نقد و بررسی کتاب
تأملی در رمانِ قلعه مرغی، روزگار هرمی
تأملی در رمانِ قلعه مرغی، روزگار هرمی اثر سلمان امین
چکیده :
طنز در آثار ادبی مفهومی گسترده تر از معنای لغوی آن دارد. معنای لغوی، شاید بتواند یکی از مفاهیم طنز ادبی را افاده کند. در واقع طنز ادبی علاوه بر مفهوم لغوی خود، مفاهیم مهم تری دارد، که برخی از آن ها عبارتند از توجه به اشتباهات، ضعف ها، و نابسامانی های انسان در تعامل با خانواده، اجتماع، وجامعه، که بیشتر با زبانی غیر مستقیم بیان می شود. امروز گاهی آثاری با عنوان طنز ارائه می شود،که نمی توان ازآن ها را طنز ادبی واقعی را استخراج کرد. چرا که در بطن آنها بیشتر هجو و هزل، و لطیفه و مسخرگی است. طنز واقعی گرچه زبانی مفرح و شاد دارد، اما در بسیاری موارد درون خود واقعیتی دارد که دل انسان را به درد می آورد. طنز در ادبیات داستانی بیشتر توجه به جنبه های رفتاری نامطلوب انسان، و ضعف های اخلاقی، و فساد او درخانواده و اجتماع، و در نهایت جامعه است.
با توجه به اهمیت طنز در ادبیات داستانی، و مشاهده استفاده از ژانرهای غیر طنز به جای آن، این مقال در قالب نقد عملی، اشاره دارد به این که داستان بلند قلعه مرغی، روزگار هرمی، به دلیل بکارگیری صحیح تر اصول طنز ادبی از جمله: استفاده از زبان و لحن، وشخصیت پردازی مناسب طنز –راوی- و هماهنگی آن ها با عناصر دیگر، در دست یافتن به معنای واقعی روایت طنز، موفقیت هایی را احراز نموده است.
کلید واژه : طنز، راوی طنز، راوی قهرمان، شخصیت پردازی، زبان و لحن.
تأملی در رمانِ قلعه مرغی، روزگار هرمی اثر سلمان امین
مقدمه:
در بررسی متون ادبیات داستانی امروز بسیار می بینیم که اثری را به نام ظنز می شناسند، و یا آن را با عنوان طنز معرفی کرده، و حتی در صفحه عنوان کتاب و در فهرست نویسی اثر نیز آن را طنز نوشته اند. این در حالی است که آن اثر ادبی زمانی که خوانده می شود، بیشتر به حیطه هجو، هزل، لطیفه، فکاهه و… در می آید. لذا معنایی که از آن استخراج می شود، در سطح آمده و لبخندی را از سوی کودک بر لب های مخاطب می نشاند. در حالی که طنز واقعی شوخ طبعی فاخر گونه دارد و با شیوه ای ملایم و آرام، تلخ خندی را از سوی فردی بالغ و به دور از تمسخر و فکاهه ، بر لب مخاطب می نشاند. متونی که فاقد این نشان هستند، اغلب مخاطب را با یک پایان بندی غافگیر کننده که مختص متون لطیفه وار است، روبرو می کنند.
در این راستا مولف که گاه به طور مستقیم و با شیوه ای تلخ و تند نیز به تمسخر اشخاص حقیقی و غیر حقیقی و… نیز دست می یازد، داستان یا رمان ادبی را از شکل واقعی طنز خارج می کند. به این ترتیب باید گفت در ادبیات داستانی فارسی کم تر طنزی دیده شده که به مثابه طنز در کلام سعدی –به خصوص در باب بحث جامعه شناسانه آن- بتواند مفهومی جذاب و لایه وار را برتابد. نویسندگانی که با این شیوه دست به نگارش زده اند شاید از تعداد انگشتان دست هم بیشتر نباشند. این مقاله سعی دارد با نقد و بررسی رمان قلعه مرغی، روزگار هرمی، از سلمان امین، به مواردی در ارتباط با طنز ادبی و راوی طنز و تناسب این دو با هم اشاره کند و این که رمان قلعه مرغی؛ روزگار هرمی توانسته در راستای تعاریف فوق از طنز به موفقیت هایی دست یابد که در ارتباط با مطالعات ادبی معاصر نشانه هایی از زیبا شناشی در زبان شناسی و معناشناسی را اعاده کند.
خلاصه کوتاه:
عباس شخصیت اصلی–راوی- حدود هفده سال دارد، و با مادر و مادر بزرگ و خواهرش در قلعه مرغی زندگی می کند. او یازده سال پیش با پدر و مادرش که هنوز از هم جدا نشده بودند، در مهر شهر کرج زندگی می کرد. عباس در مدرسه با یکی از بچه ها درگیر می شود و او را از مدرسه اخراج می کنند. دوستش حسن- همکلاسی او- با اصرار به او کار پردرآمدی را پیشنهاد می کند. عباس ابتدا قبول نمی کند، ولی بعد تسلیم اصرار های حسن و دوستانش که همه از اعضاءگلد کوئیست هستند، می شود. او می فهمدکه آن ها شبکه هایی در تمام تهران و بسیاری از شهرستان ها تشکیل داده، و سعی دارند آن ها را در تمام ایران بگسترانند. او در این ارتباط با دختری به نام لاله شکیب نیز که در همان دیدار اول توجهش را جلب کرده، آشنا می شود. عباس برای عضو شدن در گلدکوئیست ناچار می شود از پدر حسام پول قرض کند تا بتواند یکی از کالاهای پیشنهادی گلدکوئیست را بخرد. اما چون حراج اجناس تمام می شود، موفق نمی شود و پول کم می آورد. او با لاله قرار ملاقات می گذارد و به طور اتفاقی متوجه می شود که او با اسکندر–سرگروهشان- ارتباط دارد. در حالی که اسکندر نامزدی به نام مهناز دارد. عباس و لاله سوار بر موتور تصادف می کنند. لاله به شدت آسیب می بیند و به کما می رود و عباس که گواهینامه ندارد، دستگیر می شود.
تأملی در رمانِ قلعه مرغی، روزگار هرمی اثر سلمان امین
نقد و بررسی:
داستان بلند قلعه مرغی، روزگار هرمی اثری واقعیت گرا(رئالیسم)، در ژانر خانوادگی – اجتماعی است. این داستان بلند زبانی ساده و خطی، و در عین حال طنز دارد، و از عیار واقعیت گرایی بالایی برخوردار است. چرا که زمان و مکان، وموضوع آن در ارتباط با محله ها، وجریان های واقعی، مانند شهر تهران و فعالیت های شرکت های هرمی در آن است. قالب این اثر به داستان بلند نزدیک تر است تا رمان. حتی به لحاظ موضوعی به داستان کوتاهی نزدیک است که با اطناب حجم زیادی پیدا کرده است. می دانیم که رمان دارای موضوع های مختلف، با شاخ و برگ های گسترده، گره های اصلی و فرعی بیشتر، حوادث اصلی وفرعی بیشتر، مکان های وسیع ترکه گاهی به کشورهای دیگر هم می رسد، زمان طولانی تر-گاهی یک یاچند نسل است -گرچه رمان هایی با زمان و مکان محدود هم نوشته شده است– لذا این اثر بیشتر داستان بلند محسوب می شود.
قلعه مرغی، روزگار هرمی، برخی مشخصات ادبیات عامه پسند و برخی مشخصات نخبه را دارد، لذا بینابین قرار می گیرد. این اثر همچنین نشانه هایی از داستان خاطره، وداستانی با ساختار خاطره را نیز دارد. اما بیش از هر نوع دیگری در حیطه ی رمان خاطرات یا رمان اعترافی confessional novel( از رمان های قرن هجدهم) قرار می گیرد.
در واقع این اثر روایتی است از منظرگاه –زاویه دید-اول شخص مفرد-من راوی- که علاوه بر بازگویی و شرح زندگی خود ، به اشتباهات خود نیز اعتراف می کند. مانند اولین رمان اعترافی دنیا- دون کیشوت اثر سروانتس اسپانیایی- که یکی از اولین رمان های طنز در دنیاست. دن کیشوت رمانی است از منظرگاه اول شخص – شخصیتی خاص و در قالب طنز- روایت قلعه مرغی ،روزگار هرمی نیز حکایت از وقایعی داردکه برای خود راوی رخ داده، و او آن ها را در قالب طنز روایت می کند. یکی از مشخصات مهم رمان های اعترافی توجه به شرح موقعیت، و وضعیت راوی در زندگی اش، و درون گرایی شخصیت است. همان تمرکزی که راوی قلعه مرغی بر شرح زندگی نامه خود دارد. که از این جهت هم تا حدودی به رمان خاطرات، و یا رمان رشد و کمال نیز پا می زند.
آن چه که عیار واقعیت گرایی داستان بلند قلعه مرغی را بالاتر می برد، موضوعی است که نویسنده انتخاب کرده است. موضوعی که ریشه در واقعیتی تلخ، یا به عبارتی طنزی تلخ دارد. موضوعی که بسیاری از مردم اجتماع، به خصوص جوانان را در مقاطع زمانی خاصی با خود درگیر می کرد- موضوع شبکه های هرمی گلد کوئیست و امثال آن ها – به همین دلیل نمی توان اثر را در ژانر واقعیت گرای اجتماعی بررسی نکرد و توجهی به مقوله مهم جامعه شناسی ادبیات نداشت. در واقع نمی توان به اجتماع و جامعه ایی که این اثر در آن« شکل گرفته است، بی تفاوت بود. به این که برخی از هنجارها و ناهنجاری های انسان هایِ دارای زمینه، متأثر از اجتماعی است که با آن ها در تعامل اند. که در این صورت خود نقد کاملی را می طلبد، که متفاوت از موضوع انتخابی ماست و در حوصله بحث مطروحه این نقد نمی گنجد.
اما رویکردی که می توان این داستان بلند را در حیطه آن نقد و بررسی کرد، رویکرد روانشناسانه است. روایت شخصیتی غیر متعادل-آنرمال- که اگر قرار بر این باشد که او در این رویکرد بررسی شود، باید به دلائل و انگیزه های رفتاری او، و عواملی که ریشه در رفتاری های او دارد، و اثر به آن اشاره کرده، توجه کرد. همچنین باید از خطوط سفید و بینامتنیت ، یا فرا متنیت اثر به آن ها پی برد. این که راوی فرزند طلاق است. پدر ندارد. فقیر است . مادر بزرگش در جیبش پول می گذارد، ولی با این حال از پول های مادر بزرگش،به قول خودش کش می رود. شب ادارای دارد، و رفتار هایی که از او سر می زند که سبب می شود او را نزد دکتر اعصاب ببرند، و دکتر بگوید که او وضعیت نرمال و طبیعی ندارد، و اعصابش ضعیف شده است، که این ها مطالب مهمی هستند که به طور مشخص در روایت آمده است. و از نظر روانشناختی گروه شخصیت را مشخص می کند. حتی فراتر از آن این که شخصیت در روایت نیز نشان می دهد که دیرتر از بقیه به موضوعات و جریانات اطرافش پی می برد. سخنانی می گوید و رفتاری می کند که به دلیل آن ها مورد استهزاء دیگران قرار می گیرد.
لذا این شخصیت می تواند دچار نوعی روان نژندی باشد که سبب رفتار نا متعادلش شود. این در حالی است که کار روایت را او خود به تنهایی برعهده دارد. او یعنی شخصیتی “نامتعادل”. و این همان امری است که برخی نویسندگان چون نُباکف در امر روایت برخی آثار خود، به خصوص در رمان های گروتسک از آن بهره برده اند. آثاری که در آن نویسنده داستان و رمان یک راوی ساده دل، کم عقل، روان پریش و آنرمال و حتی گاهی دیوانه را انتخاب می کند، تا تمام عقاید و نظرات خود را در قالب روایت های او بر داستان اعمال کند. به این ترتیب نویسنده هر نظری داشته باشد، می تواند از این طریق بدون هیچ نگرانی، در قالب داستان بگنجاند. اما باید گفت این رمان مطلب نا متعارف ندارد که به خاطر سانسورآن از این شخصیت استفاده کرده باشد . و دلیل روایت از زبان شخصیتی به نام عباس، علاوه بر این که روان نژند، یا دیوانه و یا روان پریش باشد، اشاره به شخصیتی ساده اندیش و صادق دارد که در تعامل با حوادث و وقایع تلخ، در قالب طنز روایتی را بیان می کند که چون به طنز واقعی نزدیک است، تلخ خندی از دیدگاه فردی بالغ بر لب ها می نشاند. این تلخ خند بر خلاف هجو و هزل و تمسخر است، چراکه در هجو و تمسخر و هزل، لبخند از سوی کودک است که بر لب آورده می شود . این تفاوت مهم طنز واقعی با دیگر انواع نوشته های مفرح است. در واقع طنز فاخر ترین گونه شوخ طبعی است که به نوعی می تواند به مخاطب خود آگاهی دهد.
بیشترین بار این داستان بلند – قلعه مرغی؛روزگار هرمی – در ارتباط با موضوع های ذکر شده، بر دوش شخصیت اصلی قرار دارد. شخصیتی که زبان و لحنی طنز دارد. واین طنز در عین ملایمت و گزندگی، ویژه گی های خاص خود را دارد. همان ها که امکان ندارد خواننده با خواندن آن ها، لااقل چند بار دهان خود را به تلخ خندی آرام باز نکند. طنز مستتر در داستان سبب می شود مخاطب به فکر واداشته شده و گزش نیشی راکه از سوی جریان هایی مانند شرکت های هرمی مدت ها به مردم زده می شد، حس کند. لذا این طنز تا حدی می تواند آن شکل فاخرگونه شوخ طبعی را که ذکر شد، افاده کند. همان که می تواند مهم ترین تأثیر را در خواننده بگذارد.
بیشترین تاثیری را که یک روایت می تواند بر مخاطب خود بگذارد، روایت طنز گونه است . تأثیری که هم او را بگزد و هم به فکر وادارد و هم به خودآورد. طنزی که نه هزل باشد و نه هجو ، نه از سر مزاح و شوخی و مطایبه، و نه از سر لودگی . حتی اگر گاهی به هزل و هجو وشوخی برسد، دوباره به جایگاه اصلی خود برگردد. در واقع نوعی از طنز که مسخرگی و لودگی را بر نتابد. بلکه به عمق ماجرایی تلخ وارد شود که بتواند به تلخی حادثه ای بزرگ در اجتماع اشاره داشته باشد، تا به نوعی آگاهی برسد. و به قولی آن جمله قاه قاه گریه کردن و آه آه خندیدن را اعاده کند. بدون انجام کاری که هجو و هزل و شوخی و لطیفه با انسان می کند، یعنی نرسیدن به تکبر و خود بزرگ بینی و کوچک بینی دیگران. این امر میسر نمی گردد ، مگر آن که زبان راویِ طنز این گنجایش را داشته باشد. لذا شخصیت راوی که خود واجد شخصیت پردازی خاص و جذاب است، توانسته با زبان و لحن خاص خود به دریافت این طنز از سوی خواننده کمک کند. به این ترتیب زبان عنصر مهم دیگری است که توسط این راوی خاص، به اثر جذابیت بیشتر می بخشد و خواننده را تا انتها با خود می کشاند. زبانی ساده و بدون پیچیدگی و ابهام، بدون استفاده از هیچ شکل –فرم- برگرفته از رویکرد های متأخر، ومواردی چون شالوده شکنی و آشنایی زدایی و…و مناسب با شخصیت نوجوان داستان. زبان هم موفقیت خود را مرهون لحنی است که توانسته از اولین واژگان به تشخیص هویت شخصیت کمک کند و به جای دخالت مستقیم نویسنده و گذاشتن رد پای او، اندیشه و حسی در مخاطب به وجود آورد که به قضاوت او شکل دهد. لذا این زبان و لحن، در وجود شخصیتی متناسب با لحن و زبان و طنز، توانسته واقعیتی تلخ را به گونه ای شیرین و خاص، و صادقانه برای جوانانی بیان کند که ممکن است درهر زمان ومکانی در تیررس جریان هایی از قبیل جریان های هرمی قرار گرفته و سرمایه و زندگی، و حتی خانواده و هستی خود را بر سر آن ببازند. جوانان و حتی افراد مسنی که آن چنان محو وسرگشته، و متأثر از این موضوع باشند که هیچ کس و هیچ چیز دیگری را در آن مقطع خاص جر حقانیت آن شرکت ها برنتابند.
انتخاب نوع طنز نیز توانسته تأثیر بسزایی در موفقیت اثر بگذارد. –طنز آرام و ملایم- طنز ی تأثیرگذارتر که می تواند بدون غلتیدن در ورطه تندی و تیزی و تخریب و توهین ،اثر بخشی خود را کامل کند. این نوع طنز که آغازش در یونان باستان بود، ابتدا بانام –هوراسی -در متون کلاسیک خود را نمایاند. که منتسب به هوراس شاعر طنز پرداز یونانی بود، و همواره طرفداران بیشتری نسبت به انواع طنز های دیگر داشته، و هنوز نیز در شکل های مختلف دارد. طنز های دیگر به خصوص طنز هایی که با اهانت و لودگی، تمسخر و تنفر، و یا تلخی و تندی بیشتری همراه هستند- طنز جوونالی- به طور معمول چنین کارکردی را ندارند. استفاده از طنز نوع اول در آثار ایرانی نیز حکایت از این دارد که هر بار به کار برده می شود ، موفقیت خاص خود را کسب می کند ، که آثار سعدی نمونه ای از آن هاست .
مطلب مهمی را که در ارتباط با طنز باید مورد توجه قرار داد این است که به طور معمول نویسندگان طنز دارای هوش و استعداد بالا هستند . چرا که علاوه بر توجه به تمام اصول نویسندگی و به کار گیری آن ها در اثر، طنز را نیز به عنوان یک درجه ی بالاتر، و یا به قولی یک نوع چاشنی ، وارد آن می کنند. یعنی در عین حالی که کار اصلی نوشتن یا سرودن یا… را انجام می دهند، توجه خواننده را به ظرایف و نکته های مهم و ریز وطنز آن نیز جلب می کنند. هدف طنز تکان دادن و تولید جرقه در ذهن مخاطب، در ارتباط با موضوع مورد نظر نویسنده است. از این نوع طنز در رمان قلعه مرغی ؛روزگار هرمی، تا حدود بسیاری به کار رفته است. طنزی از نوع اغماض گر وملایم، برای دلسوزی و هم دردی. این طنز به لایه های فلسفی، و عمیق درونی و موضوع های گنگ و پیچیده وارد نمی شود، و بسیار ساده نظر مخاطب را متوجه اشتباهات انسان، و برخی نابسامانی های او، و عوامل و مسبب سازان آن می کند.
یکی از دلائل موفقیت طنز قلعه مرغی ؛ روزگار هرمی، ارتباط شخصیت- راوی طنز- با طنز است. در واقع شخصیت پردازی این اثر همان طور که گفته شد، خود امتیاز مهم آن است ، توانسته با موضوع آن بسیار هماهنگ شده و همگام با آن در جهت پیش برد عمل داستانی حرکت کند.
شخصیت اول-اصلی- عباس، همان راوی قهرمان است. این شخصیت دارای ویژگی هایی ممتاز است که به دلیل همان ها رمان متفاوت شده است. لحن و زبان این شخصیتِ نوجوان در نظر نگارنده، تا حدی شباهت هایی با شخصیت نوجوان ناتور دشت–هولدن – اثر سلینجر دارد، اما توانسته تشخص و جذابیت و زبان خاص خود را به گونه ای ارائه دهد که خواننده را تا انتهایی ترین صفحه، بدون هیچ احساس کسالت و خستگی، با خود همراه کند. به این ترتیب که خواننده با این که در عالم خارج از داستان، به عاقبت این شرکت ها اشراف دارد، باز نمی خواهد کتاب را زمین گذاشته و سراغ کاری برود. باید تاکید کرد این موفقیت گذشته از زبان طنزکه به آن اشاره شد، مرهون اساسی ترین مولفه اثر یعنی شخصیت پردازی راوی است.
شخصیت عباس در بررسی انواع شخصیت ها ی مطرح و استناندارد، جایگاه خاص خود را دارد . چرا که در حیطه یک گروه و دسته خاص قرار نمی گیرد. این به این معنا نیست که در گروه شخصیت های رمان نو قرار بگیرد که بخواهد شخصیت پردازی نداشته و برخی صفات او صفات دیگرش را نقض کنند و یا بی هویت باشد ویا خارج از چارچوب اصول شخصیت پردازی و بدون قاعده و قانون باشد. بلکه او شخصیت معقول با کاستی ها و ضعف ها و امتیاز های خاص خود را دارد ، که اتفاقاً به همین دلیل باور پذیر تر شده است. شخصیت او به تنهایی در قالب شخصیت های ساده و قالبی ، قراردادی و جامع-همه جانبه- و نمادین و تمثیلی و… نمی گنجد. این شخصیت که از طریق دیالوگ ها و کنش ها و نگرش خود، با شکلی تصویری شخصیت پردازی شده – نویسنده او را نگفته – ، شخصیتی ساده است. به این دلیل که صادق است، دروغ نمی گوید، رفتار و افکارش با هم فرق ندارند ، به نقطه ضعف های خود اعتراف می کند. خطا های خود را بر می شمارد. بعضی چیز هارا دیرتر از بقیه می فهمد و در مواردی از بقیه عقب تر است. این شخصیت ساده است ، به این دلیل می توان رفتار و عملکرد او را در ارتباط با حوادث حدس زد. جوانی ساده که تحت تأثیر دوستانش، خود را به خطر می اندازد . لذا او شخصیتی است که به راحتی می توان با او همذات پنداری کرد. اما همین شخصیت ساده گاهی رفتار شخصیت های جامع و همه جانبه را نیز دارد. فقیر است و از آن ابایی ندارد، اما تنها کسی است که در کافی شاپ غیر از آب، خوراکی دیگر هم سفارش می دهد –چیپس و پنیر- پول قرض می کند، ولی خجالت نمی کشد. مانیتور رایانه اسکندر را می شکند، اما دفعه بعد که مجبور می شود به خانه اش برود، جلوی مانتیور جدید می نشیند، یعنی همان جا که بار قبل نشسته بود و مانیتور را شکسته بود .لاله را به رستوران سنتی قلعه مرغی می برد ، و با لاله به رستورانی که او می خواهد می رود ، اما عکس العمل هایی که نشان می دهد نه خجالت او را برمی تابد و نه حقارت او را . او به همه موضوع هایی که در اطرافش می گذرد، از نوع خود اشراف دارد و می داند که از طبقه اجتماعی خود عقب تر است و به همین دلیل سعی می کند رفتارش را مناسب با طبقه خود ارائه می کند. او بیشتر در قالب جوانی ساده و عقب تر از دیگران رفتار و عمل می کند ، اما در همان حال هم به واقعیاتی اشاره دارد که درد مردم است. واقعیاتی که بسیاری از بیان آن ها عاجزند. او همه جانبه است به این دلیل که یک کنشگر ساده نیست که وارد داستان شود – نظریه کنشی پراپ- و کنشی انجام دهد و از داستان خارج شود . بلکه کنش ها و دیالوگ های او هویت او و دیگران را نشان می دهد و به فکر وا می دارند. او شخصیت جامع و همه جانبه است. ایستا نیست و در هر شرایطی پویاست و در نهایت هم تغیر می کند . گرچه این تغیر در جهت متعالی شدن او نیست و به سوی تباهی اوست، اما حرکتی است که روند عمل داستانی را به سیر تکاملی نزدیک می کند. همچنین او برخی مشخصات شخصیت های نمادین را نیز دارد به این دلیل که او نمونه یا تجسمی از شخصیت های مانند خودش است که در تعامل با دوستانش و اجتماع دستخوش حوادثی این چنینی می شود. شخصیتی که می توان او را به جوان های دیگر به عنوان نمونه تعمیم داد.
قالب اثر نیز رمان معرفی شده است، در حالی که داستان بلندی است با حجم رمان که از ویژگی های یک رمان کامل دور مانده است. نویسنده می تواند در چاپ های بعدی آن ویژگی ها را به رمان تزریق کند، و در این ارتباط اگر به عنوان پیشنهاد به ساختار کلی رمان، و طرفین کشمکش در ارتباط با ساختار پیرنگ نیز توجه کند، اثرکامل تر می شود.
داستان بلند قلعه مرغی دارای امتیاز هایی است که می توان از بین آن ها به تناسب زبان راوی با شخصیت جوان رمان اشاره کرد،که سبب انسجام و قوام اثر شده است. زنده کردن اصطلاحات و تکیه کلام های قدیمی، نیز نقطه قوتی است که می تواند در استفاده دوباره آن ها توسط نویسندگان دیگر در این گونه آثار ،کمک مساعدی باشد. عباراتی چون :”الله بختکی،گزکردن، چوب لای چرخ گذاشتن، باج سبیل دادن، شهین مهین بافتن، خُم رنگرزی، زبانش را موش خورده، حنایش پیش ما رنگی ندارد، شتریکه نعلبندش را دیده، پیازی که کونه کرده، گزک دستش دادن، یه کلاغ چل کلاغ، جلذقه،کاسه زیر نیم کاسه و….” از این دست هستند.
توجه به باور ها، علائق، و رسم و رسوم های ایرانی، مانند”استخاره قرآن، لذت بردن از اذان، نماز باران و…می تواند نشانه هایی از فرهنگ ایرانی-دینی داشته باشد که به عنوان کد های ایرانی مورد توجه قرار گیرد . برخی جملات مانند”اوقات فراقتش با دوسه بسته سیگار هم پر نمی شود” و” شرکت های هرمی که انسان ها را شکار می کنند”، نیز از کدهای تلخ طنز روایت اند.
نتیجه:
طنز در ادبیات داستانی کار کرد ویژه ای دارد که علاوه بر چاشنی متن ، نشان از مفاهیمی غیر از معنا و مضمون ظاهری آن دارد،که بیشتر به بن مایه و جان مایه اثر پا می زند . این مفاهیم انتزاعی ضمن آن که با شیرینی و جذابیت خاصی نیز همراهند، می توانند معنای داستان را با شکل توان یافتگی شعر- به مثابه مفهوم چند برابر آنچه که هست – برسانند. رمان قلعه مرغی؛ روزگار هرمی، نوشته سلمان احمد،گرچه به دلیل برخی مشخصات خود نمی تواند در حد یک رمان باشد و داستان بلند محسوب می شود، و باوجود برخی اطناب و زیاده گویی ها، همچنین قرار گرفتن در قالب داستان خاطره ، و یا رمان اعترافی، همه مشخصات یک رمان را داشته باشد، از منظر روایت توانسته با استفاده از نوعی طنز که متناسب با زبان و راوی طنز –شخصیت اصلی، اول شخص مفرد؛ من راوی، و راوی قهرمان- است، اشاراتی طنز گونه و لایه وار، گاه ملایم و آرام، و گاه تلخ داشته باشد، که به معنای واقعی طنز ادبی نزدیک شود. این امر در عین حالی که می تواند رمان را از حیطه رمان های معمولی جدا کند، می تواند در بررسی مطالعات ادبی معاصر در باب زبان شناسی و معنا شناسی، به برجسته سازی هنری در زبان روایت رمان دست یابد.
منبع qoqnoos.ir
تأملی در رمانِ قلعه مرغی، روزگار هرمی اثر سلمان امین
تأملی در رمانِ قلعه مرغی، روزگار هرمی اثر سلمان امین
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…