دربارۀ شعر و شاعری
توضیحاتی دربارهی جنبش و شعر حجم
توضیحاتی دربارهی جنبش و شعر حجم
یدالله رویایی در این باره چنین مینویسد: به دنبال سه ماه بحث و گفتوگو و نشستنهای مدیدی که در کافه نکیسا، خانه رویایی، خانه اردبیلی، خانه اسلامپور و خانه نصیبی صورت گرفت، سرانجام در آخرین و طولانیترین جلسه خود در منزل اسلامپور ”بیانیه شعر حجم” تایید و امضا شد.
در آن ایام این نامها شرکت داشتهاند:
پرویز اسلامپور (شاعر)، محمود شجاعی (شاعر و نمایشنامهنویس)، بهرام اردبیلی (شاعر)، فیروز ناجی (شاعر)، هوشنگ آزادیور (شاعر و سینماگر)، فریدون رهنما (شاعر و سینماگر)، نصیب نصیبی (سینماگر)، پرویز زاهدی (نویسنده)، محمدرضا اصلانی (شاعر و سینماگر)، علیمراد فدایینیا (قصهنویس)، یدالله رویایی (شاعر) و… از میان شاعرانی که قرار بود آن بیانیه را امضا کنند و نکردند، محمدرضا اصلانی بدون تایید امضا نکرد و فریدون رهنما با تایید بیانیه مخالف اصل امضا کردن بود.
بیژن الهی و هوشنگ چالنگی در آن زمان در سفر بودند، و بعد که انتشار آن به اصرار الهی به تعویق افتاد، پیگیری اخذ امضا متوقف ماند. سیروس آتابای (شاعر)، نورالدین شفیعی (نمایشنامهنویس)، کامران دیبا (معمار و نقاش)، رضا زاهدی (شاعر) از پارتیزانهای این جنبشاند.
در متنی که اکنون در دسترس ما است، این امضاءها تشخیص داده میشود:
یدالله رؤیایی، پرویز اسلامپور، محمود شجاعی، بهرام اردبیلی، هوشنگ آزادیور. اما متن این بیانیه به شکل زیر تنظیم شده است:
حجمگرائی (Espacementalisme) حجمگرائی آنهایی را گروه میکند که در ماوراء واقعیتها، به جستجوی دریافتهای مطلق و فوری و بیتسکیناند. و عطش این دریافتها هر جستجوی دیگر را در آنها باطل کرده است. مطلق است برای آن که از حکمت وجودی واقعیت و از علت غایی آن برخاسته است و، در تظاهر خود، خویش را با واقعیت مادر آشنا نمیکند.
فوری است برای آنکه شاعر در رسیدن به دریافت، از حجمی که بین آن دریافت و واقعیت مادر بوده است – نه از طول – به سرعت پریده است بیآنکه جای پایی و علامتی به جا گذارد. بیتسکین است برای آنکه، به جستجوی کشف حجمی برای پریدن، جذبه حجمهای دیگری است که عطش کشف و جهیدن میدهد.
تاملی بر سر این حرف میکنیم: از واقعیت تا مظاهر واقعیت، از شیء تا آثار شیء، فاصلهای است، فاصلههایی است. فاصلههایی از واقعیت تا ماوراء آن. از هزار نقطه یک چیز هزار شعاع برمیخیزد، هر شعاع به مظهری در ماوراء آن چیز میرسد، و واقعیت با مظاهر هزارگانهاش با هزار بعد وصل میشود.
شاعر حجمگرا، این فاصله را با یک جست طی میکند تند و فوری.
و بدینگونه، از واقعیت، به سود مظهر آن، میگریزد. هر مظهری را که انتخاب کند، از بعدی که بین واقعیت و آن مظهر منتخب است با یک جست میپرد، و از هر بعد که میپرد، از عرض، از طول و از عمق میپرد. پس از حجم میپرد پس حجمگرا است. و چون پریدن میخواهد، به جستجوی حجم است. – اسپاسمانتالیسم، سوررئالیسم نیست. فرقش این است که از این سه بعد به ماوراء میرسد.
و در این رسیدن فقط در یک جا با هم ملاقات میکنند: در جهیدن از طول.
گرچه در اینجا هم جست فوریتر است. حجمگرا در این جست خط سیر از خود بجا نمیگذارد. در پشت سر تصویر او سه بعد طی شده است، و این سه بعد طی شده، اسکله میسازند تا خواننده شعر حجم را به جایی برساند که شاعر رسیده است.
خواننده مشتاق، عبور از اسکله را به تانی یاد میگیرد و خواننده معتاد میشود، معتاد قصار، معتاد رسیدن به ماوراء با عبور از حجم، به همان جایی که شاعر حجم رسیده است.
به ماوراء با عبور از حجم، به همان جایی که شاعر حجم رسیده است. در آنجا شاعر برای گفتن، حرفی ندارد. شرحی ندارد، و ناگاه چیزی را به زبان میآورد که حیرت و راز است، همان چیزی را که ساحران، پیغمبران، و داخوانان، برهمنان، پیامآوران کفر، پیامآوران ایمان به لب آوردهاند، یعنی شعر، خود شعر. – حجمگرایی نه خودکاری است، نه اختیاری.
جذبههایی ارادی است یا ارادهای مجذوب است. جذبهاش از زیبایی است. از زیباشناسی است. ارادهاش از شور و از شعور است، از توقع فرم و از دل بستن به سرنوشت شعر. – نه هوس است، نه تفنن. تپشی است خشن و عصبی. تپش آگاه برای هنر شاعری در انسانی دیوانه شعر، که خطر میکند، که از قربانی شدن نمیترسد.
– شعر حجم، شعر حرفهایی قشنگ نیست. شعر کمال است، در کمالش وحشی است و در کشف زیبایی خشونت میکند. – عتیقه نیست، ولی از بوی باستان بیدار میشود. – تغییر جا دادن واقعیت هم نیست. در زندگی روز و در زبان کوچه توقف نمیکند، شاعر حجمگرا همیشه بر سر آن است که واقعیتی خلق کند نابتر و شدیدتر از واقعیت روزانه و معمول:
ما تصویری از اشیاء نمیدهیم، منظری از علت غایی آنها میسازیم. و عواملی را که بدینگونه وام میگیریم، در جایی دوردست با فاصلهای از واقعیت مینشانیم.
توضیحاتی دربارهی جنبش و شعر حجم
– کار شعر، گفتن نیست. خلق یک قطعه است، یعنی شعر باید خودش موضوع خودش باشد. -فصاحت و جستجوهای زبانی رویایی ما نیست، ولی جادوی عجیب واژهها را در کارمان فراموش نمیکنیم.
– شعر حجم از دروغ ایدئولوژی و از حجره تعهد میگیرزد، و اگر مسئول است مسئول کار خویش و درون خویش است، که انقلاب است و بیدار است. و اگر از تعهد میگوید از تعهدی نیست که بر دوش میگیرید، بل از تعهدی است که بر دوش میگذارد. چراکه شعر حجمگرا به دنبال مسئولیتها و تعهدهای جهت داده شده نمیرود، به درون نبوت میدهد تا از نداهای او جهت بدهد.
پس، این شعر پیش از آنکه متعهد بشود، متعهد میکند. ـ حجمگرایی سبک شعر دیگر ایران است. صفت عصر است و خطابی جهانی دارد و چون صفت عصر است؛ نقاشی، تئاتر، قصه، سینما و موسیقی را به خود میگیرد. و این بیانیه دعوتی است برای عزیمت. همراه با نقاشان، نمایشنویسان، سینماگران و نویسندگانی که کار خویش را در سمت این خطاب میبینند و میبینیم. ـ حجمگرایی شاعرانی را گروه میکند که به تجربه کارهای خویش رسیدهاند، به لذت پریدنهای از سه بعد.
پس اینک بیانیه ما که میوهای رسیده را میچیند! نه پیشواییم و نه بت. مبارزه میکنیم، مبارزه علیه آنهایی که به این کشف خیانت میکنند تا به نخوت فردی یا اجتماعی خود رضایت دهند، از ملا، دانشمند، یا هنرمند. گزیده حرفهایی درباره بیانیه شعر حجم: از حرفهای یدالله رویایی گفتیم که حجمگرایی نه تقلید طبیعت است، نه تغییر جا دادن واقعیت، و نه حتی استحاله واقعیت.
بلکه «حکمت وجودی» یک واقعیت را جستجو میکند و وقتی علت غایی آن را یافت، در همانجا در فاصلهای دور از واقعیت مینشیند. این علت غایی چیست؟
توضیحاتی دربارهی جنبش و شعر حجم
ببنید، تا آنجا که هنر تقلید طبیعت است، طبیعی است، یعنی دعوت شکل طبیعی اشیاء. این خیلی قدیمی و خیی کلاسیک است.
این «خیلی» هم که میگویم حتی آنچنان نیست که آنقدر عقب برویم تا به هنر «بدوی» برسیم. چرا که هنر بدوی مطلقا از طبیعت بود، اما بطور خودرو و از نیروهای انتلکتوئل آدمیزاد بیرون میزد (نبوغی در قلب اتفاق).
ولی امروز با تراکم کارهای مدرن که این خیال را تصحیح میکند، یک جور دیگری به این هنر باید فکر کرد. که قضیه چندان هم اتفاقی و خودرو و بیتصرف نبوده است.
بلکه یک خلق آگاه با تصرفی آگاه در شکل طبیعی. چراکه میبینیم در تراکم کار آتلیههای مدرن، این اتاق هیچ وقت به آسانی و خودرو و گیرنده رخ نداده است.
وگرنه همه هنرمندان و شاعرانی که با الهام از هنر بدوی کار میکنند، میتوانستند لحظههای تصادف و غافلگیری را به راحتی شکار کنند. آندره برتن در اتاقش میخوابید و در را باز میگذاشت به امید اینکه تازهای غافلگیرش کند.
دادائیستها به این «تازه» میگفتند (تصادف، اتفاق). لوتره آمون از آن به «ملاقات کردن زیبایی ملاقات» حرف میزد. و آپولینر آن را (تصویر – غافلگیری) مینامید و آراگون آن را «تصویر متحیر» (تحیرآور) میخواند. پس، از کلاسیک که بگذریم و جلوتر بیاییم، یعنی از تقلید واقعیت و دعوت شکل طبیعی شیء، میرسیم به آنجا که شاعر و هنرمند واقعیت را تغییر میدهند و در آن تصرف میکنند. مثلا در کار کوبیستها تغییر دادن واقعیتها مطرح میشود:
توضیحاتی دربارهی جنبش و شعر حجم
یک شیء که معمولا جایش روی میز است بر روی پرده معنای دیگر میدهد. برگ درخت اگر بر بازو بروید، جای طبیعیاش تغییر کرده است و در مقام جدیدش پیامی دیگر دارد. و این «تغییر جا دادن واقعیت» در کار کوبیستها تا آنجا است که حتی اگر یک کاغذ رنگ شده را از زمین بردارند و روی تابلو بچسبانند، به هر حال جایش تغییر کرده و در مقام دیگر معنای دیگر میدهد. اما این کار، عوض شدن شکل شیء نیست، استحاله واقعیت نیست. سوررئالیستها با تصرف در شکل شیء و گاه در حالت شیء به سوررئال میرسند، به ماوارء واقعیت، بطوری که خواننده میتوند از آن ماوراء با عبور از یک خط به واقعیت مادر برسد.
اما حجمگرا به تصرفی اینگونه در شیء بس نمیکند بلکه به جستجوی علت غایی است. او بدوا از واقعیت یک عبور ذهنی (Mental) دارد، به طوری که وقتی از آن سوی واقعیت بیرون میآید با یک تجربه و با یک واحد حرف بیرون میآید. و همان واحد حرف را حجمی برای رفتن به ماوراء واقعیت میکند، و همان واحد حرف، یک پلکان، یک اسکله، یک فاصله فضایی (Espacement) برای شاعر میسازد تا به ماوراء واقعیت عبور شده بجهد.
او در این عبور ذهنی که از واقعیت میکند در تلاش شناختن وجود آن و به جستجوی همان علت غایی است که گفتم. و در هر واقعیت، چه عینی چه مجرد، علت و علتهایی غایی نهفته است، که هر شاعر حجمگرا آن را به نوعی کشف میکند.
بر حسب تربیت و شیوه عبور ذهنی او. این سیر از کلاسیسم تا حجمگرایی را با مثالی روشن میکنیم:
انسان وقتی جرثقیل میسازد، از شکل دست تقلید میکند، و دوربین را از چشم میگیرد.
اما وقتی پیشتر میآید و میخواهد هواپیما بسازد، نوع دیگری از طبیعت تقلید میکند، هواپیما تقلد مرغ است، اما تقلید سوررئال مرغ است، مرغی که پرواز واژگونه دارد. و اما وقتی خواست راه رفتن را تقلید کند چرخ را اختراع کرد که هیچ ربطی و شباهتی به پا ندارد. اینجا دیگر کپی کردن طبیعت مطرح نیست، اختراعی است که علت غایی راه رفتن است و تنها همین.
یعنی چرخ زدن و دور سیر. اولین شاعر جهان گفت:
چشمهای تو مثل شب سیاه است. روزگاری بعد شاعری آمد و اعلام کرد:
اندکی شب در چشمان تو است. و پس از او شاعر امروز خسته بیرون آمد و فریاد زد: چشمهای شبانه.
پس از او شاعر حجمگران چه خواهد گفت؟ نخواهم گفت، شعرهایشان را بخوانید. اما به هر حال آنچه خواهد گفت دعوت شب نیست، چیزی از علت غایی آن است که عبور ذهن او از شب پیش رویش میگذارد و شما میخوانیدش و به شب برنمیگردید، چه غم؟ غبنی اگر هست از آن شما است.
– اگر کار شعر فقط گفتن باشد در تاریخ ادبیات، انبوه شاعر داریم. اگر کار شعر هیجان آنچه برای گفتن داریم و خلق طرز بیان آن هیجان باشد تا زمان نیما فقط حافظ و مولوی داریم.
اگر کار شعر دیگر گفتن چیزی نباشد، ولی ساختن یک قطعه باشد، تا زمان نیما و کیا شاعر نداریم. – این را دیگر حالا همه میدانند و میگویند که هنر پارازیتی از واقعیت نیست و از آنجای که تقلید تمام میشود، او شروع میشود.
-حجمگرایی متعلق به هیچ مکتب نیست، و مکتب نیست، نه مربوط به زمان خاصی است و نه مربوط به سرزمینی خاص. حجمگرایی مربوط به فرهنگ بشریت است. کلیدی است برای رویتهای بیمرز و دریچهای برای طرز تفکرهای خاص. باهوشترین آرتیستهای جهان، و هشیارترینهای تاریخاند که نصیب از آن دارند.
ممکن است توقف احجام را در مولوی و خطی از حجم را در هولدرلین و پرشی از حجم را در شاعر جوانی از «که بک» ببیند. – باید به شدت این مسئله را جدی گرفت که اعتقاد به این داشته باشیم که در پشت سر علامات وعدههایی و علامات دیگری است که فقط شاعر را احضار میکند. شاعر حجمگرا شاعر سرعتهای مدید و شاعر ساختمانهای سریع است.
تصویری که میخواهد به تاریکی برود میگذرد تا برود، اما دم درگاه میگیردش. خیلی راحت است که بگذرد رد بشود، اما طبیعت حضور او تمام در آستانه تاریکی است. – تا سالها پیش تکلیف شعر را تصمیم گوش تعیین میکرد:
ریتم، صدا، آهنگ، زنگ حروف، قافیه…چند سال است که نوبت چشم رسیده است. قرن فیلم است و فصل انتقام چشم در شدت عبور ذهن از میان فاصلههای سه بعدی. از حرفهای بیژن الهی:
شعر تعقیب حقیقت است از بیراهه، و که این مذهب رابطهها است. اما با شناخت راه و رابطه است که بیراهه را میشناسی. در شعر «تشریح پیاز» که شعر خودش هست میگوید:
بیمغز، در عوض / تو در تو / مغز اما چیست / جز روابط تویهها؟ / گشودن دوایر بیمرکز / آشفتن رابطهها است. / و مد بینایی. – قراردادی را پذیرفتن در نپذیرفتن هیچ قراردادی یک حرکت عرفانی است.
و درحقیقت فضای حجم، یک فضای عرفانی است. – این حرکت یک حرکت ایرانی است، همان طور که عرفانیت، ایرانی است. حرکت ما عرفانی در شعر است.
ما در شعر عرفان میکنیم. از حرفهای پرویز اسلامپور: –
حجم سکوی پرتاب است، و ظرفیت پرتابهای دور جانهای ناپیدای شعر. – پرش از حجم، روحانیت افتادن است، و حجم فضای این روحانیت به مثابه آن نیروی جادویی ایمانی است که پرشهای سفینههای دورپرواز را در اراده خداوندی میآورد.
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…