تحلیل شعر
دکتر سیروس شمیسا: تأملی در شعر هدیه سرودۀ فروغ فرخزاد
دکتر سیروس شمیسا: تأملی در شعر هدیه سرودۀ فروغ فرخزاد
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانۀ من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچۀ خوشبخت بنگرم
هدیه
یکی از زیباترین اشعار کوتاه ادبیات معاصر فارسی است (مثل شعر «پرنده مردنی ست»). شاید یکی از مهمترین عوامل تأثیر آن همین ایجاز و کوتاهی بجای آن باشد. چون مضمونی است که قاعدتاً شاعران آن را طول و تفصیل میدهند و خواننده اصلاً انتظار ندارد که شاعر چنین احساس عمیقی را به همین کوتاهی تمام کند، آری: خیرُ الکلامِ ماقَلَّ و دَلَّ. و جالب است که در چنین ساخت مختصری سه بار «نهایت» را تکرار کرده و دو بار از نهایت شب حرف زده است. وزن شعر مجتث است: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن که برای گفتگوی آرام و نجوا و دردل مناسب است، وزنی است آرام و بدون تحرک (در مفاعلن یک هجای کوتاه و بلند تکرار میشود و در فعلاتن دو هجای کوتاه و دو بلند، یعنی هجاها تعادل کامل دارند).
در این شعر هم از موتیف شب استفاده شده است که با توجه به قرینۀ تکرار میتواند سمبل تنهایی و انزوا و قطع ارتباط باشد و این معنی چه بخواهیم و چه نخواهیم ما را به زندگی خود فروغ که زنی تنها بود میبرد. میگوید اگر به خانۀ من آمدی زیرا انتظار بر این است که هیچکس به خانۀ او نیاید. آرزوی او این است که اگر مهربانی به خانۀ او آمد برای او چراغ و روشنایی هدیه بیاورد، یعنی نوری که در آن بتوان اجتماع آدمها را دید و از تنهایی رَست و یک دریچه برای او بیاورد (هنجارگریزی: دریچه آوردن) که بتوان از آن ازدحام مردمان خوشبخت ساده را در کوچه نگریست. زنانی که دم درها با هم پچ پچ میکنند و کودکانشان دور و برشان میپلکند. مردمی که میروند و میآیند و برای منزل خرید میکنند.
این آرزو یعنی داشتن یک زندگی ساده و طبیعی را در برخی دیگر از شعرهای او از جمله در «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» و «وهم سبز» هم میبینیم. در این شعر هم مانند اکثر شعرهای او سادگی و صداقت در بیان احساس، مهمترین عنصر تأثیر (بلاغت) است. در این شعر علاوه بر زندگی خود فروغ، زندگی بسیاری از زنان ایران که تحت شرایط اجتماعی منزوی و تنها شدهاند به خوبی در کمال ایجاز به تصویر کشیده شده است.
بند دوّم این شعر حکم امثال سائره را یافته است. محمدعلی بهمنی غزلپرداز خوب معاصر در ایهام تناسبی لطیف که بین «فروغ» و «چراغ» ایجاد کرده به این شعر چنین اشاره میکند:
شبهای شعرخوانی من بیفروغ نیست اما تو با چراغ بیا تا ببینیم
منبع
راهنمای ادبیات معاصر
سیروس شمیسا
نشر میترا
چاپ دوم
صص 282_283
مطالب بیشتر
2. دکتر شمیسا: قضاوت دربارۀ سهراب سپهری
3. دکتر شمیسا: تحلیل شعر مسافر سهراب سپهری
4. درنگی در شعر ققنوس سرودۀ نیما یوشیج
6. گفتوگو با ابراهیم گلستان دربارۀ فروغ
7. فروغ به روایت فریدون فرخزاد
8. نقد آخر شاهنامه فروغ فرخزاد
9. نقد فروغ بر شعر نگاه کن شاملو
10. متن کامل گفتگوی دکتر حسن هنرمندی با فروغ
دکتر سیروس شمیسا: تأملی در شعر هدیه سرودۀ فروغ فرخزاد
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند