی‌کند، همچنین کلماتی از نوع باران و خزه و موج و خیزاب و آب و دریا در محدوده‌هایی که دارند بازده زبانی آن‌ها، در جهت خلق شعر، ضعیف شده ولی اگر شاعری آگاهانه واحدهایی از خانوادۀ اول را با خانوادۀ دوم، حتی بدون نیاز حسّی و عاطفی، ترکیب کند، نوعی زبان شعر به وجود می‌آید:

مذهبِ آب‌ها، دینِ باران، خانوادۀ امواج، قبیلۀ خیزاب، و شریعتِ دریا، و طایفۀ خز‌ها اینها همه واحدهایی هستند که چون برای نخستین بار با یکدیگر ازدواج برون خانوادگی کرده‌اند، در نگاه اول و تا حدی تأثیر شعری در شنونده و خواننده دارند.

در شعر فارسی بعد از سال‌های چهل فاوامیزی گسترش یافت، یعنی کاربرد زبانی که در آن مذهب آب و خانوادۀ امواج و طایفۀ خیزاب و امثال آن‌ها رواج گرفت و به حد شیوع رسید ( به طور مصنوعی و بی‌هیچ بار عاطفی در مجموعۀ دریایی‌ها، و در حد شعرهای بلند و پر عاطفه از فروغ فرخزاد و سهراب سپهری (به خصوص در حجم سبز و قسمت‌هایی از صدای پای آب و مسافر) و این شکستن سنت ازدواج درون‌خانوادگی و ایجاد شبکه‌های جدید همنشینی، از طریق فاوامیزی کاری بود که بیش و کم به تأثیر سن ژون پرس در زبان فارسی رواج یافت.

هرکسی حتی ترجمۀ شعرهای سن ژون پرس را خوانده باشد، این خصوصیت همنشینی نظام کلمات و شبکه‌های الفاظ را به خوبی در آن‌ها می‌تواند مشاهده کند. من نخستین بار که ترجمۀ انگلیسی Anabasis سن ژون پرس را که به وسیلۀ ت.اس.الیوت ترجمه شده است خواندم متوجه این خصوصیت کار پرس شدم و در مجموعۀ دریائی‌های او این خصوصیت بارزتر است. پرس غالبا یک طرف عناصر شعرش را از طبیعت و یک سوی را از زندگی جدید می‌گیرد، حتی عناوین دیوان‌های شعر او گواه این امر است.

تأثیر پرس بر زبان شعر فارسی در سال‌های بعد از چهل، از لحاظ ایجاد راه‌های تازۀ نظام شبکه‌های الفاظ، دارای کمال اهمیت است.

 

منبع

با چراغ و آینه شفیعی کدکنی

با چراغ و آینه

در جستجوی ریشه‌های تحول شعر معاصر ایران

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

نشر سخن

صص 310-306

 

مطالب مرتبط

  1. دربارۀ فدریکو گارسیا لورکا
  2. مرثیه‌ای برای ایگناسیو سانچز مخیاس از لورکا ترجمۀ احمد شاملو
  3. دربارۀ ادونیس یادداشتی از دکتر شفیعی کدکنی
  4. چند شعر از محمدرضا شفیعی کدکنی

 

برترین‌ها