نوبلخوانی
نگاهی به کتاب خیابان بوتیکهای خاموش نوشتۀ پاتریک مودیانو
نگاهی به کتاب خیابان بوتیکهای خاموش نوشتۀ پاتریک مودیانو
خیابان بوتیکهای خاموش مهمترین اثر پاتریک مودیانو و برنده جایزه بزرگ گنکور 1978 است. مردی که به عنوان دستیار یک کارآگاه کار میکند در حقیقت مردی است که سالها پیش حافظه خود را از دست داده و کارآگاه مدارک قلابی برایش پیدا کرده است؛ او اکنون میخواهد به دنبال گذشتهاش بگردد و متوجه شود که بوده و چرا سرنوشتش چنین شده است.
در این رمان 47 فصلی گاه خواننده با فصلهایی روبرو میشود که تنها دربرگیرنده یک خط داستانی است؛ خطی که بازگوکننده یک آدرس در پاریس است. در طول داستان، مردی که به دنبال هویت فراموش شده خود، میگردد، با افراد بسیاری ملاقات میکند و با به دست آوردن عکس، نام یک فرد، کتاب … از سوی هر یک از این افراد به بازیابی هویت خویش میپردازد. او به تدریج به نام واقعی خود پی میبرد و کم کم خاطراتی از گذشته در ذهنش زنده میشود و…
این رمان، داستانی از جست وجوی حقیقت و گذشته کارآگاهی حافظه باخته است که همانند همه شخصیتهای ضدقهرمان داستانهای مودیانو، سهمی از گذشته دارد که کمی به امروز آغشته است. جی ام جی لوکلزیو، برنده نوبل ادبی 2008، میگوید: «پاتریک مودیانو یکی از بهترین و خلاقترین نویسندگان زنده ی فرانسه است که بیشک تأثیر بسزایی بر نویسندگان جوان گذاشته است.”
نگاهی به کتاب خیابان بوتیکهای خاموش نوشتۀ پاتریک مودیانو
درباره پاتریک مودیانو:
نزدیک به نیمی از عمر، پاتریک مودیانوی 65 ساله «متولد سی ام ژوئن 1945» عنوان محبوبترین نویسنده صاحب سبک و آوانگارد معاصر فرانسه و بیتردید اروپا را به دنبال میکشد. او پایهگذار روایت رمان از زبان چند راوی است، سبکی که پیشترها، آن را تنها در برخی آثار ویلیام فاکنر میتوان دید.
از این رو مودیانو هم زمان با فراروی از روایت کلاسیک داستان، به شیوهای چنان نوین دست یافته است که حتی اشیاء هم گویی وجوه انسانی به خود می گیرند. چرا که در دنیای او هیچ چیز دورانداختنی نیست و بیاهمیتترین چیزها در برابر مهم ترین رویدادهای زندگی ارزش عاطفی عجیب و تأثیرگذاری به خواننده منتقل میکند. در جهان این نویسنده، به ویژه رمان پیش رو، نوستالژی فراگیر گذشته حرف اول را میزند.
معرفی کتاب خیابان بوتیکهای خاموش:
در کتابی که در دست دارید، تمامی شخصیت های کارآگاهی، با انگاره هایی شاعرانه به پیرامون خود مینگرند، میاندیشند و دیالوگ برقرار میکنند. بیجهت نیست که این کتاب تمامی آرای داوران آکادمی گنکور را به خود اختصاص داد و از آن پس، طلیعه هر اثر جدید او مهمترین رویداد ادبی سال در پاریس و ممالک فرانسوی زبان دنیا است.
او به کمک نیروی شگرف و ساده روایت، مخاطب را از صفحه اول با پرسه زنیهای شخصیتهای ضد قهرمانانه داستان خود در قلب عروس پیر و زیبای شهرهای جهان با ذکر اسامی خیابانها، کوچهها، میادین، ایستگاه ها و متروها همراه میکند. جملهها از دقت بسیار بالایی برخوردارند، عاری از پیچیدگی زبانی، دقیق و به حدی روان که مانند لغزیدن آرام راوی در جای جای پاریس، روی کاغذ میلغزند و در گوشهای حساس از احساس خواننده مینشینند.
برشهایی از کتاب خیابان بوتیکهای خاموش:
«من هیچم. هیچ، جز نیم رخ رنگ پریده ای در تراس یک کافه غروب زده. منتظر بودم تا باران بند بیاید، رگبار لحظه ای آغاز شده بود که اوت از پیشم میرفت. چند ساعتی پیش تر بود که من و اوت برای آخرین بار یکدیگر را در آژانس میدیدیم. اوت همچنان پالتو پوشیده پشتِ دفتر پت و پهنش، این فکر را در سر آدم می انداخت که میخواهد هرچه زودتر فلنگ را بندد. من مقابل او، روی صندلی چرمی ویژه مشتریها نشسته بودم. نور شدیدی که از آباژور شیری رنگ پخش می شد چشمم را میزد.
یک پرونده روی میز ولو شده بود. لابد مال آن مرد سبزه صورت پفی و کوتاه قدی که مأموریت تعقیب همسرش را به ما واگذار کرده بود. زنی که بعدازظهرها به مرد سبزه کوتاه قد و صورت پفی دیگری، در یک هتل مبله خیابان ویتال، مجاور خیابان “پل دومر” میپیوست. اوت متفکرانه ریش فلفل نمکیاش را که با وجود کوتاهی، چهره اش را پوشانده بود میخاراند و نوازش میکرد. چشمان درشت و روشن او در وهم و خیال گم شده بود.
این دفاتر و سالنامهها به حق گران بهاترین دارایی موثر و به دردخورِ دفتر را تشکیل میداد، چرا که در صفحاتشان شرح موجودات و اشیاء و آن همه هستی و زندگیهای ناپدید شده که تنها خود شاهدش بودند ثبت شده بود.»
«و اما، به گمان حتم، دنیز و من برای اولین بار یکدیگر را در بارِ این هتل دیده بودیم. من همراه مردی که در عکسها دیده میشد، این فردی هووارد دولوز، دوست ایام بچگی و هم چنین جی اورلو بودم. به من گفته بود که منتظر دوستش، دختر جوانی که تازه با هم آشنا شده بودند. چهرهاش از همان لحظه که آمد و خرامان به طرف ما گام بر می داشت تکانم داده بود.
چهرهای که با وجود حالت آسیایی، تقریبا بلوند و بور بود؛ چشمانش بسیار روشن اما بادامی و گونهها برجسته. کلاه کوچکی که آدم را یاد کلاه شکارچیان کوهستانی آلپ میانداخت روی موهای نسبتا کوتاهش. فردی و جی اورلو از ما خواستند لحظهای منتظر آنها بمانیم و به اتاق خودشان رفتند. ما روبه روی هم مانده بودیم. او لبخند میزد. حرفی نمیزدیم. چشمانش پریده فام بود و هرازگاه انگار گذر آذرخشی سبز درونشان پرتو میافکند.»
نقد و بررسی کتاب:
نثر مودیانو نقطه قوت نویسندگی او است. او به کمک نیروی شگرف و ساده روایت، مخاطب را از صفحه اول با پرسه زنی های شخصیت های ضدقهرمانان داستان خود در قلب پاریس، عروس پیر و زیبای شهرهای جهان، با ذکر اسامی خیابانها، کوچهها، میادین، ایستگاهها و متروها همراه می کند. در نوشتههای او، جملهها از دقت بسیار بالایی برخوردارند، عاری از پیچیدگی زبانی، دقیق و به حدی روان که مانند لغزیدن آرام راوی در جای جای پاریس، روی خط میلغزند و در گوشهای حساس از احساس خواننده مینشینند.
دنیای مودیانو ساده، معمولی، خطرناک و به طرز وحشتناکی اندوه بار است، چیزی میان رمانتیسم مطلق و رمانهای پرتعلیق پلیسی، انگار شیوهای خاص و بس شیوا بین فیتزجرالد و آگاتا کریستی، دنیایی آکنده از راز، ابهام و همزمان، واقعیت محض… طعمی از گذشته، اما آغشته به بو و عطر امروز. ازاین رو، همه، خوانندگان همواره رو به افزون مودیانو، به این درک میرسند که تمام قصه او بر اساس همان پرسهزنی و شبگردیها است؛ مهم رفتن است نه رسیدن به چیزی. تا آخر کتاب به دنبال او میروید، اما از آن رویداد که منتظرش هستید، خبری نیست… عجیبتر این که از این نبود، خوشحالاید و بی نهایت راضی!
اصغر نوری در مقالهای مینویسد:
نثر مودیانو، مهمترین قوت کار نویسندگی اوست. او به کمک این نثر، مخاطب را از همان صفحه ی اول با پرسه زدنهای شخصیت داستان همراه می کند. مخاطب بنا به عادت، انتظار دارد در پیچ یکی از این خیابانها که راوی بی وقفه ازشان میگذرد یا توی یکی از این کافهها و رستورانهایی که او درشان توقف میکند، اتفاقی بیفتد یا حادثهای از گذشته بازگو شود؛ اما این انتظار تا صفحهی آخر کتاب برآورده نمیشود. تمام پرسه زدنهای راوی، تمام مکانهایی که با جزئیات توصیف میشوند، فقط طعمی از گذشته را بر زبان مان میآورند، طعمی از گذشته که به بویی از امروز آغشته است. در صفحهی آخر تمام رمانهای مودیانو متوجه میشویم که تمام رمان همان پرسه زدنها بوده است؛ مهم رفتن بوده نه رسیدن به چیزی. مودیانو جزو معدود نویسندگان دنیاست که بلد است با داستانهایی از این دست، مخاطبش را تا آخر کتاب با خود بکشاند و طعم لذتی را به او بچشاند که کمتر جایی میتواند آن را تجربه کند: لذت خواندن!
اطلاعات کلی کتاب:
خیابان بوتیکهای خاموش
نویسنده: پاتریک مودیانو
مترجم: ساسان تبسمی
ناشر: افراز
تعداد صفحات: 248
منبع yarketab
نگاهی به کتاب خیابان بوتیکهای خاموش نوشتۀ پاتریک مودیانو
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
تحلیل نقاشی1 ماه پیش
تغییرات سبکی و سیر تکاملی آثار پابلو پیکاسو
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…