با ما همراه باشید

تحلیل داستان و نمایش‌نامه

چرا «صدسال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز رمان مهمی است؟

چرا «صدسال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز رمان مهمی است؟

چرا «صدسال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز رمان مهمی است؟

(مترجم مهدی سرائی): چهار دهه از اهدای جایزه‌ی نوبل به نویسنده کلمبیایی سپری می‌شود، رمانی که همچنان مخاطبان جدیدی پیدا می‌کند و توانسته است همچون زمان انتشارش در سال ۱۹۶۷ محبوبیت خود را حفظ کند.

به نقل از روزنامه اسپانیایی‌زبان «ال پائیس»(El Pais)، دهه‌ها می‌گذرد اما «صد سال تنهایی» رمانی است که همچنان زنده است. نزدیک به نیم قرن از انتشار این کتاب می‌گذرد، اثری که شاهکار گابریل گارسیا مارکز (معروف به گابو) محسوب می‌شود. ۴۰ سال از صبح روزی می‌گذرد که تلفن خانه‌ این نویسنده در شهر مکزیکوسیتی به صدا درآمد تا خبر اهدای جایزه‌ نوبل به او اعلام شود. تماس آکادمی ادبیات نوبل این نویسنده را از دهکده‌ای کوچک در آراکاتاکای کلمبیا به معبد آثار جاویدان کلاسیک در کوهستان خدایان(المپ) پرتاب کرد. گارسیا مارکز، معروف به گابو، در سال ۲۰۱۴ چشم از جهان فرو بست اما در مقابل اثرش زندگی‌های جدیدی را تجربه می‌کند.
چندی پیش در اکتبر ۲۰۲۲، دهمین دوره‌ جشنواره گابو با ۸۰ مهمان خارجی و ۱۰۰  مدعو داخلی در قالب ۱۰۰ نشست گفت‌وگومحور و کارگاه در بوگوتا برگزار شد. این جشنواره میزبان برگزاری برنامه‌های مختلفی برای میراث بزرگ گابو در مقام نویسنده و روزنامه‌نگار بود، نویسنده‌ای که همچنان خوانندگان و خوانش‌های جدیدی پیدا می‌کند.

گابو طلسم باور کلمبیایی‌ها را شکست

خایمه آبیو، مدیر بنیاد گابو در کلمبیا، می‌گوید: گابو در نگارش «صد سال تنهایی» از جان و دل مایه گذاشت. گابریل گارسیا مارکز با به کارگیری تمام حواسش دنیای ماکوندو را خلق کرد که هر چیز محتملی در آن رخ می‌دهد و به همین دلیل کتاب کاملی است.

آبیو ادامه داد: صد سال تنهایی کتابی است که شهرت جهانی دارد اما در کلمبیا معنای سیاسی دارد؛ زیرا در ادراک ما از خودمان تحولی ایجاد کرد. پیش از آن اصرار داشتیم که خودمان را همچون کشوری منحصر به فرد در رشته کوه‌های آند ببینیم و حتی وقتی ما را «آتن آمریکای لاتین» می‌نامیدند، به خود می‌بالیدیم و خودمان را نیمه یونانی محسوب می‌کردیم. با انتشار «صد سال تنهایی» طلسم این باور شکست؛ رمانی که در آن از دهکده، خشونت و زوال صحبت می‌شد و البته از شادی و نشاط زندگی.

آبیو توضیح می‌دهد: سفر طولانی (اودیسه‌وار) خانواده‌ بوئندیا در ماکوندوی «صد سال تنهایی» می‌تواند به شکل‌های مختلفی قرائت شود، اما یکی از این قرائت‌ها سیاسی است؛ زیرا خشونت مسلحانه و نابرابری در لابه‌لای صفحات کتاب جریان دارد.

گابو هنگام دریافت جایزه‌ی نوبل گفت: «شاید این خشونت آمریکای لاتین، این واقعیت عظیم و نه بیان ادبی کتاب بود که توجه داوران را جلب کرد. ناگزیر از تخیل کمی بهره برده‌ایم، زیرا چالش بزرگ ما ناکافی بودن سنت‌های مرسوم برای باورپذیر کردن زندگی ما است. دوستان، این مشکل بنیادین تنهایی ماست.»

مدیر بنیاد گابو در کلمبیا می‌گوید: گابو به کتاب‌هایی محدود نمی‌شود که آنها را نوشته است، بلکه در گفتمان سیاسی ما نیز حضور دارد. تقریبا تمام روسای جمهور نام گابو را بر زبان آورده‌اند اما گوستاوو پترو، رییس‌جمهور فعلی کلمبیا، را بیش از همه و به دفعات ملاقات کرد و جای بسی مسرت می‌دانند که او را اینک در عرصه‌ی سیاست می‌بینیم تا از ظرفیت‌های میراث گابو در بخش آموزش یا دیپلماسی فرهنگی بهره ببریم. 

گوستاوو پترو؛ چریکی که عاشق «صد سال تنهایی» است

گوستاوو پترو، رییس جمهور فعلی کلمبیا، از خوانندگانی است که «صد سال تنهایی» را همچون کتاب مقدس یا داستانی سیاسی ستایش می‌کند. روزی که به قدرت رسید میدان‌های شهر مملو از تصاویر پروانه‌های زرد، نمادهای رمان، بود و او از هیچ فرصتی برای صحبت درباره‌ برنده‌ نوبل در سخنرانی‌هایش غافل نمی‌شود. در نخستین روز دولتش آخرین جمله‌ی کتاب را بر زبان آورد که از «نسل‌های محکوم به صد سال تنهایی» صحبت می‌کند که «فرصت دوباره‌ای برای زندگی در زمین ندارند». او از این جمله بهره برد تا اعلام کند دوره‌ی ریاست جمهوری او همان فرصت دوباره است. در سخنرانی‌اش در سازمان ملل از پروانه‌های زرد سخن گفت و «بیماری تنهایی». وقتی شهردار بوگوتا بود، در نخستین سالگرد مرگ گارسیا مارکز، در مرکز شهر، از نقاشی دیواری بزرگی رونمایی کرد که واژه‌ ماکوندو زیر تصویر گابو نقش بسته بود.

گوستاوو پترو در کتاب خاطراتش با عنوان «یک زندگی، زندگی‌های بسیار» از شباهت‌های زندگی‌اش به گابریل گارسیا مارکز صحبت به میان آورده است: هر دوی آنها در بخش کاراییب کلمبیا و در دهکده‌ سردسیر واقع در رشته کوه‌های آند، زیپاکیرا، زندگی کرده‌اند. به افتخار اثر جاویدان گارسیا مارکز، هنگامی که گوستاوو پترو در جنبش چریکی‌ام ۱۹ حضور داشت، نام یکی از شخصیت‌های اصلی کتاب «صد سال تنهایی» را برگزید: ژنرال آئورلیانو. ژنرال آئورلیانو شخصیتی بود که جنگ‌های بسیاری به راه انداخت اما از همه‌ آنها جان سالم بدر برد و حالا گوستاوو پترو فردی است که «از ۱۴ سوء قصد،  ۷۳ کمین و یک محکومیت به اعدام» جان سالم بدر برده است.

او همچنین در کتاب خاطراتش آورده است: «این کتاب را فقط نخوانده‌ام بلکه با آن زندگی کرده‌ام.»

پترو نخستین رییس‌جمهوری نیست که از صد سال تنهایی همچون مفهومی سیاسی بهره می‌گیرد. پیش از او نیز رییس‌جمهور سابق کلمبیا، خوان مانوئل سانتوس، هنگام دریافت جایزه‌ی صلح نوبل در سال ۲۰۱۶ از دومین فرصتِ سرزمینش و ماکوندویی صحبت کرد و گفت «هیچ‌کس به طور دقیق نمی‌تواند مشخص کند که مرزهای واقعیت کجا هستند.»

افقی برای درک فرهنگی که دچار سوء‌تفاهم بود

خوان گابریل گارسیا باسکس، رمان‌نویس برجسته‌ کلمبیایی، درباره‌ گابو و شاهکارش در ادبیات جهان می‌گوید: گارسیا مارکز در خطابه‌ نوبل وقایع تاریخی بومیان را بر اساس توالی زمانی روایت می‌کند، بومیانی که قاره‌ جدید را برای اروپایی‌ها کشف یا اختراع کردند. به نوعی، این همان کاری است که رمان «صد سال تنهایی» انجام می‌دهد: آمریکای لاتین را برای نسل‌های متعددی از اروپایی‌ها و حتی ساکنان آمریکای شمالی اختراع کرد. سپس نتایجی به بار می‌آید که ارتباطی به رمان ندارد، بلکه به برداشت خوانندگان مربوط می‌شود. بنابراین می‌توان گفت که «صد سال تنهایی» افقی را در برابر مخاطبان گشود که به درک فرهنگی ناشناخته باز می‌شد یا فرهنگی که دچار سوء‌تفاهم شده بود. این رمان به طور همزمان تفسیری از آمریکای لاتین ارایه می‌دهد که دیگران از آن برای توجیه ساده‌سازی، انتخاب مسیری کوتاه و تقلیل واقعیت پیچیده‌ی ما به کار می‌برند. همان‌طور که گفتم، این تقصیر به گردن این رمان فوق‌العاده نیست.»

چرا «صدسال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز رمان مهمی است؟
غلبه‌ تفسیرهای رئالیستی بر رئالیسم جادویی

آلوارو سانتانا آکونیا، استاد جامعه‌شناسی در کالج ویتمن، نویسنده‌ کتاب «صعود به شکوه» است، کتابی که ترجمه‌ اسپانیایی آن در حال انجام است. این اثر درباره‌ این است که چگونه «صد سال تنهایی» از صرف کتابی در جریان شکوفایی ادبی آمریکای لاتین که در دهه‌ ۶۰ میلادی رخ داد، به سمت اثری کلاسیک در ادبیات جهان حرکت کرده است.

او درباره‌ برداشت‌های سیاسی‌تری که سیاستمدارانی همچون پترو از این اثر دارند، معتقد است: در سال‌های اخیر خوانش رئالیسم جادویی این کتاب جای خود را به تفسیرهای رئالیستی‌تر داده است.

او با اشاره به انتشار این کتاب در دهه‌ شصت قرن بیستم میلادی و خوانش آن همچون اثری که شوخ‌طبعی بسیاری داشت، می‌گوید: البته که «صد سال تنهایی» آکنده از لطیفه‌ها و هجوهاست، اما این نوع خوانش دیگر از بین رفته است و اینک بیشتر درباره‌ی مرگ و خشونتی صحبت می‌شود که در لابه‌لای کتاب وجود دارد. «صد سال تنهایی» در سالهای هفتاد و هشتاد همچون اثری با ویژگی بارز رئالیسم جادویی خوانده می‌شد و در دهه‌ نود میلادی اثری پسااستعماری محسوب می‌شد. اینک اثری کلاسیک محسوب می‌شود که جنبه‌ رئالیستی آن بشدت برجسته و مشهود است، اما خواندن این اثر همچنان ادامه دارد. برای مثال، نقش زنان در این اثر مورد تفسیرهای فمنیستی قرار می‌گیرد؛ یا زوال محیط زیست در این رمان همچون تمثیلی از جهان مدرن بررسی می‌شود که منجر به پایان آخر الزمانی می‌شود. به همین دلیل این اثر نمرده است و اثری است که همچنان حرف‌هایی برای گفتن دارد.

خوانش‌های جدید از صد سال‌ تنهایی در آینده نزدیک

احتمالا در آینده خوانش‌های جدیدی از صد سال تنهایی صورت خواهد گرفت؛ برای مثال، شبکه‌ نتفلیکس روی اقتباسی از این رمان در قالب سریال مشغول فعالیت است که فرزندان گابو، رودریگز و گونزالو، تهیه‌کنندگان آن هستند. سانتانا می‌پرسد: چطور روایت نتفلیکس می‌تواند روایت خوانندگان را دستخوش تغییر کند؟ او پاسخ می‌دهد: برای نمونه، در حال حاضر داستان پینوکیو بیشتر با نگاه دیزنی (سازنده‌ی بزرگ انیمیشن‌های کودکان) شناخته می‌شود تا آنچه که کارلو کلودی در کتابش توصیف کرده است؛ پیتر پن خوشحال‌تر و سرزنده‌تر از آن شخصیتی است که جیمز متئو باری خلق کرده است. شاید در اقتباسی که نتفلیکس انجام داده است، شاهد جلوه‌های ویژه‌ی خیره‌کننده‌ای باشیم که بار دیگر تداعی‌کننده‌ی خوانش رئالیسم جادویی باشد.
«صد سال تنهایی» از این فضیلت برخوردار است که اثری با مخاطبان بسیار بوده است، چه در میان مردم عادی چه در میان نخبگان، چه در آمریکای لاتین و چه در دیگر مناطق جهان، برای کسانی که می‌خواهند در تلویزیون مشاهده کنند یا در یک سخنرانی سیاسی به آن گوش کنند. این رمان می‌تواند راوی شوخ‌طبعی، تغییرات اقلیمی و جنگ و امید باشد. اثری کلاسیک که پس از گذشت دهه‌ها تنها نمانده است و همچنان فرصت‌های بسیاری روی زمین دارد.

منبع: isna

چرا «صدسال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز رمان مهمی است؟

برترین‌ها