رویدادها
کافهکاتارسیس 4 ساله شد
کافهکاتارسیس 4 ساله شد
چهار بهار از آغاز این صفحه گذشت.
در این سالها کنار شما شعر خواندیم، موسیقی گوش کردیم، به نقاشیها، رمانها، نمایشنامهها و سینما نگریستیم و بودیم.
خوشحالیم که سهمی در کاشتن گلها و درختها و در دعوتِ بهار به درونِ انسانها داشتهایم.
خوشحالیم که متناسبِ شأن علوم انسانی با آن برخورد کردیم و ژرفکاوی و نگاه عمیق به ادبیات را در دستور کار خود قرار دادیم.
ما این شعر مارگوت بیکل را به تمامی گریستیم و زیستیم:
«پیش از آنکه واپسین نفس را برآرم،
پیش از آنکه پرده فرو افتد،
پیش از پژمردن آخرین گل،
برآنم که زندگی کنم.
برآنم که عشق بورزم.
برآنم که، باشم.
در این جهان ظلمانی،
در این روزگار سرشار از فجایع،
در این دنیای پُر از کینه،
نزد کسانی که نیازمند منند،
کسانی که نیازمند ایشانم،
کسانی که ستایش انگیزند،
تا دریابم؛
شگفتی کنم؛
باز شناسم؛
تا روزها بیثمر نماند،
ساعتها جان یابد،
لحظهها گرانبار شود،
هنگامی که میخندم،
هنگامی که میگریم،
هنگامی که لب فرو میبندم،
در سفرم به سوی تو،
به سوی خود،
به سوی خدا،
که راهیست ناشناخته
پُر خار، ناهموار،
راهی که ـ باری ـ
در آن گام میگذارم،
که قدم نهادهام،
و سر بازگشت ندارم.
بیآنکه دیده باشم شکوفایی گلها را،
بیآنکه شنیده باشم خروش رودها را،
بیآنکه به شگفت در آیم از زیبایی حیات.
اکنون مرگ میتواند فراز آید.
اکنون میتوانم به راه افتم.
آکنون میتوانم بگویم که:
«زندگی کردهام.»
از شما همراهان و مخاطبان فرهیخته و مهربان سپاسگزاریم که در این سفر دلنشین ما را همراهی میکنید.
سرسبزیتان بیش باد!
کافهکاتارسیس 4 ساله شد
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب3 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی4 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند