شاعران جهان
فردریش هولدرلین: شاعری در میان فلاسفه
فردریش هولدرلین: شاعری در میان فلاسفه
شاعر، جستوجوگر آشیانه تفکر
فردریش هولدرلین، شاعر برجسته آلمانی در سال ۱۷۷۰ متولد شد و به همراه هگل و شلینگ در توبینگن درس خواند. فضای زندگی و اشعار او به گونهای بود که هایدگر در پایان جنگ جهانی دوم تفسیرهایی از اشعار هولدرلین ارائه کرد. او را «شاعرترین شاعران» خواند و از هومر، شکسپیر و دانته برتر دانست و گفت: «هولدرلین شاعری است که در این زمانهی نیاز در روشنگاه بودن قرار گرفته است». به رغم آنکه شاعران و نویسندگان بسیاری از او تاثیر گرفتند. اما دوره شاعری هولدرلین کوتاه و گرانسنگ بود او پس از چندی به وادی سکوت و جنون کشیده شد که این حالت تا پایان عمر باقی ماند.
با هم چکیدهای از نظرات دکتر کریم مجتهدی را دربارۀ جایگاه این شاعر اهل فلسفه از نظر میگذرانیم.
هولدرلین فرزند قرن روشنگری
دکتر کریم مجتهدی معتقد است که ارزش اشعار هولدرلین را تنها در زبان مادری او میتوان دریافت. هولدرلین در قرن روشنگری به دنیا آمد، قرنی که غرب به نهایت قدرت و اوج رسید و دیگر نمیشد اصل علم را زیر سوال برد. قرن هجدهم متعلق به نویسندگان دایرهالمعارف است که درصدد بسط دادن علم در زمینههای گوناگوناند. اواخر این قرن واکنش شدیدی علیه منورالفکری نوع قرن هجدهمی آغاز میشود. این عکسالعمل در آلمان و در میان شعرا شدیدتر از فرانسه و انگلستان بود. هرچند ژان ژاک روسوی فرانسوی نخستین کسی است که مضار پیشرفت سریع صنعتی را در غرب افشا کرد و نشان داد انسان غربی، به رغم اتحاد در قدرت صنعت و علم در مسیر انحطاط افتاده و فطرت اصلیاش را از دست میدهد اما این مساله در فرانسه انعکاسی نمییابد و انعکاس آن در آلمان بیشتر از فرانسه است. سه جریان مهم و تاثیرگذار در اروپای قرن هجدهم رخ میدهد: نخست انقلاب صنعتی انگلستان است که در افکار و نظریات آدام اسمیت تبلور مییابد. دوم، انقلاب اجتماعی و سیاسی فرانسه است که در ۱۷۸۹ شروع میشود و تا کودتای ناپلئون طول میکشد و در کشورهای دیگر هم انعکاس مییابد. سوم، نهضت فرهنگی آلمان است که نه حالت انقلاب صنعتی انگلستان را دارد و نه انقلاب سیاسی ـ اجتماعی فرانسه را. اما یک نوع نهضت فرهنگی است که آن را اصطلاحا «طوفان روحی» مینامند. در این دوره گویی دفعتا تمام استعدادهای جوان در آلمان به منصه ظهور میرسد و نوعی نهضت همهجانبه در تئاتر و شعر ایجاد میشود که نویددهنده روزگار جدیدی است. در این نهضت تنها در ادبیات باقی نمیماند و به رفتار مردم، نحوهی لباس پوشیدن آنها، موسیقی، معماری و هنرهای دیگر هم تسری مییابد. این نهضت خاص فرهنگی آلمان به نوعی واکنش در برابر فرانسویهاست. اگر فریدریک دوم در دستگاه درباریاش به زبان فرانسه صحبت میکرده است. «هردر» ادعا میکند که زبان فرانسه مصنوعی، درباری و مجلسی است و زبان آلمانی ریشه در طبیعت دارد و روح طبیعت را نشان میدهد و رابطه انسان را با عناصر طبیعت، نبات، حیوان، جنگلها و رودخانهها بروز میدهد.
فردریش هولدرلین: شاعری در میان فلاسفه
معنای شعر در سنت آلمانی
معنای شعر در آلمان با سنتهای فرانسوی و انگلیسی تفاوت دارد. یک لغت در زبان آلمانی کاربرد بسیار وسیعتری از زبانهای دیگر دارد. در زبان یونانی به شعر پوئتیکا میگویند که این لغت در یونانی بر صنعت دلالت دارد و شاعر چیزی را با شعرش میسازد. در دوره رمانتیک، صنعت الزاما وزن و قافیه نیست. شاعر صنعتگر است و چیزی را میسازد. زبان با مفاهیم فرق دارد و منطوقها مطرحاند نه الزاما مفهوم. لازم نیست یک لغت در شعر، دلالت بر یک مفهوم دقیق و معینی بکند. شاید خود آن لفظ تنها به صورت صوتی مطرح باشد. شعر خصوصا در آلمان، عین موسیقی است. هولدرلین نیز اهل موسیقی بوده و در آخر عمر برای سرودن شعر پیانو مینواخته است. دوره او دوره بتهوون است و رمانتیسم اصلی آلمانی در موسیقی آن بروز کرده است.
شاعری میان فلاسفه
شخصا به این اعتقاد ندارم که فلاسفه شاعرند یا شعرا فیلسوفاند اما هولدرلین با شلینگ و هگل همکلاس و همدرس بوده است و پنج سال با هم در شبانهروزی زندگی کردهاند. وقتی خبر انقلاب کبیر فرانسه به آلمان میرسد هگل، شلینگ و هولدرلین در حیاط مدرسهای که درس میخواندند، درختی را به نام «درخت آزادی» کاشتند. اگر در میان فلاسفه آلمان در آن دوره کسی باشد که به رمانتیکهای آلمانی نزدیک باشد، شلینگ است. شلینگ، فیلسوف ـ شاعر است و از حیث زندگی، گرایش فکری و ارتباط خیلی به هولدرلین نزدیک است. حتا اگر حمل بر افراطگویی نشود منبع فکر هگل و شلینگ، هولدرلین است. فکر اصلی از آن هولدرلین است و هگل و شلینگ آن را به صورت فلسفه طبیعت و فلسفه تاریخ و حقوق یا علوم سیاسی بیان کردهاند. هولدرلین تمام مظاهر فرهنگ یونان را به خوبی میشناخته است. اشعاری به سبک شعرای یونان دارد و حتا تلفظ یونانی را در آلمانی تقلید کرده است. او در جستوجوی مثل افلاطونی است و میخواهد آنها را زنده کند. او کانت را خوب میشناخت و بر سر کلاس فیخته حاضر میشد گرچه بر این باور بود که فیخته رابطه انسان را با طبیعت قطع میکند. با اینکه هولدرلین افکار شعرای آلمانی و معاصران خود را خوب میشناخت اما فیلسوف به معنای متداول نیست بلکه شاعری است در میان فلاسفه. شعر برای هولدرلین مابعد و ماقبل فلسفه است و هیچ وقت بر فلسفه منطبق نمیشود.
فردریش هولدرلین: شاعری در میان فلاسفه
اشعار انضمامی هولدرلین
هولدرلین فرزند خانوادهای مذهبی بود و تا پایان عمر به امر قدسی اعتقاد داشت و آنچه شعرش را زیبا میکند نوعی توجه دادن به امر قدسی است. درباره روزهای آخر زندگی او مطالب بسیاری نوشتهاند اما به نظر میرسد جنون با نبوغ رابطهای ندارد چون تمام شعرهای ارزشمند هولدرلین به پیش از حالت جنون او بازمیگردند. جنون شاید پیش از آنکه رخ دهد، سازنده باشد اما وقتی میآید دیگر سازنده نیست و شاعر فقط در توهمات است و نمیتواند به کار اصلیاش بپردازد. هولدرلین با وجود بیماریها و افسردگیهایش، شعف را با شعرش به دیگران هدیه میکند. شعرش سرود زندگی است. آنچه در اشعارش هولدرلین اهمیت دارد و شاید به همین دلیل نمیتوان آن را ترجمه کرد این است که در آن روح زبان مطرح است و از طریق روح زبان، روح قوم آلمانی مطرح میشود که میخواهد خود را نزدیک طبیعت حس کند. در دوره معاصر نقاشی از تصویری به انتزاعی متمایل است اما در موسیقی عکس این مساله روی داده و هرچه به دوران معاصر نزدیک میشویم، موسیقیهای کلاسیک از حالت انتزاعی به انضمامی نزدیکتر میشوند. شعر هولدرلین هم یک شعر انضمامی و ملموس است و سعی میکند آن را به واقعیت روزمره نزدیکتر کند.
شعر خانه وجود است
یکی از کسانی که شعر هولدرلین را به سبک خودش تفسیر کرده است و او را شاعری دانسته که به ذات شعر پی برده و آن را در آثار خودش متبلور کرده، هایدگر است. به نظر هایدگر زبان محل عبور وجود است. یعنی از طریق زبان به وجود اشاره میکنیم و در اینجا انسان شبان و پاسدار وجود است و غیر از انسان هیچ موجود دیگری در جهان راجع به مساله هستی و نیستی تامل نمیکند. انسان از مساله وجود پاسداری میکند و شعر خانه وجود است و شاعر حافظ خانه وجود است. با اینکه هولدرلین فیلسوف نیست اما شعرش طوری است که هایدگر توصیف و تفسیر میکند و نحوهای از بیان هستیشناسی است. از دید او با شعر آن انکشاف و اختفای وجود بروز مییابد. اگر شاعر فیلسوف نیست، به این معنا نیست که شاعر متفکر هم نیست. شاعر آشیانه تفکر را جستوجو میکند. از نظر هایدگر شعر معنای ناگفته و مستقیمی است که نباید آن را معنی کرد.
منبع bookcity.org
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…