موزه گردی
دیداری با جورجیا اوکیف

دیداری با جورجیا اوکیف
جورجیا اوکیف در ۱۵ نوامبر ۱۸۸۷ در مزرعهای واقع در سان پرری ایالت ویسکانسین آمریکا زاده شد. او بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۶ به تحصیل هنر در انستیتو هنر شیکاگو پرداخت و پس از آن از ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۸ در اتحادیه دانشجویان هنر در نیویورک تحصیل کرد. در اینجا بود که با عکاسی به نام آلفرد استیگلیتز آشنا شد و در ۱۹۲۴ با او ازدواج کرد.
اوکیف در ۱۹۱۵ یکی از پیشگامان نقاشی آبستره در آمریکا بود و از کارهایش در این سبک میتوان به تابلوی “موسیقی سبز و آبی” در ۱۹۱۹ اشاره کرد. با این وجود اوکیف بعدتر رو به سبکی فیگوراتیوتر آورد و شروع به کشیدن گلها و یا سوژههایی با موضوعات معماری نمود که اغلب نیز حالتی سورئال داشتند. نکتهای که در دید عامه به نقاشیهای اوکیف نسبت داده میشود اینست که اکثریت نقاشیهای او شباهتی بسیار با آلت تناسلی زنانه دارند و از آن در بسیاری از نقاشیهای او و سوژههایش الهام گرفته شدهاست.
در ۱۹۲۹ اوکیف برای پیدا کردن ایدههای جدیدی برای نقاشیهایش سفری به نیومکزیکو داشت. او در این سفر چنان تحت تأثیر محیط و طبیعت منطقه قرار گرفت که پس از آن بیشتر وقتش را در آنجا میگذراند. با مرگ همسرش آلفرد استیگلیتز در ۱۹۴۶، جورجیا اوکیف به طور کامل در نیومکزیکو ساکن شد.
اوکیف در ۱۹۷۱ متوجه شد که دید چشمهایش به شدت در حال کم شدن است و مجبور شد تا از کشیدن نقاشی دست بکشد. در ۱۹۷۷ جرالد فورد، رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا، مدال آزادی رییس جمهوری که بالاترین جایزهای است که از سوی رئیسجمهور کشور به شهروندان آمریکایی داده میشود را به جورجیا اوکیف اعطا نمود. اوکیف همچنین در ۱۹۸۵ مدال ملی هنر را دریافت داشت.
اوکیف در اواخر عمرش بسیار ناتوان شده بود با اینوجود تنها چند هفته پیش از مرگش بار دیگر به کشیدن نقاشی روی آورد. جورجیا اوکیف در ششم مارس ۱۹۸۶ در سنتا فه، نیومکزیکو و در سن ۹۸ سالگی درگذشت.
(منبع: fa.wikipedia)
برخی از آثار او :
مطالب بیشتر
- زندگی و آثار رامبرانت
- دیداری با یوهانس ورمیر
- دیداری با رافائل
- زندگی و آثار گوستاو کوربه
- نقاشیهای علیاکبر صادقی
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی3 ماه پیش
ذن در جان شاعر نوشتۀ احمد شاملو
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی3 ماه پیش
درمان پوچی به سبکِ ژان پل سارتر
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی2 ماه پیش
پس به نام زندگی / هرگز مگو هرگز
-
لذتِ کتاببازی3 ماه پیش
نگاهی به رمان «هیچ دوستی بهجز کوهستان» نوشتۀ بهروز بوچانی
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
جشن بیمعنایی میلان کوندرا: ادای احترامی به رابله و پانورژ!
-
تحلیل شعر24 ساعت پیش
دربارۀ شعر ژاپن و عقل ناب…
-
مولوی خوانی3 ماه پیش
«در هوایت بیقرارم روز و شب» با صدای شهرام ناظری
-
لذتِ کتاببازی3 ماه پیش
نگاهی به نمایشنامۀ «بانویی از تاکنا» نوشتۀ ماریو بارگاس یوسا