شاعران ایران
جانشین ملک الشعرای بهار
جانشین ملک الشعرای بهار
مهدی اخوان ثالث، که مانند اغلب شاعران چپگرای هم نسلش برای خود نام شاعرانه – مستعاری نیز انتخاب کرده بود (م.امید)، دو دورۀ متمایز شعرگویی دارد. در دورۀ نخست که آثار آن در سه دفتر زمستان(1335)، آخر شاهنامه(1338) و از این اوِستا(1344)گردآوری شده است، او شاعری نیمایی است. بدین معنی که در کوتاه و بلند کردن مصراع ها، تکیه بر نوعی تلقی مدرن از فضاسازی شعری، نواندیشی در صورت پردازی، و دگرگونی در شکل/فرم شعر به بخشی از آرزوهای شعری نیما جامۀ عمل پوشانده است.
اخوان ثالث به لحاظ محتوا روایتگر بخشی از نومیدی های نسل آرمانگرایی است که تصور می کرد همه چیز برای ساختن جهانی از نیکی و بهروزی آماده است. اما نه تنها واقعۀ 28 مرداد بلکه حوادث ریز و درشت قبل و بعد از آن، این گروه جوان و پاکدل را مانند دیگر ادوار سرگذشت ایران متوجه عمق خطای تاریخی شان کرد. در این میان، م.امید در پی جبران این خطا یکباره از تاریخ باستانی سردرآورد.
به مطالعه در ریشه های الهیاتی ایران قبل از اسلام پرداخت. چون شاعر بود و شاعران اغلب در هر راهی سر از پا نمی شناسد، با شوری غریب به ساختن جهاننگری خاص خود هم پرداخت. در این راه موافقان و مخالفانی یافت .اما او که نگاه زردشتی- مزدکیِ لاحق خود را جانشین چپگرایی سابق ساخته بود همچنان تا پایان عمر کوتاهش بر طبل جهانِ برساخته و خاص خود کوبید.
به طبع در این دوره که یک ربع قرن پایانی زندگی اش را دربرمی گیرد دیگر در راه شعری نیما باقی نماند. حتی هنگامی که به ظاهر شعر نیمایی می گفت فقط سطرها کوتاه و بلند می شد و هوش و حواسش پی سنت های ادبی قدیم بود. از این رو، به جای آن که به الگویی مانند نیما بیاندیشد بیش تر متوجه شاعران سنت گرای همعصر خود بود. گاه به محمدحسین شهریار و عماد خراسانی روی می آورد. اما پیدا بود که غزل، نمونۀ آرمانی شعر برای او نیست. از این رو، با قصیده و مثنوی و قطعه انس خود را بیش از پیش تجدید کرد. از این رو، عجیب نبود که در این دورۀ طولانی با آن که هنوز از نیما سخن می گفت اما در واقع جانشین شاعر سخنوری مانند ملک الشعرای بهار شد. پرشهرت ترین شهر او در این دوره نیز قصیدۀ «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» است.
اخوان ثالث در هنگامی که به شعر نیمایی روی آورد با نیرویی غریب و زبان آوری خاصی متوجه شعر نیمایی شد. زبان آوری یکی از پراهمیت ترین ویژگی های شعر این شاعر محسوب می شود. عناصر این زبان آوری همان عناصری است که شاعران متقدم فارسی گو در سبک خراسانی از آن ها بهره برده اند. اخوان با تتبّع آفرینشگرانه در دیوان های این شاعران به تدریج توانست به نحو درونی و شاخصی از این عناصر در نوع نیمایی شعر بهره بَرد. دورۀ ممتد بعدی را نمی توان مانند دورۀ قبل دورۀ ممتاز شعری اش خواند. بااین همه، باید از آن به عنوان دوره ای متمایز در سیر زیست شعری اش یاد کرد. تسلط اخوان ثالث در این دوره بر زبان بیش تر از نوع بیرونی است و کم تر از نوع درونی.
مطالعه و جست وجوی بی حد و حصر در متن های کهن، او را تا حدی مانند امیری فیروزکوهی محصور و مسحور جهان شعر کهن کرده بود. هرچند، دست کم در بخشی از شعرهای این دوره نیز با بازنمایی تجربه های زیستی شاعر، به ویژه در اخوانیه سرایی هایش روبرومی شویم. البته، چنین شعرهایی از توان پیوند با خوانندگان شعر مدرن تهی است. اما حتی برقراری پیوند عمیق با شعرهای اخوان ثالث در دورۀ نخست شعرگویی اش نیز فقط از خوانندگانی برمی آید که سطح علاقه و آگاهی شان از زبان ادبیِ فارسی در حد مطلوبی باشد.
به ویژه باید همواره در نظر آورد که سبک معیار در شعر فارسی سبک عراقی است نه خراسانی. البته، ساده شدن مفرط زبان شعر فارسی از دهۀ 1360 به بعد شعر او را گاه بسیار فراتر از ذائقۀ ادبی عصرجلوه داده است. بااین همه، سهم این شاعر توانمند و برجسته در غنی تر ساختن شعر فارسی در سدۀ بیستم سهمی است انکارناپذیر.
پژوهشگر و منتقد حوزۀ شعر
(منبع: روزنامۀ ایران)
مطالب مرتبط
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب3 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی4 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند