با ما همراه باشید

نمایشنامه‌نویسان

مقالۀ س. د. مِریمَن درباره چخوف و آثارش

مقالۀ س. د. مِریمَن درباره چخوف و آثارش

مقالۀ س. د. مِریمَن درباره چخوف و آثارش

ترجمه پیمان چهرازی: آنتون چخوف (1860-1904)، پزشک، خالق مشهور داستان‌های کوتاه و نمایش‌نامه‌نویس، در «دایی وانیا» (1899) نوشت: «… ما باید در فرصت زندگی‌مان زندگی کنیم. آری، باید زندگی کنیم، دایی وانیا. باید از خلال صفِ طولانیِ روزهای پیش‌روی‌‌مان و از خلال شب‌های طولانی، زندگی کنیم؛ باید صبورانه آزمونی را از سر بگذرانیم که سرنوشت به ما تحمیل می‌کند؛ باید بی‌وقفه برای دیگران کار کنیم، چه حالا و چه وقتی که پیر شده‌ایم و وقتی آخرین ساعت عُمرمان فرامی‌رسد باید فروتنانه با آن روبه‌رو شویم، و آنجا، پس از مرگ، به زبان خواهیم آورد که رنج کشیده‌ایم و اشک ریخته‌ایم که زندگیِ تلخی داشته‌ایم و خدا به ما رحم خواهد آورد. آه، بعد، عزیز، داییِ عزیز، آن زندگیِ روشن و زیبا را نظاره خواهیم کرد؛ شاد خواهیم شد و اندوه این‌جاییِ خود را بار دیگر از نظر خواهیم گذراند؛ یک لبخند مِهرآمیز آرام خواهیم گرفت. من ایمان دارم، دایی، ایمان راسخی با تمام وجود… آرام خواهیم گرفت. صدای فرشتگان را خواهیم شنید. بهشت را نظاره خواهیم کرد که مثل جواهری می‌درخشد. کل شرارت‌ها و کل دردهایمان را نظاره خواهیم کرد که در همدردیِ عظیمی غرق می‌شوند که دنیا را فراخواهد گرفت. زندگی ما مثل ناز وُ نوازشی آرام و پرمِهر و شیرین خواهد شد. من ایمان دارم؛ ایمان دارم…» (سونیا، پرده چهارم).

آثار چخوف که غالبا مبهم و دوپهلویند، و در لحظات مختلف شوخ‌، خنده‌دار، بی‌پرده، آزاردهنده، کنایی، مَتَل‌وار، گَزنده، غنایی، بی‌احساس، غریب، پُرشور و اندوه‌بارند، در گستره کلی روان آدمی کند‌وکاو می‌کنند. او از خلال به‌کارگیریِ عناصرِ منحصر‌به‌فرد خود، از قبیل مرور و بازبینی ذهنی، جریان سیال ذهن، اِشراق‌ها و تجلیات ذهنیِ شخصیت‌ها و کنار هم نشاندنِ بدبینی و شوخ‌طبعی، ما را در زندگیِ شخصیت‌های پیچیده خود غرق می‌کند. او روایت‌های کم‌وبیش سنتیِ‌ حاوی آموزه‌های اخلاقی را کنار ‌گذاشت که در سبک‌ و سیاق نویسنده‌‌هایی نظیر داستایفسکی دیده می‌شد. او قصد داشت ازطریق آثارش سؤال‌هایی را با خوانندگان در میان بگذارد، نه اینکه جواب‌هایی را تدارک ببیند. با آنکه او کار خود را با طرح‌های کاملا کمدی‌ شروع کرد که با نام‌های مستعاری از قبیل آنتوشا چخونتِه به چاپ می‌رسید، بعدتر داستان‌های کوتاهِ زیادی نوشت که از جانب بسیاری از ناقدان به‌عنوان نمونه‌های عالی داستان کوتاه مورد استقبال و تحسین قرار گرفتند و امروزه همچنان مورد پژوهش و بررسی قرار می‌گیرند. حکایت سفر او، در قالبی شبیه خودزندگی‌نامه‌، با عنوان «اِستِپ»، که از نگاه یک کودک روایت می‌شود، در سال 1888 جایزه پوشکین را برایش به ارمغان آورد. آثار او الهام‌بخش بسیاری از نویسندگان و نمایش‌نامه‌نویسان معاصر، از جمله جورج برنارد شاو، جِیمز جویس، ریموند کاروِر، ارنست همینگوِی و ویرجینیا وُولف بوده است. نمایش‌نامه‌های او، بعد از آثار شکسپیر، بیش از هر نمایش‌نامه‌نویس دیگری با استقبال مخاطب عام مواجه شده‌اند. آنتونکه در یک خانواده طبقه متوسط و در روسیه پیش از انقلاب بزرگ شد، شدیدا دلبسته طبیعت بود، جسم و ذهنی قوی داشت، و مهربانی و شوخ‌طبعی در رفتارش موج می‌زد. خواهر و برادرها در مغازه پدرشان کار می‌کردند (که آن هم درحال‌حاضر به موزه‌ای بدل شده، با عنوان «مغازه چخوف») و آنتون به‌واسطه ملاقات با افراد مختلف در آن‌ مغازه خاطرات و ایده‌هایی را برای داستان‌های آینده‌اش گرد‌آوری می‌کرد. او اوقاتی را به تمرین موسیقی می‌گذراند، و در کنار آن با اشتیاق سیری‌ناپذیری کتاب می‌خواند، طوری‌ که هر روز بعدازظهر را در کتابخانه مرکزی شهر تاگانرُوگ سپری می‌کرد. آنتون برای سال‌های متمادی، تا هنگام مرگ خود، کتاب‌هایی را برای این کتابخانه می‌فرستاد تا به مجموعه‌‌ آن‌ اضافه شود. او در آنجا آثار ادبی و آثار کلاسیک یونان از قبیل آثار هومر، و میگل دِ سروانتس، ایوان گُنچارُوف، ویلیام شکسپیر، ایوان تورگنیِف، و کلبه عمو تُومِ هِریِت بیچِر اِستُو را خواند.

در حوالی سال 1867پایوِل با ورشکستگی مالی مواجه شد. او مغازه را تعطیل کرد، خانه و تمام اسباب و اثاثیه‌شان را حراج کرد و با خانواده به مسکو نقل‌ مکان کرد تا شروعی دوباره را تجربه کند. او در 1879 برای تحصیل پزشکی وارد دانشگاه مسکو شد. در 1884 فارغ‌التحصیل شد و در باقی عُمر خود به طبابت مشغول بود. «طبابت همسر قانونی من است و ادبیات معشوقم. وقتی از یکی خسته می‌شوم شب را با دیگری سَر می‌کنم» (نامه به آلکسی سووارین، 11 سپتامبر 1888). این سال‌های زندگی در حومه بار دیگر برای چخوف بدل به سال‌های پُرباری شد: او زمان مشخصی را به کار نوشتن اختصاص داد و زمانی را به معاشرت‌های اجتماعی؛ او با تعداد بی‌شماری از چهره‌های ادبی و هنریِ آن‌زمان، از جمله لئو تولستوی، آلکساندر ایوانِویچ کوپْرین و ماکسیم گورکی آشنا شد. در این دوره او داستان‌های زیادی نوشت و اولین نمایش‌نامه خود، «ایوانُف» (1887) را طی دو هفته به رشته تحریر درآورد. این دوره شدیدا به کار قوه تخیل او آمد و درعین‌حال به او کمک کرد بر کار نوشتن متمرکز شود. ولی او، گذشته از رفتار سرخوشانه و برون‌گرایش، از درد و فشار بیماری سل در رنج بود. بااین‌حال این بیماری هم مانع از سفر او به سراسر اروپا و روسیه نشد؛ از جمله سفری به جزیره ساخالین، برای تحقیق در باب تبعیدگاه تزار در آنجا، و شرایط ظالمانه‌ای که به 10هزار زندانی تحمیل شده بود. گزارش او از سفر به سیبری و تحقیق و سرشماریِ جامعِ سه‌ماهه‌ای در باب مردم این جزیره؛ کاری «که برای سه رساله دانشگاهی کفایت می‌کرد» با عنوان جزیره ساخالین در 1890 به چاپ رسید. آنتون در یکی از داستان‌های خود، در تبعید (1892)، به شکل دیگری از این تجربه الهام گرفت. او به‌دفعات، برای دیدار دوستان و نظارت بر اجرای نمایش‌نامه‌هایش، به مسکو و سنت‌پترزبورگ سفر کرد. مرگ برادرش، نیکولای که تحت مراقبت او بود و از بیماری سل از دنیا رفت، الهام‌بخش او در نگارش داستان بلند «سرگذشت ملال‌انگیز» (1889) بود.

در اواخر دهه 1880 چخوف مِلک ییلاقیِ شخصیِ خود را در ناحیه مِلیکاوا بنا کرد و بقیه افراد خانواده‌اش هم به او ملحق شدند. او هم‌زمان برای کمک به مردم آن نواحی در مقابله با شیوع وبا، در عین تشدید بیماری خود، به طبابت مشغول شد. خانه چخوف همیشه پر از بیمارانی بود که او بی‌اعتنا به بیماری خود آنها را می‌پذیرفت و در کنار آن نگارش نمایش‌نامه‌هایش را پیش می‌بُرد، که خیلی از آنها در سالن تئاتر هُنریِ مسکو به اجرا درآمد. چخوف، با تشدید بیماری خود، ناگزیر از سفر برای یافتن شرایط اقلیمی سالم‌تر بود؛ بااین‌‌حال او در نهایت پس از زندگی کوتاهی که با ازخودگذشتگی وقف دیگران شده بود، درحالی‌‌که در چشمه آب‌گرم منطقه کوهستانی جنگل سیاه، در ناحیه بادِن‌وایلِرِ آلمان اقامت داشت، در دوم ژولای 1904، در 44سالگی از دنیا رفت. او در گورستان نُووادیویچیِ مسکو، به خاک سپرده شد؛ گورستانی که بسیاری از مشاهیر روسیه از جمله سرگئی پِراکُوفیِفِ آهنگ‌ساز، ولادیمیر مایاکوفسکیِ شاعر، و نویسندگانی چون میخائیل بولگاکُف و نیکولای واسیلیویچ گُوگُول در آن به خاک سپرده شده‌اند.

منبع: شرق 

مقالۀ س. د. مِریمَن درباره چخوف و آثارش

مطالب بیشتر

  1. درنگی در نمایشنامه‌های آنتوان چخوف
  2. نقد مرغ دریایی چخوف
  3. نگاهی به نمایشنامۀ باغ آلبالو اثر چخوف
  4. نخستین داستان بلند آنتوان چخوف

مقالۀ س. د. مِریمَن درباره چخوف و آثارش

برترین‌ها