آلبرت شوایتزر در باره ی باخ می نویسد: ” موسیقی او همانند کائنات، یک پدیده ی واقعی باورنکردنی ست” (1)
یوهان سباستیان باخ(Johan Sebastian Bach) در 21 مارس 1685 در شهر آیزانخ و در خانواده ای اهل هنر و موسیقی دیده به جهان گشود. خاندان باخ در طی 7 نسل بیش از 50 موسیقی دان برجسته تربیت کرده بود و بدین ترتیب یوهان سباستیان باخ، موسیقیدان برجسته ی آلمانی و یکی از بزرگترین نوابغ موسیقی جهان در چنین خانواده ای زاده شد.
این خاندان از زمان لوتر تا بیسمارک به طور پیوسته به آفرینش موسیقی و نواختن آن مشغول بود. اما به طور حتم در میان سایر اعضای خاندان، یوهان سباستیان باخ نابغه ای دیگر بود. آثار او، سبک باروک را به بالاترین حد خود رساند.
شاید باخ را بتوان انسانی با حد اعلای توان و تخیل دانست، او اصراری در دنباله روی از سبک های روز نداشت و در انواع سبک های موسیقی به جز اپرا نیز دست داشت.
باخ به جرات یکی از پرکارترین آهنگسازانی ست که تا به حال تاریخ موسیقی به خود دیده است، به گفته ی خود او اگر هر فردی به همان اندازه که من تلاش کرده ام تلاش کند، به هر جایی دلش می خواهد می رسد.
در طول عمرش در شماری از دربارهای آلمانی به عنوان نوازنده ی ارگ خدمت کرد ، و 27 سال آخر عمرش را در لایپتزیگ Leipzig به تدریس و آفرینش موسیقی پرداخت. باخ دو بار ازدواج کرد که نتیجه آنها 20 فرزند بود که 10 تای آنها زنده ماندند و 5 تن از آنان موسیقیدانانی برجسته شدند.
باخ در 7 سالگی وارد همان مدرسه ای شد که مارتین لوتر Martin Luther روحانی آلمانی دو قرن پیش آن را پایه گذاری کرده بود. اما از بداقبالی در سنین خردسالی (1694) مادر خود را از دست داد و درست یک سال بعد نیز پدرش درگذشت. از این رو یوهان باخ ده ساله توسط بزرگترین برادرش جان کریستف که او هم تنها 23 سال داشت بزرگ شد. باخ تحت نظر برادرش با طیف گسترده ای از سازهای شستی دار آلمانی آشنا شد.
افرادی که با زندگی نامه ی باخ آشنایی دارند به خوبی می دانند که او در زمان خود بیشتر به عنوان یک نوازنده ی چیره دست ارگ مطرح بوده تا یک آهنگ ساز. در آن زمان آهنگ ساز برجسته ی آلمانی گئورگ فیلیپ تلمان George Philipp Telemann بود. پس از مرگ باخ و در حین انتقال سبک باروک به سبک کلاسیسیسم، نقش باخ در اذهان عموم کمرنگ تر شد اگر چه موسیقی دانان برجسته از جمله موتزارت و بتهوون او را به عنوان استاد خود می دانستند.
از آنجا که نبوغ بیش از اندازه ی وی و پیچیدگی زیاد آثارش خارج از درک مردم زمان بود، باخ تنها به عنوان معلم موسیقی شناخته شد و نه یک آهنگساز نابغه و نسل بعدی به نبوغ او پی برد. به این ترتیب که فیلیکس مندلسون Mendelssohn Felix در سال 1829 در برلین برای نخستین بار، پس از 80 سالی که از مرگ باخ می گذشت، پاسیون سنت ماتیو ( انجیل به روایت متی) را اجرا کرد. با این عمل توجه عموم و منتقدین به موسیقی باخ جلب شد و باعث احیای موسیقی باخ در قرن 19 گشت. از قرن 19 تا به امروز محبوبیت او همچنان پا برجاست و به نظر بسیاری از موسیقیدانان جهان، باخ بزرگترین و برجسته ترین موسیقی دانی ست که تا به امروز زیسته است. چنانچه روبرت شومان Robert Schumannباخ و آثارش را سرچشمه ی حکمت و موسیقی می داند.
باخ، نمادی از کوشش در مکتب پروتستان
در سال های قرون 18 و 19 به تدریج موجی از افکار ملی گرایانه در حال شکل گیری بود و ملت آلمان خواستار اتحاد هر چه بیشتر بودند. باخ در دوره ای پیش از این ایام می زیست. اما یک قرن پس از حیات باخ، شناخت، درک نبوغ ، و کشف او به عنوان یکی از برجسته ترین موسیقیدانان جهان می توانست به غرور ملی رنگ و بویی دهد.
کار در اندیشه ی لوتر ستوده می شد و باخ نمونه ی عالی کار و کوشش بود. همین شیوه ی زندگی باخ او را هر چه بیشتر در پیوند با آلمانی های ملی گرایی قرار می داد، ملی گرایانی که خواهان دین بیگانه گان نبودند. بدین ترتیب در اوایل دهه ی 80 قرن 18 باخ مانند ققنوسی از خاکسترش قد برافراشت. یوهان نیکولوس فورکل در مقاله ای با عنوان ” زندگی، نبوغ و آثار یوهان سباستیان باخ” که در سال 1820 منتشر شد در بخشی از آن می نویسد: ” و این مرد به عنوان بزرگترین موسیقیدان شاعر و بزرگترین سخنور موسیقیایی که جهان تا کنون به خود دیده و یا احتمالا خواهد دید از سرزمین آلمان برخاسته بود. بگذارید کشورش به او ببالد و سر به آسمان بساید و در عین حال قدردان او باشد!” (2). بنابراین با نیرو گرفتن ناسیونالیسم آلمانی و گرم شدن بازار میراث فرهنگی، آثار باخ نیز هر چه بیشتر مورد توجه قرار گرفت. به ویژه که در آن زمان، بیشتر سمت های مهم موسیقی در تصاحب بیگانگان بود.
باخ و مدرنیسم
جان بوت با بررسی زندگی باخ و ارائه دلایل متعدد، معتقد است باخ نه صرفاً آهنگسازی مذهبی بلکه بیشتر یک «مدرنیست» است.
ژس روی جلد CDهای جدید آثار باخ از همان نگاه اول، بسیار تعجب برانگیزند؛ به جای طرح های همیشگی که معمولاً پیکره ای از آهنگساز باکلاه گیس را نشان می داد و دست نوشته هایش و ارگ کلیسا و صلیب، به تازگی دوکانتات (فرم مرکب آوازی متعلق به دوره باروک) از باخ منتشر شد که طرح جلد یکی از آنها کودکانی با نگاهی پرشور و ظاهری غیرغربی بود و دیگری تصویری از آبشاری با عظمت؛ اما در این میان از همه عجیب تر، ژس آهویی است که روی جلد کنسرتو براندنبورگ کار شده است.
حدس زدن اندیشه پشت این تغییرات چندان دشوار نیست. طرز فکر آنها و شیوه اجرای آثار باخ از سوی آنها به همان روشی است که پیش از این و پس از کشف مجدد باخ در قله رومانتیک قرن نوزدهم، شروع شده بود.
واقعیت مسلم اینکه او آهنگسازی است متعلق به همه دوران ها و همه مردم دنیا. موسیقی باخ نه فقط زیباست، بلکه با عظمت و حیرت آور نیز هست و جنبه فراانسانی اش همه را مسحور می کند.
اینک و در قرن بیست و یکم نیز دنیای باخ، هنوز جهانی پرشور، زنده و فعال به نظر می رسد؛ بولتن خبری «انجمن ملی تحصیلات عالیه در زمینه موسیقی» در شماره اخیر خود به نقل از یکی از مدیران این انجمن می نویسد: «اگر دانش آموزی در امتحان پیشرفته دوره متوسطه، بدون هرگونه اطلاعاتی درباره کلید باس نمره الف کسب کند، بسیار بهتر است؛ چرا که در آن صورت او تحت فشار معلومات خود نیست؛ این فشار معلومات می تواند خلاقیت را سرکوب کند.» و امروز می توان تصور کرد که اگر همین برخورداری از دانش کلید باس، خلاقیت باخ را سرکوب نکرده بود، او تا کجا پیش می رفت؟
برخی از کارشناسان، مهارت در نوازندگی را امری ذاتی می دانند و معتقدند این مهارت در ما همراستا با مهارت های زبانی از اعمالمان سرچشمه می گیرد و با فشارهای تکنیک سرکوب می شود.
منابع:
– اینکارتا 2009
Johann Sebastian Bach.” Microsoft® Encarta® 2009 [DVD]. Redmond, WA: Microsoft Corporation, 2008.
en.wikipedia.org/wiki/Johann_Sebastian_Bach
– خاندان باخ، زندگی و آثار، پری صفا، نشر فاریاب، چاپ دوم
– باخ، دنیس آرنولد، غلامحسین میرزا صالح، نشر طرح نو
– سایت انسان شناسی و فرهنگ/ سمیراقاسمی
– سایت گفتگوی هارمونیک