عرفان / حکمت
در زادروز دکتر شفیعی کدکنی نگاهی به تذکره الاولیا
در زادروز دکتر شفیعی کدکنی نگاهی به تذکره الاولیا
در بخشهایی از مقدمه کتاب به قلم شفیعی کدکنی درباره زادگاه و زندگی عطار میخوانیم:
زادگاه عطار و مزار پدرش شیخ ابراهیم در کدکن قرار دارد که کدکن مرکز جلگه رخ است. ما نمیدانیم عطار، در فاصله کدکن تا نیشابور مرکزی، که شهر اصلی بوده است، در چه وضعیتی از اقامت و سفر بوده است. کی از جلگه رخ و رَبْع شامات به شهر مرکزی رفته است و یا چگونه میان این دو نقطه در رفت و آمد بوده است. وقتی عطار در «منطقالطیر» از «دو ما» سخن میگوید بیگمان مقصودش کدکن است و وقتی از «نیشابور» سخن میگوید یا «شهر» منظورش همان شهر مرکزی نیشابور است.
اینکه چه مقدار از عمر عطار در کدکن گذشته است و چه مقدار در نیشابور مرکزی بر ما روشن نیست. آیا او از کدکن کوچ کرده و به نیشابور مرکزی رفته و در آنجا اقامت گزیده است یا گاهی مقیم نیشابور بوده است و گاهی مقیم «دو ما» که همان کدکن است؟ فرض دوم پذیرفتنیتر به نظر میرسد. ابوسعید ابوالخیر نیز میان مهنه (در دشت خاوران) و شهر مرکزی نیشابور در رفت و آمد بوده است و «زمستانها بیشتر به میهنه بودی و تابستان به نیشابور باشیدی».
زندگی عطار، در میان بزرگان فرهنگ ایران، ناشناختهترین زندگی است؛ زیرا از جزئیات زندگی شخصی او تقریبا هیچ اطلاعی در دست نیست. وقتی افسانهها را – که حاصل تخیل مردمان قرنها بعد از وفات اوست – به یک سوی نهیم، جز نام خودش و نام پدرش و نام زادگاهش و طبعا محل دفن او چیزی دیگری باقی نمیماند؛ در صورتی که از سنایی – که یک قرن پیشتر از او میزیسته – نکتههای بسیاری میدانیم که درباره عطار عشری از آن را هم نمیدانیم.
آنچه از زندگینامه عطار تقریبا مسلم است این است که:
۱. نام وی فریدالدین محمد است و نام پدرش ابراهیم و نام جدش اسحاق.
۲. وی از اهالی نیشابور بزرگ بوده است و در رَبْعِ شامات و ولایت رُخ و دِهِ کدکن زاده شده است و در شادباخ نیشابور او را به خاک سپردهاند که هماینک مزارش در آنجا زیارتگاه است.
۳. وی مرید شیخ جمالالدین محمد بن محمدِ نُغَندَریِ طوسی معروف به «امام الرَّبّانی» بوده است.
محمدرضا شفیعی کدکنی همچنین درباره «تذکره الأَولیاء» در مقدمه کتاب آورده است:
«تذکره الأَولیاء» کتابی است که به دو گونه میتوان آن را خواند: هم مثل کتاب «حسین کرد» قابل خواندن است هم به مانندِ «تراکتاتوسِ» ویتگن اشتاین. در قرائت نخستین کافی است چشم خود را روی سطرها سَفَر دهیم و حوادث را دنبال کنیم، که مثلا چهگونه حلاج را بر دار کردهاند یا وقتی به گفتاری از نوع سخن جنید درباره اخلاص رسیدیم که میگوید: «فرضٌ فی فرضٍ و فرضٌ فی نَفْل»، بگوییم ، «آری، همان است که من میفهمم. مقصودش لابد شیرینی نُقل است» و با مراجعه به فرهنگ عمید معنی کلمات آن را به دست آوریم. در قرائت دوم، روی هر سطر، گاه، میتوان روزها اندیشید. درست است که اینجا قلمرو زبان ارجاعی و بیان منطقی نیست اما در همین زبان عاطفی و هنری ظرایفی وجود دارد که فهم آن ظرایف گاه به اندیشیدن بسیار نیاز دارد و به دانستههای بسیاری در حوزه معارف اسلامی. در این قرائت دوم یک فعل یا حرف اضافهای که همراه آن فعل به کار رفته است میتواند روزها وقت مصحح کتاب و خواننده جدی آن را بگیرد.
من ادعا ندارم که تمام پرسشهای خواننده جدی را پاسخ گفتهام ولی متجاوز از چهل سال، یکی از مشغلههای ذهنی من فهم عبارات این کتاب و تصحیح آن بوده است. بارها و بارها آن را در دوره دکتری ادبیات فارسی دانشگاه تهران به دانشجویان درس دادهام و متوجه شدم که بسیاری از دانشجویان دکتری هم آن را به مانند «حسین کرد» مطالعه کردهاند _ دانشجویان دوره دکتری دانشگاه تهران که با فاصله چشمگیری نسبت به اقران خودشان در دانشگاههای دیگر قرار دارند و به راستی برترین استعدادهای این رشتهاند.
در تصحیح «تذکره الاولیاء» باید از «روش مُلکولی» استفاده کرد. این کتاب هر جملهاش حاصل اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام از این جملهها خود جهانی است ویژه خویش. باید در تصحیح این جملهها از تمام اسناد و قراین بهره برد ضمن اینکه نسخههای کهن «تذکره الأَولیاء» درین راه میتوانند به ما بیشترین یاری را برسانند. یافتن اصل عربی این گفتارها در متون قبل از عطار مانند اللمع ابونصر سراج یا طبقات الصوفیه سُلَمی یا حیله الأَولیاءِ حافظ ابونعیم اصفهانی یا مناقب الأبرارِ ابن خمیس یا المختار من مناقب الأَخیارِ ابن اثیر و دهها کتاب و رساله دیگر، بسیار ضرورت دارد؛ به ویژه اینکه گاه در اصل عربیِ منقول در متون قبل از عطار نیز اختلاف ضبط وجود دارد. ما میدانیم که بسیاری از این عبارات در اصل به زبان فارسی بوده است و دهها سال قبل از تدوین تذکره، به عربی ترجمه شده است و عطار گاه این عبارات را مجدداً از عربی به فارسی برگردانیده است.
منبع ایسنا
در زادروز دکتر شفیعی کدکنی نگاهی به تذکره الاولیا
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند