مکاتب ادبی
مکتب رئالیسم ( قرن نوزدهم)
مکتب رئالیسم ( قرن نوزدهم)
مقدمه
در قرن نوزدهم رشد بورژوازی که از دورهی رمانتیسم شروع شده بود
به جایی رسید که کاملا جای اشرافیت را گرفت.
رئالیسم عصر اوج رماننویسی و حضیض شعر است
و مخصوصا رئالیستهای نخستین با شعر میانهی خوشی نداشتند.
بیانیهی رئالیسم را شانفلوری Champfleury منتشر کرد.
آنان معتقد بودند واقعیتی که در رمانتیسم مطرح میشود
سطحی و زودگذر است.
به نظر رئالیستهای آن دوره واقعیت همان شرح زندگی طبقات موثر
اجتماع یعنی بورژواهاست که در طی داستان به نمایش گذاشته میشود.
رئالیستها میکوشیدند در داستانهای خود زندگی افراد معمولی اجتماع را
به صورت واقعی یعنی همانطور که هست به تصویر بکشند به نحوی که خواننده
به حقیقت آن اذعان کند و لذا داستان به قول آنان جذاب و موثر باشد.
هرچند قهرمان داستان میتواند از هر طبقه و صنفی باشد، اما معمولا از طبقه
متوسط شهری یا کارگران انتخاب میشد.
اصول و قواعد رئالیسم
- تشریح جزئیات
- توجه به حوادث کوچک و برجسته کردن آن
- استفاده از راوی سوم شخص
- تیپسازی
نویسندگان معروف رئالیست
فرانسه: بالزاک، استاندال، فلوبر
انگلستان: جین استین، چارلز دیکنز، جورج الیوت، هنری جیمز،
برخی اشعار فلسفی و پر اندیشهی براونینگ را شعر رئالیستی خواندهاند.
آمریکا: جک لندن، والت ویتمن شاعر را برخی رئالیست دانستهاند. مارک تواین.
در تاریخ ادبیات آمریکا که مسألهی بازگشت به رئالیسم(از 1930 به بعد) مطرح است
که به آن نئورئالیسم میگویند.
از نویسندگان معروف این رئالیسم نو، ارنست همینگوی
جان استاین بک، ویلیام فاکنر و هرمان ملویل است.
روسیه: رئالیسم را در روسیه به سه نوع تقسیم کردهاند:
رئالیسم نخستین که مربوط به قبل از انقلاب و رئالیسم انتقادی و سوسیالیستی
که مربوط به بعد از انقلاب یعنی دورهی اتحاد جماهیر شوروی است.
ادبیات بعد از انقلاب روسیه، ادبیات ایدئولوژیک است.
استالین نویسندگان را مهندسان روح میخواند
و کسانی را که با انقلاب همراه نبودند از میان برداشت.
از هفتصد نویسنده که در اولین کنگرهی نویسندگان(1934م)
شرکت کرده بودند در دومین کنگره (1954) فقط پنجاه نفر آزاد
یا زنده بودند که توانستند شرکت کنند.
-
رئالیسم نخستین: که این دوره را دورهی عظمت ادبیات روسیه میدانند: گوگول، داستایوفسکی، تورگنیف، تولستوی، چخوف، استرووسکی(درتئاتر)
- رئالیسم انتقادی: رمانهای ماگسیم گورگی
- رئالیسم سوسیالیستی: که در دهه 1930 مرسوم شد. دولت اتحاد جماهیر شوروی در سال 1932 رئالیسم سوسیالیستی را آیین رسمی نویسندگان اعلام کرد. البته طراح واقعی آن ماکسیم گورگی (صاحب رمان مادر) بود. ماکسیم گورگی، شولوخف (نویسندهی دُن آرام)، ژدانف، سولژنتسین به این شیوه داستان نوشتند. به نظر منتقدان مارکسیست که این اصطلاح را مرسوم کردند رمان عرصهی مبارزات بین طبقات اقتصادی است. رئالیسم سوسیالیستی به سرعت شیوهی رایج رماننویسی در اتحاد جماهیر شوروی شد. در این نوع رمانها از ستم سرمایهداران بورژوا، فضیلت طبقهی پرولتاریا و خوشبختی آنان تحت حکومت سوسیالیستی شوروی سخن میرود. اساس کار است و هنر باید نیروی خلاق کار را نشان دهد. کار و هنر باهم مناسبات اجتماعی را تنظیم میکند.
رئالیسم و رمانتیسم
رئالیسم | رمانتیسم |
توجه به اجتماع معاصر | توجه به گذشته و قرون وسطی |
تیپسازی | توجه به فرد (یعنی من) |
توجه به واقعیت | توجه به تخیل |
نثر مهم است نه شعر | شعر مهم است |
برونگرایی | درونگرایی |
افراد عادی قهرمان اثرند | افراد خاصی که بنحو خاصی جلبنظر میکنند قهرمانهای داستانند. |
موضوع اثر هرچیزی میتواند باشد | موضوع معمولا عاشقی و عاطفی است |
توجه به تاریخ و جامعه | توجه به الهام |
رئالیسم برپایهی ماتریالیسم است | رمانتیسم بر پایهی ایدهآلیسم است. |
توجه به جزئیات | توجه به توصیف |
نمونهی یک داستان رئالیستی در ادبیات ایران:
سگ ولگرد از صادق هدایت
صادق هدایت که در فرانسه زندگی کرده بود و عشق فرنگیان به سگ را دیده بود
از رفتار وحشیانهی مردم با سگ در ایران هفتاد، هشتاد سال پیش آزرده است.
از سویی آن قساوتها را برجسته میکند (ناتورالیسم) و از سوی دیگر تمام جزئیات حالات
در رفتار سگ را شرح میدهد(رئالیسم)
او بین دنیای پات و دنیای آدمهای تنها شباهت عجیبی میبیند،
پات هم همان احساسات آدمیان را دارد. مخصوصا نگاه او، همان نگاه آدمیان است.
پات به سبب بیوفایی نبود که گریخته بود، غریزهی جنسی او را به سوی سگ دیگری برده بود.
( در ناتورالیسم چرایی معمولا حول و حوش غربزه و وراثت و محیط است)
و همین او را آواره و سرگردان کرد. نویسنده با پات همدردی صادقانه دارد که سخت تأثیرگذار است.
نثر نویسنده همان نثر مرسوم و متداول زمان خود اوست (رئالیسم) که مبتنی بر فارسی بینابین
زبان محاوره و ادبی است.
آنچه در این داستان جلب نظر میکند همسان پنداری سگ با آدمی است:
« دوچشم با هوش آدمی در پوزهی پشمالود او میدرخشید. در ته چشمهای او
یک روح انسانی دیده میشد.» « نه تنها تشابه بین چشمهای او و انسان وجود داشت
بلکه یک نوع تساوی دیده میشد. علاوه بر مسألهی چشم، پات احساسات و خصوصیات
آدمیان را دارد مثلا خودش را مقصر میداند که بیاجازه وارد ملک دیگران شده است.
آن چه جالب است اینکه زندگی او یک حالت پارالل با زندگی آدمیان بدبخت دارد، کسی که
از یک وضع خوب به وضع بدی افتاده است و لذا با آنکه همیشه گرسنه است و کتک میخورد،
حس میکند که بیش از هرچیز دیگری نیاز به نوازش و محبت دارد.
حس سمپاتی به قهرمان داستان که از مشخصات رئالیسم است محسوس است،
نویسنده پات را مثل بچهای میبیند که مدام توسری خورده و فحش شنیده است.
این داستان به لحاظ شرح جزئیات و توضیح واقعیات و حس همدردی نویسنده، جنبهی
رئالیستی دارد اما از آنجا که عامل تغییر سرنوشت پات را غریزهی جنسی ذکر میکند
یعنی امری فطری که از اختیار سگ بیرون است و نیز به لحاظ نشان دادن زشتیهای جامعه
(مثلا کتک زدن سگ) جنبهی ناتورالیستی دارد.
داستان سگ ولگرد از آنجا که وارد روح و روان سگ میشود و احساسات و عواطف او را
توضیح میدهد شبیه به داستانهای روانی است. اما بااینهمه جنبهی رئالیسم در آن
قویتر از گرایشهای دیگر است.
هدایت خودآگاه و ناخودآگاه نسبت به طبقات فرودست اظهار بدبینی میکند و لذا
پندارها و کردارهای ایشان را_ از جمله اذیت و آزار سگ که نجس است را_ موجه نمیداند.
پات فکر میکند که صاحب قبلی و دور و بریهای او ( که از طبقات بالای اجتماع بودند)
از این آدمیان میدان ورامین درک و فهم و انصاف بیشتری داشتهاند.
منبع
مکتبهای ادبی
دکتر سیروس شمیسا
نشر قطره
چاپ اول
خلاصهای از صفحات
77-96
مطالب مرتبط
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 ماه پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
کارگردانان جهان1 ماه پیش
باید خشم را بشناسی بیآنکه اسیرش شوی
-
نامههای خواندنی1 ماه پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند
-
پیرامونِ ادبیات کلاسیک3 هفته پیش
از «حکیم عمر خیام» چه میدانیم؟