با ما همراه باشید

دربارۀ شعر و شاعری

غزل اِباحی و غزل عُذری

غزل اِباحی و غزل عُذری

غزل اِباحی و غزل عُذری

غزل اِباحی و غزل عُذری

تردیدی نیست که در روزگار امویان و پس از آن عصر اول عباسی، غزل عربی، به عنوان نوعی قابل توجه مطرح بوده است. در این روزگار در غزل عربی با دو مکتب عمده مواجه هستیم: مکتبی که در تغزلش مادی اِباحی است. به بیان دیگر شاعر با گستاخی تمام، آنچه را که در دل دارد، در کالبد شعر می‌ریزد و بدون هیچ پوششی سخن می‌گوید. شاعر اباحی، در پی ماجراجویی عاشقانه است، بنابراین زیبایی را هرجا که بیابد، بدان دل می‌دهد و غزل می‌سراید. در نتیجه چنین شاعری تنها به یک زن، بسنده نمی‌کند و همزمان چند معشوق را در دل دارد و می‌ستاید.

با آن‌که ظهور اسلام غزل اباحی را که در روزگار جاهلی رواج داشت محدود کرد اما در عصر امویان، خلفای اموی از شاعران برای مقاصد سیاسی سود می‌جستند و در برابر این خدمات، شاعران را در کار خود، آزاد می‌گذاشتند.

شاید بتوان گفت این دوره از شعر عرب ما را به یاد عصر خانم سافو (ساپفو) شاعر غنایی یونان باستان می‌اندازد. روزگاری که سافو و شاعر دیگر خانم بی‌لیتیس، غزل اروتیک یونان را به اوج رساندند. آنان حتی از عشق به هم‌جنس خود نیز آزادانه سخن راندند.

از شاعران مشهور این مکتب عرب عمر بن ابی ربیعه را می‌توان نام برد. شاعران این مکتب بیشتر در شهرهای حجاز می‌زیستند و خصوصیت گستاخی در حقیقت ویژۀ شهرهاست.

غزل اِباحی و غزل عُذری

اما مکتب دوم که در بادیه رایج بود، به غزل عُذری مشهور است. در این نوع از غزل، نوعی عفت و پاکبازی رعایت می‌شد و چون در قبیلۀ بنی عذره که در بادیۀ حجاز می‌زیستند، بیشتر این نوع از عشق رواج داشت، غزل عذری منسوب به قبیلۀ آنان شهرت یافت. از ویژگی‌های غزل عذری صدق عاطفه، پاکی عبارات و کوتاهی قطعات شعری است. این شاعران قصاید بلند کم‌تر سروده‌اند.

نکتۀ اساسی این است که در غزل عذری شاعر تنها یک زن را برمی‌گزیند خواه زشت باشد خواه زیبا و در تمام عمرش به او وفادار می‌ماند حتی اگر معشوقش شوهر کرده باشد.

شعری از ابونواس

آوازخوان جادو

(مکتب اِباحی)

_ دلم پریشان دخترکی است، نوباوه با میان و فرود کمرگاهی دلپذیر.

_قامتش، نیکوترین قامت است، از آنانکه او را دیده‌اند جویا شوید!

_خداوند چون او را می‌آفرید، مشیت‌اش، برای این پری‌پیکر، افسونگری بود.

_چون لب به آواز می‌گشاید، لبان دل‌انگیزش، مروارید می‌افشاند.

_و بربط چه باشکوه است، چون در دست‌های دلدار آرام می‌گیرد.

_چه بسیار لحظه‌هایی که از بیم درخشش رخسارش، چشم از او می‌ربایم.

_اوست که آرمان و آرزوی دل من است، کاشکی من نیز آرزوی او بودم.

ص 174

قیس بن ملوح (مجنون) 

هر آن دل را که شوری نیست، دل نیست

(مکتب عُذری)

_مردمان تنها عاشقانند و شیدایان. آن را که در دل عشقی و شوری نیست، آدمی نیست.

_ چون دلدار را ملامتش کردم گفت: به جان تو سوگند، ما بر وصال حریصیم و از فراق گریزان.

_اگر تو را اشتیاق ما در سر است، به کوی ما گذر کن! زیرا ما را شوقِ دیدار، از شما افزون‌تر است.

ص 54

منبع

گزیدۀ عاشقانه‌های کلاسیک عرب

غزالانی در میان خلایق

ترجمۀ دکتر عبدالحسین فرزاد

نشر مروارید

ص11-12

مطالب بیشتر

  1. گفت و گو با دکتر عبدالحسین فرزاد به مناسبت چاپ کتابی درباره غاده السمان
  2. هایکو و نمونه‌های آن در شعر معاصر عرب
  3. آشنایی با نازک الملائکه شاعر عرب
  4. دربارۀ شاعر عرب اَمَل دُنقُل
  5. آشنایی با بدر شاکر السیاب
  6. دکتر شفیعی کدکنی: دربارۀ ادونیس
  7. چند سروده از ادونیس
  8. عاشقانه‌هایی از نزار قبانی
  9. وطنی در بی‌وطنی/ نزار قبانی/ ترجمه شکیبی ممتاز
  10. آشنایی با نزار قبانی

برترین‌ها