با ما همراه باشید

شاعران جهان

درباره ی اورهان ولی

درباره ی اورهان ولی

1-زندگی

در 1914 به دنیا آمد. دبیرستان را در گالاتاسرای آغاز کرد

و در آنکارا به پایان رساند. در دانشگاه استانبول رشته فلسفه خواند

و در سال 1935 آن را رها کرد. دست به کارهای گوناگون زد که بیشتر

در عرصه‌ی نویسندگی و روزنامه‌نگاری بود. نخستین کتاب او «غریب»

همراه دو شاعر همزمان او؛ اوکتای رفعت و ملیح جودت در 1941 به چاپ رسید.

اورهان ولی مقدمه‌ای برای این کتاب نوشت و در آن به بیان دیدگاه‌های خود

در زمینه‌ی شعر جدید پرداخت.

این مقدمه به صورت مانیفستی برای شاعران موج نو

(Brinci yeni) درآمد.

در سال 1950 در یکی از سفرهای همیشگی و شبانه‌ی خود  از میخانه تا خانه،

در گودالی که در خیابان کنده بودند، افتاد

و چند روز بعد، در اثر ضربه‌ی مغزی از دنیا رفت.

فقدان او برای جامعه‌ی ادبی ترکیه بسیار سنگین بود.

آثار او عبارتند از:

شعر:

*«غریب»،1914، با اوکتای رفعت و ملیح جودت؛

این مجموعه در 1945 به طور مستقل با اشعار اورهان ولی چاپ شد.

*«آنچه نتوانستم ترکش کنم»،1945

*«مثل افسانه»،1947

*«در برابر»،1949

*«گوش به استانبول داده‌ام»،1966 (پس از مرگ)

ترجمه‌ها:

«قصه‌های لافونتن»،1943

«حکایت‌های ملانصرالدین»،1949

نثر:

*نوشته‌های اورهان ولی،1953، این کتاب در 1970 با نام

«به سوی دریا» به چاپ دیگر رسید.

مجموعه‌ی آثار اورهان ولی در دو جلد در سال 1975 منتشر شد:

جلد اول: «دنیای ادبی ما»

جلد دوم:«مجموعه‌ی اشعار»

2- شعر

ناظم حکمت شاعر سرشناس ترکیه نخستین ضربات مهلک را

بر تن درخت زمان‌خورده و موریانه در دل شعر عثمانی وارد آورد.

بلافاصله با استقبال از نو آوری او، تازه نفسان دیگری، پا به میدان گذاشتند.

از میان این شاعران، سه تن سرشناس شدند. این سه شاعر در عین گام نهادن

در جاده‌ی شعری ناظم، خود راه‌های جدیدی گشودند و از شعر ناظم فاصله گرفتند.

در میان این سه نفر، اورهان ولی جنجالی‌تر و مطرح‌تر بود.

او حبوبیت بسیاری کسب کرد

و این محبوبیت هنوز هم در جامعه‌ی ادبی ترکیه ادامه دارد.

اورهان ولی، با سلیقه و اندیشه‌ای کاملا متفاوت به میدان آمد.

شعرهای او برای جامعه‌ی محافظه‌کار ادبی آن‌زمان که آرام آرام از خواب

چند صد ساله چشم می‌گشود،

حیرت‌انگیز و حتی غیرقابل پذیرش بود.

بی‌اعتنایی مطلق اورهان ولی به ملزومات شعری و حتی زبان شعری مألوف

تا جایی پیش رفت که هم از سوی محافظه‌کاران و هم نوپردازان و انقلابیون

زیر ضربات شدید انتقاد قرار گرفت.

او در مقدمه‌ای بر نخستین کتاب شعر خود

که همراه اشعار دو دوستش

ملیح جودت و اوکتای رفعت در 1914 به چاپ رسید،

می‌نویسد:

«…تئوری‌های مشخص را در قالب‌های شناخته شده ریختن به پیشبرد هنری

منجر نمی‌شود. باید ساختارها را از پایه دگرگون کرد.  برای رهایی از تأثیرات کبره

بسته‌ی ادبیاتی که سال‌های دراز، سلیقه و ذوق ما را قالب‌بندی کرده است،

باید هرآنچه را که از این ادبیات آموخته‌ایم، به دور بریزیم. کاش می‌شد حتی زبان را

دور ریخت تا در سرودن شعر، واژگان خود را با آنهمه محدودیت بر ما تحمیل نکند…»

با این دید انقلابی و تا حدی افراطی بود

که اورهان ولی وارد عرصه‌ی شعر شد

و جنجال آفرید. اما گذشت زمان ثابت کرد

که جنجال او از نوع گرد و خاک راه‌ انداختن‌های

مرسوم توسط بی‌مایگان نیست

که فقط چند صباحی نام خود را بر سر زبان‌ها می‌اندازند

و بعد با اردنگی زمان از صحنه خارج می‌شوند.

اورهان ولی در اندیشه و سلیقه‌ی هنری خود

جدی‌تر از آن بود که می‌نمود، و شعر او ژرف‌تر از آن است که می‌نماید.

اورهان ولی در انتخاب واژه‌ها،

سراغ شفاف‌ترین آن‌ها می‌رود تا مانعی

برای رسیدن به معنی ایجاد نکند. شعر اورهان ولی آیینه‌ی خود اوست

فردی عمیقا انسان‌گرا، مهربان، ساده‌دل به دور از تظاهر و دورویی،

اغلب کودکی غمگین و گاه عاشق و مستی لایعقل

و در مجموع حیران و سرگردان. او هرگز شعار نمی‌دهد.

شعر او زندگی اوست، بدون ملاحظه‌ی مخاطب ویژه‌ای.

او دلیستگی به زندگی مادی ندارد. ارزش‌های موجود و عامه

برای او بی‌اعتبار است. او همه چیز را به شوخی و طنز می‌گیرد

و کار را به جایی می‌رساند که با مرگ تراژیک خود حتی زندگی را هم

به شوخی می‌گیرد. او مانند صادق هدایت خود را در میان رجاله‌ها می‌بیند.

اما اعتقاد دارد آن نظمی که این رجاله‌ها را می‌بیند پایدار نیست.

او هیچ‌گرا نیست.

عمبقا اعتقاد به نیکی و پاکی دارد.

دلش برای زیبایی‌ها می‌تپد و دنبال معصومیت‌ها و پاکی‌هاست.

این فرار از رجاله‌ها و پناه بردن به پاکی‌ها و معصومیت‌ها در شعر اورهان،

نه به صورت شکایت و نه به شکل زنجموره درمی‌آید.

او از ضربه‌ی طنز کمک می‌گیرد

و در طنز بسیار قوی و دلچسب خود،

هر آنچه را که زشت است و معوج به سخره می‌گیرد.

منبع

تو خواب عشق می بینی من خواب استخوان

تو خواب عشق می بینی، من خواب استخوان

اورهان ولی

ترجمه احمد پوری

نشر آهنگ دیگر

چاپ سوم

صص7-14

شعری از او را در اینجا بخوانید.

برترین‌ها