معرفی کتاب
قهرمان بودن در نگاه مارک منسن و درنگی کوتاه در کتاب «اوضاع خیلی خراب است»
قهرمان بودن در نگاه مارک منسن
سطرهایی از کتاب «اوضاع خیلی خراب است»: «قهرمان بودن، یعنی توانایی فراخوانی امید؛ آن هم در جایی که ذرهای امید وجود ندارد، مثل برافروختنِ کبریتی برای روشن کردنِ دنیایی تاریک. یعنی نشان دادن وجود دنیایی بهتر؛ نه آن جهان بهتری که میخواهیم وجود داشته باشد، بلکه آن جهانِ بهتری که اصلا نمیدانستیم ممکن است وجود داشته باشد. یعنی در شرایطی قرار بگیریم که به نظر میرسد همه چیز کاملا به فنا رفته، اما هر طور شده شرایط را به سمتِ بهبود پیش ببریم.
شجاعت امری رایج است. انعطافپذیری هم امری رایج است. اما قهرمان بودن، یکی رویِ فلسفی دارد. قهرمان، چرایی بزرگ مطرح میکند، آرمان و اعتقادی خارقالعاده که در هر شرایطی استوار باقی میماند. برای همین است که امروزه به لحاظِ فرهنگی این طور تشنهی قهرمانیم: لزوما نه به این دلیل که مشکلاتِ زیادی وجود دارد، بلکه به این دلیل که ما به وضوح، آن “چرا”یی که محرکِ نسلهای قبلی بود را از یاد بردهایم.
ما فرهنگی هستیم که به صلح، رفاه و وسایل تزئینی کاپوت ماشین نیاز نداریم. ما فرهنگی هستیم که به چیزی بیثباتتر از اینها نیاز داریم.
ما مردم و فرهنگی هستیم که به امید نیاز داریم.»
قهرمان بودن در نگاه مارک منسن
مارک منسن (Mark Manson) خودش را در وبسایتش اینچنین معرفی میکند: «من نویسنده پرفروشترین کتاب نیویورکتایمز با عنوان اوضاع خیلی خراب است؛ کتابی درباره امید هستم. من درباره ایدههای بزرگ مینویسم. کار من با عنوان یک ژانر جدید در حوزه خودشناسی معرفی شده است. برخی از مردم معتقدند من دیوانه هستم و برخی میگویند من زندگیشان را نجات دادهام. شما میتوانید کتابهایم را بخوانید و خودتان قضاوت کنید.»
کتاب جدید مارک منسن که به تازگی در ایران منتشر شده : اوضاع خیلی خراب است! کتابیست دربارۀ امید؛ با ترجمۀ سمانه پرهیزکاری.
کتاب قبلی مارک منسن، “هنر ظریف بیخیالی” با حداقل پنج ترجمۀ مختلف در ایران منتشر شده است.
زبان تند و تیز و طنز جالب منسن او را به نویسندۀ متفاوتی در میان نویسندگان حوزۀ توسعه فردی تبدیل کرده. همین لحن و زبان تازه بود که باعث شد کتاب قبلی منسن در مدت کوتاهی در سراسر دنیا میلیونها نسخه بفروشد.
منسن هم در کتاب قبلی و هم در این کتاب به تلقیهای رایج از موفقیت و مثبتاندیشی و ثروت و خودیاری حمله میکند و همین یکی از دلایل تازگی کتابها و مقالات او است.
کتاب «اوضاع خیلی خراب است»، به لحاظ نگارشی و قدرت روایت و تحلیل حتی از کتاب قبلی منسن هم بهتر است. فهرست مفصل منابع کتاب هم گواه این است که منسن بسیار میخواند و تازگیِ فرم و محتوای کتابها، متأثر از همین مطالعهٔ عمیق و متنوع است.
منسن در این کتاب، تمرکز خود را از نقصهای اجتناب ناپذیر درون هر فرد، به سوی فجایع بیپایانی معطوف میسازد که در جهان پیرامون ما اتفاق میافتند.
او با استفاده از تحقیقات روانشناسانهی مربوط به این موضوعات، و همچنین خرد جاودان فیلسوفانی چون افلاطون، نیچه و تام ویتس، به تحلیل و بررسی دین، سیاست و شباهتهای آسیبزنندهای میپردازد که این دو عرصه، در طول زمان به یکدیگر پیدا کردهاند. منسن رابطهی ما با پول، سرگرمی و اینترنت را بررسی می کند و آشکار میسازد که بیش از اندازه در اختیار داشتن چیزهای خوب، چگونه میتواند از نظر روانشناسانه به ما آسیبهای جدی وارد کند. این نویسنده در کتاب اوضاع خیلی خراب است، آشکارا تعاریف ما از ایمان، خوشبختی، آزادی و حتی امید را به چالش میکشد.
بخشی از کتاب:
اگر توی فروشگاه استارباکس کار میکردم، به جای نوشتنِ اسم مردم روی فنجان قهوهشان، جملات زیر را مینوشتم: «شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آنهم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست. تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند. ما غبارهای کیهانیِ بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهی آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم. پس از قهوهی لعنتیتان لذت ببرید!» البته که باید با حروف خیلی ریز این متن را مینوشتم. آنوقت نوشتنِ آن هم مدتی زمان میبُرد، این یعنی صفِ مشتریانِ ساعتِ اوجِ شلوغیِ صبح از در هم بیرون میزد. البته اینطور خدماترسانی به مشتری چندان درجهیک از آب درنمیآمد. احتمالاً این هم یکی از دلایلیست که من استخدامبشو نیستم!
هنوز برای شروع این گفتوگو زود است؟ بفرمایید قهوهی دیگری میل کنید! من حتی با کف شیر شکلک خندانی روی قهوه درست کردم. بامزه نیست؟ صبر میکنم تا عکس آنرا توی اینستاگرامتان بگذارید.
منبع: whichbook.eramblog
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند