شاعران ایران
پری صابری و حقایقی دربارۀ فروغ و سهراب
پری صابری و حقایقی دربارۀ فروغ و سهراب
پری صابری از کارگردانهای قدیمی تئاتر و مؤسس تالار مولوی در سالهای پیش از انقلاب بوده است. این کارگردان شمس پرنده، آنتیگونه، من از کجا عشق از کجا، من به باغ عرفان، هفت شهر عشق، لیلی و مجنون، هفت خان رستم و… را روی صحنه برده است. او که از همنسلها و دوستان فروغ فرخزاد و سهراب سپهری بوده، ابعاد جدیدی از زندگی فروغ و سهراب را فاش کرده است.
فروغ فرخزاد یکی از شعرای مطرح بود و من کارهایش را میدیدم. وقتی میرفتم کارهایش را می دیدم؛ تمام وجودم از هیجان میلرزید. به خصوص این خانه سیاه است که تفکر برانگیز هم بود. فروغ فرخزاد آدم خاصی بود. من با او دوست بودم و برایم بازی میکرد.
فروغ از هیچ چیز نمیترسید، بشدت جسور بود. خود را پنهان نمیکرد و بشدت تأثیرگذار بود. اغلب مردم به خانهاش سنگ پرتاب میکردند و به نوعی به عنوان یک شاعر برجسته شناخته نمیشد و با دیده تحقیرآمیز به او نگاه میشد.
شاید یکی از دلایل این بود که بانو بود و جامعه هنوز آمادگی اشعارش را نداشت. جامعه به تدریج حرکت میکند. همچون تئاتر که امروز بسیاری علاقهمند به تئاتر هستند درحالی که زمانی، خانوادهها نسبت به تئاتر موضع داشتند. اغلب جمعهها که به خانه فروغ میرفتیم به خانهاش سنگ پرتاب میشد. به هر حال جامعه او را نمیپذیرفت.
پری صابری و حقایقی دربارۀ فروغ و سهراب
سپهری یکی از شاعران برجستهای بود که من شانس آشنایی با او را داشتم. یادم میآید که تابلویی از او خریده بودم. زمانی که میخواست به دیوار نصب کند؛ گفت: «می بخشید که دیوار را سوراخ میکنم» او واقعاً حساس بود و فکر میکرد که به دیوار آسیب میزند. در آن زمان قیمت تابلوهای سپهری به قدری که امروز بود، نیست. امروز دیگر تابلوهای او یک سرمایه است. اما من در آن زمان آثارش را دوست داشتم و امروز هم میدانم چه ارزشی دارد.
سهراب سپهری یک هنرمند بینظیر و متواضعی بود و یک گنجینه برای ایران محسوب میشود. در زمان حیاتش به ارزش واقعی آنها پی برده نشد و بعدها شناخته شد. افتخار میکنم که با سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و… آشنا شدم.
عشق و عرفان در وجودم است. به عرفان تظاهر نمیکنم. فکر میکنم حضور مادرم و قصههایی که برایم تعریف میکرد در شکل گیری شخصیتم بسیار تأثیرگذار بوده. بعدها که با تعزیه خوانها آشنا شدم وجودم دگرگون شد.
سمندریان میخواست کرگدن را در تالار مولوی به روی صحنه ببرد و ما برایش مجوز گرفتیم. اما یک موردی برای این اثر پیش آمد. اجرای سمندریان در بین دانشجویان محرک بود و آنها را به سمت انقلابی شدن پیش برد و عجیب آنکه تمام دانشگاه از این جنبش حمایت کرد.
(منبع: asriran)
مطالب مرتبط
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 ماه پیش
بریدههایی از نمایشنامۀ «رابرت اوپنهایمر و تثلیث نامقدس»
-
تحلیل داستان و نمایشنامه1 ماه پیش
چرا «اریک امانوئل اشمیت» مهم است؟
-
تحلیل داستان و نمایشنامه1 ماه پیش
جورج اورول و «جلوگیری از ادبیات»، ترجمۀ عزتالله فولادوند
-
نیما یوشیج1 ماه پیش
«برف» سرودۀ نیما یوشیج با صدای فرهاد مهراد
-
مصاحبههای مؤثر4 هفته پیش
دکتر حسن انوری: کتابهای درسی مبتذل و مضر هستند
-
اختصاصی کافه کاتارسیس4 هفته پیش
منظرۀ افتاده بر دریاچه را برمیدارم، میگذارم سر جایش…
-
تحلیل نقاشی3 هفته پیش
درنگی در جهان و آثار رامبرانت
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
ویلیام فاکنر و پاسخ به این سؤال: نويسنده چگونه رُماننويس جدّی میشود؟