شعر امروز
من عاقبت از اینجا خواهم رفت…
من عاقبت از اینجا خواهم رفت…
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانهای که با شب میرفت
این فال را برای دلم دید
دیری است
مثل ستارهها چمدانم را
از شوق ماهیان و تنهایی خودم
پر کردهام ولی
مهلت نمیدهند که مثل کبوتری
در شرم صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم
اما
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانهای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید.
منبع
آینهای برای صداها
محمدرضا شفیعی کدکنی
نشر سخن
-
نویسندگان/ مترجمانِ ایران4 روز پیش
تجارب دکتر «نسرین شکیبیممتاز» از تدریس ادبیات فارسی در کشور ژاپن
-
کودک و نوجوان3 هفته پیش
پرهام طاهرخانی و «ناطور دشت» نوشتۀ سلینجر
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 هفته پیش
«پاییز فلوبر» نوشتۀ آلکساندر پوستل: مراسم تدفین و احیای نبوغ
-
گفتوگو1 ماه پیش
مناظرۀ دیدنی «اسلاوی ژیژک» و «جردن پترسون»
-
تحلیل داستان و نمایشنامه1 ماه پیش
نگاهی به کتاب «قرن من» نوشتۀ گونتر گراس
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
فلسفهای مهربانتر از موفقیت!
-
موسیقی بی کلام3 هفته پیش
دوستت دارم بیآنکه بخواهمت…
-
هر 3 روز یک کتاب3 هفته پیش
بریدهای از کتاب «شاهنامۀ فردوسی» نوشتۀ دکتر محمد دهقانی