با ما همراه باشید

دربارۀ شعر و شاعری

ضیاء موحد: ریسکِ بزرگ

ضیاء موحد: ریسکِ بزرگ

ضیاء موحد: ریسکِ بزرگ

ضیاء موحد: ریسکِ بزرگ

من ابتدا چند شعر می‌خوانم و شما به خود شعر کاری نداشته باشید، بلکه فقط به موسیقی آن توجه کنید. او پس از قرائت اشعار مختلف در اوزان و قالب‌های مختلف گفت: سال‌ها قبل کتابی به نام «صور خیال» منتشر شد که من نقدی بر آن نوشتم. نویسنده کتاب مدعی شده بود که شعر بدون صور خیال ممکن نیست. حرف من در نقدی که نوشتم این بود که شعر بدون صور خیال ممکن است.

چون بسیاری از شعرهای شاعری چون سعدی اصلا صور خیال ندارد. البته در شعر فارسی اغلب صور خیال‌ها تصویری هستند. این مساله در شعر حافظ خیلی نمود دارد و گویی اشعارش دارند حرف می‌زنند. شب تاریک و گرداب و … همه تصویرهای دیداری هستند.

وی افزود: ولی گونه‌های دیگری از تصویر هم داریم. مثلا وقتی می‌گوییم نرم و شیرین می‌آید، نرم تصویری لمسی و پس آوایی است. شیرین هم تصویری چشایی است و مهم‌تر از همه تصویر شنیداری است که وزن و قافیه شعر است، اما وقتی من به وزن اشاره می‌کنم، منظورم وزن عروضی نیست. برخی از من سئوال می‌کنند آیا شعر سپید واقعا شعر است؟

من در ابتدای سخنرانی‌ام از سعدی خواندم. زیبایی گلستان در همین نثری است که وزن غیرعروضی دارد. توجه داشته باشید که خود وزن، بخشی از معنای شعر است.

این محقق در ادامه گفت: خود این وزن هم ممکن است عروضی یا غیرعروضی باشد. در بسیاری از شعرهای شاملو وزن طبیعی و زیبا وجود دارد که جزو معنای شعر است. گاهی اوقات هم شعر چیزی جز موزیک نیست. من در ابتدا دو شعر خواندم که نمی‌شد از معنایشان حرف زد چون اگر به سراغ معنا می‌رفتیم چیزی نداشت، بلکه تماماً موسیقی بود. این شعر را باید زمزمه‌ کرد. شعرهای فولکور این‌گونه هستند. همه از بچگی آن‌ها را یاد می‌گیریم. اگر پای صحبت دراویش قدیم هم می‌نشستیم، همین را می‌دیدیم. آن‌ها هم حلقه‌ای می‌گرفتند و اورادی می‌خواندند که هیچ معنایی نداشت. بسیاری از قسمت‌های شعر پریای شاملو، فولکورهای قدیمی است که معنای خاصی نمی‌دهند.

 

ضیاء موحد: ریسکِ بزرگ

ضیاء موحد: ریسکِ بزرگ

شاعر مجموعه «نردبان اندر بیابان» گفت: اوزان شعر ما نسبت به شعر اعراب 20 برابر است. ما 400 وزن شعری داریم. مولوی در 70 تا 80 وزن شعری، شعر سروده است. رودکی هم قبل از مولوی بیشترین تعداد وزن شعری را دارد. وقتی تعداد وزن‌ها زیاد شود، باید نظریه‌ای آورد و آن‌ها را دسته‌بندی کرد که این کار را انجام داده‌اند. حالا چرا ما نسبت به اعراب این‌ همه وزن شعری داریم؟

دلیلش این است که ما معتقد به تقارن هستیم و معتقدیم اگر این کفه ترازو با یک وزن سروده شد، کفه یا مصراع بعدی هم باید با همان وزن سروده شود. اگر ذره‌ای هم تخطی کنیم می‌گوییم وزن دیگری شد، اما اعراب نمی‌گویند وزن عوض شد چون تصرفات را جایز می‌دانند و نمی‌گویند که تو تخطی کرده‌ای.

موحد ادامه داد: نقش‌های فرش ایرانی را ببینید. پرده‌های قلمکاری هم نمونه‌های خوب دیگری برای اثبات اعتقاد ما به تقارن هستند. ما به طرز عجیبی به تقارن عادت کرده‌ایم و شعر قدیم ما در این تقارن ماند. مگر می‌شود یک شعر بلند را در یک وزن گفت؟ سر خودتان را کلاه نگذارید اگر 4 صفحه از مثنوی را بخوانید، حوصله‌تان سر می‌رود. کجا می‌توانید شاهنامه را تا چند صفحه ادامه بدهید؟ کاری که نیما کرد این بود که ساختار ریتمیک شعر را به خدمت خود شعر در آورد یعنی مصراع‌ها به تناسب بالا و پایین می‌شوند. ولی در شعر قدیم ما چنین نیست.

نویسنده کتاب «شعر و شناخت» گفت: استاد مسلم موسیقی در شعر ایران، حافظ است. حافظ موزون‌ترین شعرها را گفته است. اما خانلری فقط یک مصراع را در شعر حافظ پیدا کرده است که کمی سکته وزنی دارد. این مصراع همان مصراعی است که در آن اشاره می‌شود خوابگه آخر مشتی خاک است و گفته می‌شود عبارت خوابگه آخر موجب سکته می‌شود.

ادیبان ما برای این که این سکته را جبران کنند، تعداد زیادی بدل برای این مصراع ساخته‌اند. شاید کمتر مصراعی از حافظ باشد که این همه بدل برای آن ساخته باشند. دیگر در نهایت سایه (هوشنگ ابتهاج) این مصراع را گفته است: «هرکه را خوابگه، آخر به دو مشتی خاک است» این همه تصرف در شعر حافظ برای این است که آن سکته وزنی را موزون کنند.

وی افزود: من در آن نقدی که بر «صور خیال» نوشته بودم، گفتم دیوان حافظ همینی است که هست یعنی همان دیوانی که خانلری چاپ کرده است. دیگر این همه به دنبال نسخه بدل نباشید. هرچه قرار باشد بفهمید از این نسخه خواهید فهمید. بروید سراغ مسائل جدی‌تر. حداقل اگر از موسیقی شعر حافظ سخن می‌گویید، این را در سطح بالاتری مطرح کنید.

در هر صورت وزن در شعر، دو وظیفه می‌تواند داشته باشد. اول این که در خدمت معنا باشد و به معنا کمک برساند. مانند ساختار ریتمیک شعر «خیزید و خز آرید که هنگام خزان است» که مفهوم پاییز را به خوبی القا می‌کند.

دوم هم این است که از شعر خود موسیقی شعر را بفهمیم. در عروض قدیم شعر فارسی، دست و پای ما بسته بود و در یک وزن خاص می‌خواستیم هم شعر عاشقانه بگوییم، هم شعر حماسی بگوییم، هم نصیحت کنیم. درست است که تنوع اوزان زیاد بود ولی ما سعی داشتیم در یک وزن واحد همه چیز را بگوییم.

ضیاء موحد: ریسکِ بزرگ

موحد در ادامه گفت: آن‌هایی که می‌گویند وزن شاهنامه برای شعر حماسی مناسب است، اشتباه می‌کنند چون با همان وزن بوستان سعدی هم سروده شده است. در بوستان، با همین وزن هم شعر عاشقانه وجود دارد و هم شعر پندآموز. بنابراین این ادعا از بن باطل است.

این استاد فلسفه و منطق گفت: آمدن شعر جدید، در تکمیل شعر قدیم بوده است. به آن‌هایی که شعر نو می‌گویند توصیه می‌کنم که اگر می‌خواهند شعرشان هیچ‌گونه وزنی نداشته باشد، باید محتوای خیلی قدرتمندی داشته باشد.

چون وقتی چیزی را از شعر می‌گیری باید چیز دیگری به آن بدهی. یعنی وقتی وزن را از شعر می‌گیری باید محتوا را تقویت کنی چون همان‌طور که گفتیم وزن هم در القای محتوا نقش مهمی دارد. آن‌هایی که فکر می‌کنند شعر نو سرودن، کار راحتی است اشتباه می‌کنند چون وقتی قافیه را از شعر می‌گیری، سرودنش بسیار مشکل می‌شود و شعر نو گفتن ریسک بزرگی است.

منبع: mehrnews

 

مطالب مرتبط

  1. دکتر ضیاء موحد: نوبل حق شاملو بود
  2. دکتر ضیاء موحد: پاسخ به دکتر شفیعی درباره شاملو
  3. ضیاء موحد: وضعیت شعر در ایران خوب است
  4.  نظر دکتر شفیعی کدکنی درباره شاملو
برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها