با ما همراه باشید

نویسندگان جهان

درباره‌ی جیمز جویس

درباره‌ی جیمز جویس

بعد از نیم قرن جر و بحث که جیمز جویس را گاه هرزه‌دهان می‌خواندند و گاه مغلق‌گو، وی اکنون یکی از غول‌های عصر جدید به شمار می‌رود. کمیت کار وی اندک بود: دو دفتر شعر، یک نمایشنامه، پانزده داستان کوتاه، سه رمان، چند نقد. ولی دستاورد او بی‌مانند است و از نظر تأثیر در تکامل داستان‌نویسی امروز شاید بی‌همتا.

جیمز آگوستین آلویی شیوس جویس در سال 1882 در ایرلند در خانواده‌ی اشرافی رو به زوالی چشم به جهان گشود. دو عامل بزرگ از عوامل مؤثر در اندیشه‌ی او مذهب کاتولیک مادرش و میهن‌پرستی پدرش بود. در سال 1912 برای همیشه از ایرلند رفت، ولی هرگز از چیزی جز ایرلند ننوشت. از مذهبش برگشت اما وقتی از او می‌پرسیدند آیا جانشینی برایش یافته است پاسخ می‌داد: « ایمانم را از دست داده‌ام، عقلم را که از دست نداده‌ام»

مراحل رشد هنری او سیر تکامل داستان‌نویسی قرن بیستم بود. مجموعه داستان دوبلینی‌ها (1914) به شیوه‌ی ناتورالیسم به نگارش درآمد. درباره‌اش او به ناشرش نوشت: قصدم نوشتن فصلی از تاریخ اخلاقی کشورم بود و صحنه را دوبلین برگزیدم چون این شهر به نظر من مرکز فلج است… آن را بیشتر به شیوه‌ی حقارت بی‌اندازه‌ نوشته‌ام، با این باور که او مرد بسیار جسوری است که می‌تواند هرچه را دیده یا شنیده است در بازنمایی تغییر دهد و حتی بد شکل کند.

چهره‌ی هنرمند در جوانی (1916) رویدادنگاری آغازهای زندگی استیون دِدالوس است. تصویرپردازیش شاعرانه و امپرسیونیستی است. جالب توجه، افزایش پیچیدگی و ایهام زبان آن با بالا رفتن سن استیون در داستان است.

اولیس ( 1922) شرح یک روز – 16 ژوئن 1904- از زندگی استیون ددالوس و لیوپولد بلوم و مالی بلوم است. واقعگرایانه اما بسیار نمادین و شاعرانه است. کاترین منسفیلد درباره‌اش گفت: من نمی‌توانم بر احساس مشمع خیس و سطل‌های خالی نشده و نکبت‌های بدتر خانه‌ی ذهن او غلبه کنم.»

تامس استرنزالیوت فاش‌گوتر بود:« من این کتاب را مهترین بیان عصر حاضر می‌دانم. کتابی است که ما همه بدان مدیونیم و هیچ‌کدام نمی‌توانیم از آن فرار کنیم.»

احیای فینیگَن(1939) شلوغ و عالمانه است. یک کمدی هرزه‌درا و یک دایره‌المعارف مذهبی است. یک نقب در ناخودآگاه و یک تاریخ تمدن است. خواننده‌ای که برای وقت‌گذرانی می‌خواندش ممکن است آن را رت و پلا بیابد، حال آنکه منتقدانی آن را بزرگترین دستاورد تخیل انسان در قرن ما می‌دانند.

جویس در زمان حیاتش خوانندگان زیادی نداشت و خانواده‌اش را با تدریس زبان و کار دفتری اداره می‌کرد. او در سال 1941 تقریبا نابینا از دنیا رفت.

داستان‌های جویس عناصر ظاهرا ناهمخوانی را درهم می‌آمیزند. عرفان شاعرانه و شیوه‌ی ناتورالیستی؛ دقت در تصویرپردازی و توجه بسیار به صدا و آهنگ صدا؛ حقارت بی‌اندازه و دلسوزی فراگیر. منظور جویس از «حقارت بی‌اندازه» گویا این بوده است که نثر او آینه‌ی تمام‌نمای موضوع اوست.

منبع

یک درخت،یک صخره، یک ابر

یک درخت، یک صخره، یک ابر

برجسته‌ترین داستان‌های کوتاه دو قرن اخیر

ترجمه حسن افشار

نشر مرکز

چاپ دهم

صص368-367

مطالب مرتبط
  1. مکتب ادبی ناتورالیسم
  2. درباره‌ی استفن کرین
  3. درباره‌ی هنری جیمز
  4. درباره‌ی توماس مان
  5. درباره‌ی گوستاو فلوبر

برترین‌ها