تحلیل داستان و نمایشنامه
شاعرانگی در داستانهای بیژن نجدی
شاعرانگی در داستانهای بیژن نجدی
بیژن نجدی (1376-1320) از نویسندگانی است که از عناصر شاعرانه در داستان های خود استفاده می کرد، به حدی که داستان های او را می توان داستان های شاعرانه دانست. معمولا تلاش در زمینه در آمیختن شعر و داستان موفق نبوده ولی در این مورد بجا افتاده است. استفاده نجدی از عناصر شاعرانه سنجیده است و به خوبی توازن آن با عناصر داستان حفظ شده است.
منقدان عناصر شعر را در چهار گروه عمده دسته بندی کرده اند که عبارتند از: 1- عاطفه 2- تخیل 3- زبان و اسلوب بیان 4- موسیقی.
از بین این چهار عنصر موسیقی به دلیل این که جنبه شعری آن بیشتر است و نجدی هم چندان در پی استفاده از آن در داستانهایش نیست، کنار گذاشته شده و سه عنصر اولیه در داستان های نجدی مورد بررسی قرار گرفته است.
کلید واژهها: داستاننویسی، داستان معاصر ایران، داستان شاعرانه، بیژن نجدی.
یکی از خصوصیات عمدۀ داستاننویسی دهههای شصت و هفتاد در ایران، تلاش برای یافتن راههای تازه و گشودن دریچههای تازه به جهان داستان است. در بین تلاشهای انجام شده در بین داستاننویسان این دو دهه کارهای اندک بیژن نجدی جایگاه خاصی دارند. نجدی داستاننویسی است که در عرضۀ کارهای اندک خود وسواس بسیار به خرج داد. در زمان حیاتش تنها به چاپ مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویدهاند شامل ده داستان کوتاه رضایت داد. پس از مرگ به همت همسرش مجموعه بیست داستان دیگر با نام دوباره از همان خیابانها چاپ شد. مانند بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری، نجدی نیز از داستاننویسانی بود که با شاعری آغاز کرد، سپس به داستاننویسی روی آورد. با این تفاوت که تا آخر عمر به شاعری ادامه داد. نجدی با درآمیختن شعر و داستان سبک خاصی برای خود ابداع کرد که با مهارت از عهدۀ ظرافتهای آن برآمد به حدی که میتوان او را صاحب این نوع سبک دانست که مقلد هم به شمار نمیآید. پیش از نجدی کسانی دیگر نیز تلاش کردهاند که داستانهای شاعرانه بنویسند (مثل تلاشهای نادر ابراهیمی) ولی هیچکدام نتوانستند موفقیت و اعتبار نجدی را به دست آورند. در کاربرد شعر در داستان همواره احتمال چربیدن کفۀ شعر بر داستان میرود؛ در این صورت داستان لطمه خواهد خورد. مشکل عمدهای که دیگران داشتند در این بود که عناصر خاص شعر را در داستان به کار میبردند. بعضی بدون توجه به فضای مناسب و اقتضای متن تشبیه و استعارههای شاعرانه را در داستان به کار میگرفتند که به داستانهایشان حالت ساختگی و نامتجانس میداد یا بعضی دیگر از وزن عروضی و تکرار افاعیل استفاده میکنند که به گفتۀ منتقدان به کارشان آسیب میرساند (شاملو، 914:1378)
نجدی با در نظر گرفتن این تجربههای ناموفق با ظرافت بیشتری عناصر شاعرانه را در داستان به کار میگیرد. داستانهای او چندان محتوای متفاوتی ندارند. گاه روایتهای تکراری نویسندگان دیگرند که با پرداخت هنرمندانه، زبان شاعرانه و ایجاز نویسنده تبدیل به شاهکار میشوند.
شاعرانگی در داستانهای بیژن نجدی
مطالب بیشتر
- نقد دکتر حسین پاینده بر سه شنبۀ خیس بیژن نجدی
- شعر و داستان شغل بیژن نجدی نبود!
- تحلیل داستان روزهات را با گیلاس باز کن نوشته حافظ خیاوی
- بهترین شعرهای دهۀ هشتاد
- نگاهی به مجموعه داستان آرش در قلمرو تردید نوشته نادر ابراهیمی
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب3 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی4 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند