با ما همراه باشید

حافظ‌خوانی

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد…

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد...

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد…

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد

زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

 

آن همه ناز و تنعّم که خزان می‌فرمود

عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

 

شکر ایزد که به اقبال کله گوشۀ گُل

نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد

 

صبح امید که بُد معتکف پرده غیب

گو برون آی که کار شب تار آخر شد

 

آن پریشانی شب‌های دراز و غم دل

همه در سایۀ گیسوی نگار آخر شد

 

باورم نیست ز بد عهدی ایّام هنوز

قصۀ غصه که در دولت یار آخر شد

 

ساقیا لطف نمودی قدحت پُر مِی باد

که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد

 

در شمار ار چه نیاورد کسی حافظ را

شکر کان محنت بی‌حدّ و شمار آخر شد

 

شادروان غنی احتمال می‌دهد که این غزل ناظر به سرآمدن حکومت پر جور و تعدی امیر پیرحسین در شیراز و غلبه یافتن شاه شیخ ابواسحاق بر اوست. و می‌نویسد: « اگر فرض اینکه این غزل ناظر به حوادث هفتصد و چهل و سه یعنی تدبیر امیر شیخ ابواسحاق در اتحاد با امیر اشرف چوپانی و ترغیب او به فتح فارس و متواری کردن امیر پیر حسین و بالاخره راندن امیر اشرف از دروازۀ شیراز و غلبه بر شهر است، صحیح باشد پس مقصود از «ناز و تنعم خزان»، «نخوت باد دی»، «شوکت خار»، «شب تار»، «تشویش خمار»، «محنت بی‌حد و شمار»، اخلاق و اعمال و وضعیت زندگی مردم شیراز و بالاخره از میان رفتن اوست. و اشارت «باد بهار»، «اقبال کله گوشۀ گل»، «نگار»، «یار»، «ساقیا» ناظر به امیر جمال الدین شاه شیخ ابواسحاق اینجوست.» (تاریخ عصر حافظ، ص 48)

اگر این اشارۀ شادروان غنی، که محتمل الصدق است، نبود سراپای غزل شکر و شادی عارفانه‌ای را نشان می‌داد. بعضی نسخه‌ها (قدسی و انجوی) قبل از بیت پایانی این غزل، این بیت درخشان را دارند:

بعد ازین نور به آفاق دهم از دل خویش

که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد

ولی قزوینی و خانلری_ و نسخه بدل‌هایش_ سودی، عیوضی_بهروز، جلالی نائینی_ نذیر احمد و پژمان آن را ندارند.

_ گذشتن اختر: 

گذشتن اختر یا اختر گذشتن در فرهنگ‌های فارسی مضبوط نیست، مگر به صورت گذرا یا در ذیل مدخل «مرغ آمین». شادروان غنی در این باب می‌نویسد: « خاقانی در رباعی‌ای می‌گوید (دیوان، ص 916، چاپ تهران):

من دست به شاخ مه مثالی زده‌ام

دل دادم و پس صلای مالی زده‌ام

او خود نپذیرد دل و مالم اما

اختر بگذشته است و فالی زده‌ام

[ در طبع مصحح دکتر سجادی: اختر بگذشتن است و فالی زده‌ام، ص 727]

یعنی در آن وقتی که اختر (یعنی ستارۀ طالع یا ستارۀ مساعد) از نصف النهار یا یکی از درجات منطقه البروج، مثلا درجۀ طالع شخص مفروض عبور کرد، زیرا در آن وقت است که انسان هر خواهش یا دعائی بکند  یا فالی بزند برآورده می‌شود.» (حواشی غنی، ص 268)

لغت‌نامۀ دهخدا مرغ آمین در راه بودن را برابر با اختر گذشتن می‌داند (لغت‌نامه، ذیل «مرغ آمین»). نظامی گوید:

بسی فال از سر بازیچه برخاست

چو اختر می‌گذشت آن فال شد راست (شیرین و خسرو، ص 147)

 

_شوکت خار:

مفتون امینی شاعر معاصر می‌گفت بین «شوکت» و «خار» ایهام تناسب هست. چه یکی از معانی شوکت [= الشوکه] در عربی خار است (نیز منتهی الارب)

 

_قصۀ غصه:

این دو کلمه هماوائی و هم‌حروفی دارد. این تعبیر و ترکیب به صورت کلیشه از دیرباز در شعر فارسی به کار رفته است.  گاه نیز در یک بیت جدا از هم آمده: انوری گوید:

قصه کوتاه کنم غصه بپردازم به

تا نجاتی بودم باشد از این گُرم و گداز (دیوان، ص260)

 

_لطف نمودن: 

از آنجا که حافظ در موارد دیگر به جای لطف نمودن، لطف کردن به کار برده است:

_ لطف کردی سایه‌ای بر آفتاب انداختی

_ خیالش لطف‌های بی‌کران کرد

_ لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم

_ آن لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت

لذا می‌توان استنباط کرد که «لطف نمودن» برابرست با «لطف کردن». یعنی حافظ «نمودن» را به جای «کردن» به کار برده است.

منبع

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد...

حافظ‌نامه

بهاالدین خرمشاهی

ج 1

چاپ هفدهم

انتشارات علمی و فرهنگی

صص 639-637

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد…

مطالب بیشتر

  1. غزلی معروف که در مدح پیامبر نیست
  2. شرح دومین غزل دیوان حافظ
  3. دکتر مرتضوی: دلایل محبوبیت حافظ
  4. بررسی یک بیت جنجالی از حافظ
  5. مبحث عشق از کتاب از کوچۀ رندان نوشته استاد زرینکوب
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها