لذتِ کتاببازی
«پسرم»؛ مادرانهای از آیدا گلنسایی
«پسرم»؛ مادرانهای از آیدا گلنسایی
پسرم [1]
رصد کردنِ صدای کفشی آشنا وُ
گرفتنِ رد گام عطرها عبث بود
در این ناامنی الفاظ
که اعتماد صرفاً نام یک روزنامه است
پرواز پیشکش
باید کمی قفس نسیه کنم
پسرم، کجا کوتاهی کردم
که علفهای هرز بلند شد و
زندگیمان را پوشاند؟
چرا شبیه فراموشی
_ این ایزدِ مؤنث نیستی_
از خاطرم رفت خیالات طلاییام؟
حالا که حتمی مینماید سقوط
و در غیاب اشتیاق،
تسلیم صدای سوت کارخانه میشوم
با چند قسط میتوان تالابی تدارک دید
و زندگی ماهیهای قرمز را عوض کرد؟
کجا کوپن سپیدهدم
و بُن نور میدهند
تا بایستم در صفهای بیانتها؟
«پسرم»؛ مادرانهای از آیدا گلنسایی
پسرم، برایت روزی نُو دوز میخواستم
و فراسویی دمِ دست
میخواستم رودخانهای باشی رو به راه
مرا ببخش که افراطی بودم در طلوع
و ابرها را پیشبندی میدیدم
که نمیگذارد ظلمت
بریزد روی تمیزیّ ماه
مرا که فراخواندمت به سرخی سیب
حرف بود حریف تاریکیها شدن
آی تفنگی که قُمری را
جلوی چشم جوجههاش میزنی
حرف بود حریف تاریکیها شدن
پسرم! به جبران کاشتن این کاج
و خشتِ کجی که گذاشتهام
برایت سقفی میسُرایم
از تناقض ناب برف و آفتاب
تا بخندی در این کمدیِ کلان
زنده باد، باد
این قهرمانِ با دستهای خالی
[1] برای درختِ ساکورایم، پسرکم اهورا
منبع
سماع در سنگستان
نشر مروارید
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…