شاعران ایران
میمنت میرصادقی: شاعری رها و بیضمیمه

میمنت میرصادقی: شاعری رها و بیضمیمه
میمنت میرصادقی (ذوالقدر) زاده ۱۳۱۶ در استهبان فارس، از چهاردهسالگی سرودن شعر را آغاز کرد؛ ذوق ادبیاش تحت تأثیر محیط ادبی و فرهنگی خانواده و شهر شیراز بالید و پرورش یافت. در ۱۳۳۳ همراه با خانواده به تهران رفت و در ۱۳۳۵ دیپلم ادبی گرفت و در همان سال در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی مشغول به تحصیل شد. در ۱۳۳۹ با جمال میرصادقی ازدواج کرد. در ۱۳۵۲ در رشته کتابداری فوق لیسانس گرفت و سالها در کتابخانه دانشگاه تربیت معلم خدمت کرد.
میمنت در آغاز در قالب کلاسیک شعر میسرود، از دهه چهل به شعر نیمایی روی آورد و به جرگه شاعران «مکتب سخن» پیوست. در همان سالهای آغازین شاعری، اشعارش در مجلات ادبی، جُنگها و تذکرههای شاعران و مجله سخن منتشر میشد. تاکنون ۴ دفتر شعر از او منتشر شده است و مجموعه اشعار میمنت میرصادقی به همت نشر آگه در زمستان ۱۴۰۱ منتشر شده است.
از جمله کتابهای پژوهشی میمنت میرصادقی میتوان به «واژهنامه هنر شاعری»، «از دیر تا هنوز»، «رمانهای معاصر فارسی» و از ترجمههای او میتوان به «این هنر شعر» نوشته بورخس، «تا دلت میخواهد آرزو کن» از آدری اوسافسکی و «شاعری شیفته رنگ» از فدریکو گارسیا لورکا اشاره کرد. همینطور کتابهایی از ایشان مثل «داستانهای شاهنامه برای نوجوانان» در خارج از کشور منتشر شده است.
شفیعیکدکنی درباره شعر میمنت میرصادقی چنین اعتقادی دارد: «میمنت خانم یکی از زلالترین صداهای شعرِ عصرِ ماست، دور از هر گونه «تکملۀ تبلیغاتی» و دور از هر گونه «آونگِ ایدئولوژیک». شاعری است رها و «بیضمیمه»».
منبع: ایسنا
میمنت میرصادقی: شاعری رها و بیضمیمه
میمنت میرصادقی: شاعری رها و بیضمیمه
-
تحلیل شعر10 ساعت پیش
نقد آخر شاهنامه/ فروغ فرخزاد
-
لذتِ کتاببازی3 ماه پیش
جشن بیمعنایی میلان کوندرا: ادای احترامی به رابله و پانورژ!
-
تحلیل نقاشی3 ماه پیش
نگاهی به «بوسه» اثر گوستاو کلیمت
-
لذتِ کتاببازی15 ساعت پیش
نظر ایران درّودی دربارۀ شعر احمد شاملو
-
لذتِ کتاببازی3 ماه پیش
بریدههایی از کتاب «زیبا مثل ماگنولیا» دربارۀ زندگی و آثار فریدا کالو
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی5 روز پیش
استیون برت: چرا مردم به شعر نیاز دارند؟
-
نوبلخوانی2 ماه پیش
درنگی در جهانِ بهتآور، درخشان، گیجکننده و پیچیدۀ ویلیام فاکنر
-
دربارۀ شعر و شاعری2 ماه پیش
چرا رمان نمیتواند شعر را شکست دهد؟